عشق و نفرت، جنگ و صلح، لذت و درد... زندگی، آکنده از این دوگانههاست.
اما چرا؟ بهراستی چرا زندگی این اندازه میتپد؟ این همه قبض و بسط برای چیست؟
شاید این تپش، قرار است چیزی را در سینه ما بیدار کند. چیزی مانند قلب، که آگاهی را در شراشر وجود ما جاری خواهد ساخت.
پس ای دل عزیزم!
خود را به جریانی بسپار که هوش سرشار هستی، برای تو طراحی کرده است. بگذار تو را بفشارد. بگذار بنوازد. بگذار...
مهر و قهر، دستهای تپنده حیاتند، که دل خفته تو را بیدار میکنند. اکنون چشم بگشا و تپش را از ژرفای خویش تجربه کن.
نفی و اثبات، بود و نبود، مرگ و حیات، اینها نغمههای تپش دل توست. پس بگو لا اله الا الله، تا رستگار شوی.
#ر_س
@sooyesama
#شگفتیهای_آفرینش
این، تصویری از یک کلانشهر شلوغ، یا برشی از یک فیلم علمی- تخیلی نیست. بل دقیقترین تصویر موجود از درون سلول زنده است.
@sooyesama
مادرها، چون مدادند؛ که فداکاری و کاهش سرمایه عمرشان را نیک میبینی. اما پدرها مانند خودکارند که تا آخرین لحظه، مهر خویش را فدایت میکنند. اما ناگهان روزی بیصدا تمام میشوند.
پدرها، معمولا، حرفهای نامفهومی میزنند که روزگار آنها را برای ما توضیح میدهد. پدرها، خیلی چیزها را نیز نمیگویند، که چون میروند، زندگی آنها در گوش ما فریاد میزند.
پدرها و مادرها، پشتوانه روییدن مایند؛ دستهای مهر پروردگارند که ما را، تا روز پرواز از آشیان، میپرورانند.
هرکجا هستند، اینسو یا آنسو، ما را مینگرند. مهر صادقانهشان را سپاس و روزشان مبارک.
#روز_پدر
@sooyesama
امیرمؤمنان (ع):
الهی، کفی بی عِزاً ان اکونَ لک عبداً، و کفی بی فَخراً ان تکونَ لی ربّاً، انتَ کما اُحِب، فاجعَلنی کما تُحِب
خدایا، در عزتم همین بس که بنده توام، و در افتخارم همین بس که تو پروردگار منی. تو چنانی که من دوست دارم. پس مرا چنان کن که تو دوست میداری.
(بحارالانوار، ج۹۱، ص۹۴)
@sooyesama
مراقبات روزهای درخشش (ایامالبیض) ماه رجب
دو رکعت نماز که در هر رکعت، سورههای ذیل خوانده میشود: حمد، یس، ملک و توحید.
شب ۱۳: دو رکعت
شب ۱۴: دوتا دو رکعت
شب ۱۵: سهتا دو رکعت
این نماز در مفاتیحالجنان و اقبالالاعمال، مورد تاکید قرار گرفته است. اگر ایستاده سخت بود، نشسته بخوانیم.
این نماز در ایامالبیض ماه شعبان و رمضان نیز مورد تاکید است
#مراقبات_رجب
#ایام_البیض
@sooyesama
14.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما به این در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
راوى میگوید: زينب، دختر علی را [در ورودی شهر کوفه] ديدم... به مردم اشاره كرد كه ساكت شويد، پس نَفَسها برگشت و زنگ [مركبها] از كار افتاد.
سكوت ناگهانى مردم و خاموش شدن صداى زنگها، با اشاره حضرتش كه: «أَنِ اسْكُتُوا»، جز تصرّف ولايى حضرت زينب، چه میتواند باشد، واگر شخصيّتى مثل حضرت زينب (عليها السّلام) به آثار «حديث قرب نوافل» كه میفرمايد: «وَ لِسانَهُ الّذى يَنْطِقُ بِه» نرسيده باشد، ديگر چه كسى غير از معصوم میتواند برسد!
شروع خطبه با جمله «أَلْحَمْدُ لله...» بعد از آن همه گرفتارى، تنها لفظِ بدون معنا نيست؛ بلكه اظهار «مافى الضّمير» است...
وقتى اين كلام به تنهايى استعمال شود، مراد توحيد خالص، در فعل و صفت و اسم و ذات است. يعنى شخصِ عارف، با اين كلام، ستايش را در تمام امور (فعل و صفت و اسم و ذات) مخصوص حقّ سبحانه قرار میدهد، و خلاصه، همه چيزها و كمالات را به او، و از او، و به سوى او مشاهده میكند، خواه امور به سود وى؛ و يا بهظاهر به ضررش باشد.
به اين ترتيب، در آرامش كامل است؛ اگرچه بهظاهر و به اقتضاى عالم بشرى و يا وظيفه، كلامى از او صادر شود، و يا اظهار ناراحتى كند.
#آیةالله_سعادتپرور
(کتاب فروغ شهادت)
#مقام_حضرت_زینب
#قرب_نافله
#حمد_مطلق
@sooyesama
«يا باطِناً فِى ظهُورِهِ وَ ظاهِراً فِى بُطُونِهِ وَ مَكْنُونِه»
«يا باطِناً فِى ظهُورِه» را مىتوان با تمثيلى کوتاه، اینچنین بيان نمود: (بلاتشبيه)، جهان هستى صورتاند و خداوند، معنىِ آن است از نظر اصل وجود و تمام كمالاتشان.
براى واضح شدن اين بيان مىتوان به صنايعى كه صورتاً دست بشر آنرا مىسازد، مثال زد. از ساختههاى كوچك همچون سوزن تا ساختههاى بزرگ چون صنايع فعّال، كسى كه با آنها آشنايى داشته باشد، اگر نظر كند يك يا چند معنا از هريك در نظرش مىآيد.
مثلاً از سوزن دوختن لباس و غيره و از چاقو بريدن و از ماشين و طيّاره حملونقل و همینطور غير از اين امور.
آيا اين معانى نسبت دادهشده در داخل سوزن و غيره است و يا در ظاهر آنها؟ نمىتوان آنرا بهظاهر و باطنشان نسبت داد. بلكه به يك نظر، معانى استفاده شده مربوط بهظاهر و به نظر ديگر، گويا در باطنشان مىگويند: ما براى فلان امر هستیم.
بنابراين، اگر مىگوييم: خداوند كنار از مظاهر عالم نيست و محيط به جهان هستى است (به نصّ كتاب و سنّت و عقل و شهود)، نمىخواهيم بگوييم: او سبحانه در مظاهرش حلول نموده و يا بگوييم در كنارِ آنهاست و ظهور و كمالاتشان داده.
بلکه مىگوييم (بلاتشبيه): خداوند معناىِ عالَم هستى است در اصل ظهور و كمالاتشان، در عين اين كه هر مظهرى بهظاهر، نشاندهندهٔ اين است كه: من در اصل وجود و كمالات به خود نبوده و نيستم و به باطن نيز اشاره به آن معنى، يعنى به هستىدهنده دارد.
#آیتالله_سعادتپرور
(شرح فرازی از توقیع ناحیۀ مقدسه در ماه رجب)
#حق
#بطون
#ظهور
@sooyesama