فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🌱•
با تو خوشم...
با تو که مدیون توام
با تو که عمریه گدای کرم رقیه خاتون توام
#اربعین 🏴
#امام_حسین 🥀
#حضرت_رقیه 💔
📲 @southosein
هیأت سفیران زینب.mp3
11.84M
🏴 #حضرت_رقیه_سلام_الله
🎤•| #حاج_سیدرضانریمانی|•
بیاین به روضه که حسین دوباره وا کرده بغل
ملائکه پای علم سینه زدن روز ازل
منادی میزنه صدا حی علی خیر العمل
درای حسینیه رو باز خود فاطمه است وا میکنه
نوکرای حسینو داره دونه دونه صدا میکنه
الله اکبر برکت دعوت زهرا رو ببین
الله اکبر خیل نوکرای آقا رو ببین
الله اکبر بیا تو روضه با چشم دلت
حرم ابی عبدالله رو ببین
📲 @southosein
هیأت سفیران زینب.mp3
20.87M
🏴 #حضرت_رقیه_سلام_الله
🎤•| #حاج_سیدرضانریمانی|•
اسم تو برام پر پروازه
رو لبهام قشنگ ترین آوازه
از وقتی که یا رقیه گفتم
دیدم که خدا برام میسازه
ای سورهی کوثر ابا عبدالله
ای نازنین دختر ابا عبدالله
ناز تو رو میخره ابا عبدالله
یارقیه
دینم رقیه آئینم رقیه
توی دلواپسیها تسکینم رقیه
جانم رقیه ایمانم رقیه
توی سختیها پشتیبانم رقیه
مولاتی یا رقیه
📲 @southosein
﷽
🔰 عنایت حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) به شیخ عباس
میرزاعلی آقا یکی از فرزندان شیخ عباس قمی، میگوید:
✍🏻 در ناحیه حنجرهام دچار یک گرفتگی شدم به طوری که صدایم گرفته بود. به دکتر مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه گفت: بعضی از تارهای صوتی شما فلج شده و دیگر خوب نمیشود. فعلاً چند وقتی
منبر نروید، سخنرانی نکنید و حتی با خانوادهتان هم صحبت نکنید
.اگر چیزی هم خواستید، بنویسید. اگر اینها را انجام بدهی، ممکن است خوب بشوی. ✍🏻 بعد از مدتی، شروع کردم به عمل کردن نسخه دکتر. با هیچکس نمیتوانستم صحبت کنم، ماه رمضان نزدیک بود. مردم زنگ میزدند و مرا به مجالس دعوت میکردند. خیلی دلم گرفت. ▫️نماز ظهر و عصر را خواندم و بعد از نماز خیلی گریه کردم. متوسل به امام حسین (علیهالسلام) شدم و گفتم: "یا امام حسین، ماه رمضان نزدیک است و مردم ما را دعوت کردند. من هر سال منبر میرفتم و روضه میخواندم برای شما، امسال این توفیق از من گرفته میشود. از طرفی با زن و بچه هم نمیتوانم صحبت کنم. شما به فریاد ما برس." ▫️بعد از نماز ظهر و عصر، طبق معمول هر روز خوابیدم. در عالم رویا دیدم که یک اتاق بزرگی است؛ نصف اتاق روشن و نصف اتاق تاریک است. به آن نیمه روشن اتاق نگاه کردم و دیدم حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) نشستهاند، تا چشمم به حضرت افتاد، دوباره همان خواستههایم را عرض کردم. ▫️حضرت فرمودند: "به این سیدی که دم در نشسته است، بگو چند جمله روضه دخترم رقیه را برایت بخواند و چند قطره اشک بریز، انشاءالله خوب میشوی." نگاه کردم و دیدم که آن سید، آقای مصطفی طباطبایی قمی شوهر خواهر ماست. به ایشان گفتم: روضه بخوان. دیدم انگار خیلی در همان عالم رویا دوست نداشت روضه بخواند. امام حسین (علیهالسلام) اینبار با او فرمودند: "پاشو، روضه دخترم را بخوان." ✍🏻 او شروع کرد به روضه خواندن و من هم در همان عالم رویا شروع کردم به گریه کردن. حال خوشی داشتم که بچههایم من را از خواب بیدار کردند، خیلی ناراحت شدم که چرا مرا از این حال خوش درآوردید. ▫️از خواب که بیدار شدم، رفتم مطب دکتر و از او خواستم که دوباره معاینه کند. دکتر حنجرهام را معاینه کرد و گفت: عجیب است حاج آقا، هیچ اثری از بیماری برای شما نمانده است. ماجرا چیست؟ ماجرای خوابم را برایشان تعریف کردم. دکتر خیلی گریه کرد و گفت: روضه دختر سه ساله حسین (علیهالسلام) تو را شفا داد.
6_144232837855192129.mp3
6.8M
من از کجا شروع کنم هرچی بگم اضافیه
بگید برا هر گرهی خانم رقیه کافیه
به خود خدا گرفتم به خدا مریض بودم شفا گرفتم
به امام رضا گرفتم من از این سه ساله کربلا گرفتم
#کربلایی_امیر_برومند
📲 @southosein
ای رفیقی که همه زحمت ما گردن توست
ما محال است که دست از سر تو برداریم
#دلها_بسوی_حسین
#صبحتون_حسینی
📲 @southosein
6_144232837852246468.mp3
3.04M
به جون میخرم همه سختیا رو فقط واسه تو
میخوام این شبا رو فقط واسه تو
خدا آفریده ما ها رو فقط واسه تو
#کربلایی_حسن_عطایی
📲 @southosein
6_144232837855194111.mp3
4.58M
کوثر یعنی رقیه محشر یعنی رقیه
دنیای نا تموم نوکر یعنی رقیه
اشبهة الناس به مادره رقیه
یاور علیا مخدره رقیه
دین و دنیامه یار فردامه
به خدا رزق همه کرببلاهامه
اونی که فکر شب و روزامه
یه نماز تو حرمش آخر رویامه
یا رقیه مدد یا رقیه ...
