#شعر_مشترک
هزار بار اگر در مسیر افتاده
سرم به شانه عشق امیر افتاده
ز نور ماه نگاه تو شمس در شرم است
غروب کرد و نگاهش به زیر افتاده
به ما نمیرسد ای دوست از شما گفتن
چقدر دور و برتان اسیر افتاده
گدای عشقم و حاجت ندارم الا عشق
گدای کوی حسن کی فقیر افتاده
به کاسه های گدایی و به زبان گدا
«بیا و دست مراهم بگیر »افتاده
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
ببین که چهره شعرم چوقیر افتاده
همیشه موقع افطار یادتان هستم
کنار دانه ی گردو پنیر افتاده
حسن که آمده و پیشوای مردم شد
به احترام پدر او امام دوم شد
زبس جمال نبی در حسن مشدد بود
ردای کنیه حضرت ابا محمد بود
پناهگاه همه دلشکسته هاست حسن
گره گشای همه راه بسته هاست حسن
«چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا»
«کجا رویم بفرما از این جناب کجا»
شمیم حسن تو از بوستان پیغمبر
وزیده بر سر و روی گلاب در قمصر
گرفته دست کرامت عصای راهت را
که قصه را برساند به خانه ی آخر
نشانده بر گل رویت کسی ترانه ی صبح
فدای بوی تو و بوسه های آن مادر
جوان شده است بهشت از تو ای بهشت جوان
جمال روی تو در همنشین نموده اثر
اگر شراب طهورا بنوشم از دستت
تمام مستی من باشد از خود ساغر
پیام نیمه ی ماه مبارک است همین
ولادت تو شده باعث شکوه سحر
شاعرها:
#شبگرد #محمد_امین_عبادی #محمد_رحیمی #حافظ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جامیست خالی... مانده سنگی و سبویی
بارگناه و شاعر بی آبرویی...
این شاعر بی آبرو دیوانه توست
بر سینه میکوبد که سینه خانه توست
من کار با آقای صاحب خانه دارم
از دار دنیا یک سر دیوانه دارم
این سکه رومی اگر چه زنگ دارد
بیرون نیندازش دل دلتنگ دارد
مرغان عاشق پیشه از دم کربلایند
ای کاش بالای سر ماهم بیایند
#شبگرد
مقصد از عید تماشاست به دیدن برسیم
مثل یک سیب الهی به رَسیدن برسیم
مثل نوروز الهی نفسی تازه کنیم
دم به دم دل بدهیم و به دمیدن برسیم
خانقاهی است در این شور و در این جامهدران
کاش یک شب به تبِ جامه دریدن برسیم
عرفات است جهان مشعر القدس کجاست
شاید امشب به مِنای طلبیدن برسیم
برگها آینه چیدند به پیش من و تو
پیش از افتادنمان کاش به چیدن برسیم
هر چه گفتند و شنیدم زِ فردوس بس است
باراِلها! نظری تا به چشیدن برسیم
#علیرضا_قزوه
یه رفیقی هم دارم میگه:👌🌹
روی آتش پرت کردم عکس های با تو را
جان من با خاطراتت دود میشد در هوا
#محمدامین_عبادی
گره روی ضریح تاکمان کن
بجوشان و بجوشان پاکمان کن
وجود ما ز تو بابای خاک است...
بکش مارا خودت هم خاکمان کن
#شبگرد
#یاعلی_مدد
حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز
حاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم
#لسان_الغیب
هدایت شده از / کوچه بن بست.../
فرشیست در خانه مثال دشت شالی*
زیباست! به به!شبنم و گل های قالی...
در خواب دیدم آمدی در خانه ما
شالی به سر داری میان دشت شالی*
هر وعده دارم نان و حسرت میخورم من
اینجا دلی سبزست در آشفته حالی
شب ها به یادت در جهان چشمهایم
ای ماه! باران میزند...جای تو خالی...!!!
در کنج تاریکی افکارم جدیدا
یک عالمی دارم سراسر بی خیالی
با جیب پر صاف است راه پر خم اما
دل صاف آن دستست توی جیب خالی
#شبگرد
*شالیزار
1402/5/11
من تُنگ مملو از حراسم وُ نمیدانم
از دور تو با آن دل سنگت چه میخواهی...
#شبگرد
#شاید_غزل_شد