#کربلایی_وحید_شکری
📲 @southosein
هدایت شده از سفیران زینب علیهاسلام
♨️اطلاعیه اقامه عزا ویژه بانوان
#دهه_اول_ماه_صفر
از سه شنبه ۱۶ مرداد ماه
تا پایان #دهه_اول *بجزجمعه*
زمان: ۳:۱۵ الی ۶ عصر
عالمه بزرگوار سرکار خانم بروجردی
مرثیه خوانی سرکار خانم مداحی
◾️آدرس: تهران پاسداران،خيابان كلاهدوز (دولت سابق)، بلوار كاوه، خيابان شهيد اخلاقی شرقی، خيابان بهرام، خیابان محبوبه دانش پلاك ١٢
6_144232837855194659.mp3
4.33M
دنیا دنیا دنیای من رقیه ساداته
دیروز و امروز و فردای من رقیه ساداته
آبروی دل رسوای من رقیه ساداته
نائبه الزینب، عزیزه الزهرا، رقیه جان سلام الله علیها
#کربلایی_وحید_شکری
📲 @southosein
#امام_حسن_مجتبی_شهادت
نشستم گوشهای از سفرهی همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت هایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت
دهان وا میکند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ رحمة للعالمین واشد به تحسینت
تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی میشود آزاد در دینت
معز المؤمنین خواندن، مذل المؤمنین گفتن
اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت_
برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون!
که میچینند مضمون، آسمانها از مضامینت
بگو تا تیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت
خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت، تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت
تورا پایین کشیدند از سر منبر که میگفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمیآورد پایینت
درون خانه هم مَحرم نمیبینی تحمل کن
که میخواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت
تو غمهای بزرگی در میان کوچهها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت
سر راهت میآمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت
برای جاریِ اشکت سراغ چاره میگردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت
به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت
چه میشد مثل مادر نیمهی شب بود تدفینت
صدایت میزند اینک یتیمت از دل خیمه
که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جانِ شیرینت
کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفرهی همواره رنگینت
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📲 @southosein
حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن
برای این که حسین است سوگوار حسن
محرم و صفر اندوهگین غربتِ او
دو چشمِ علقمه گریان و اشکبارِ حسن
*شاید وقتی بی دست کربلا کنار علقمه به زمین افتاد...وقتی مادرسادات اومد استقبالش...اون وقتی که صدا می میزد:پسرم! عزیزدلم! شاید اونجا (حرف منه...نمیدونم...)حضرت عباس با خودش میگفت:حسنم چه کشیدی...؟ چه دیدی...؟*
«حسن جآن....حسن جآن...»
پنجره و کبوترا با من...با من...
شلوغیِ کرب و بلا با تو...
خلوتیِ صحن بقیع با من...با من...
*آقا برات بمیرم..ای امام مظلوم...*
ضریح کرب و بلا نقره داغِ تربتِ او
زهیر و حر و حبیبند داغدارِ حسن
اگر چه دور و برش از حبیب ها خالی است
امام ها همه جمعند در کنارِ حسن
«حسن جآن...حسن جآن...»
مزار خاکیِ او شد ابوترابیه محض
از آن به بعد نجف گشت خاکسارِ حسن
عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز
حسین فاطمه برخیزد از جوارِ حسن
برایِ غربتِ او بی قرار می گریم
شبیهِ شمعِ خیالی، سرِ مزارِ حسن
برای داغِ دو تا ماهپاره اش
یا که برای لحظه یِ جانسوزِ احتضارِ حسن
*دوتا پسر فرستاد کربلا...دوتا دسته گل فرستاد،فدایی بشن...*
برای روضه یِ او با کنایه می خوانم
مدینه، کوچه، فدک نامه، گوشواره،
غریب اونیه که همدمِ اشک و آهه
دیده که مادرش تو کوچه بی پناهه...
«حسن،آقام حسن،آقام حسن،حسن جان...»
کریم کاری به جز جود و کرم نداره
* آقا یه کربلا به ما میدی بریم؟
گدا اومده در خونه ات....*
کریم کاری به جز جود و کرم نداره
آقا تو مدینه س ولی حرم نداره
*امشب سر و کار ما با کریمه...کریم یعنی چی؟ کریم چه کسیه؟من بگم؟! نه!
یه کریم برات تعریف کنه کرم رو...
از خودِ امام حسن سوال کردند: آقا! کرم یعنی چی؟فرمودند:"اَلاِبتداءُ بالعطیه قبلَ المسئله"یعنی اینکه قبل از اینکه سائل چیزی ازت بخواد،بهش عطا کنی...*
ندهد فرصت گفتار به کریم
گوش این طایفه آواز گدا نشنیده ست...
»«حسن جآن...حسن جآن...»
من میگم خدا رو چه دیدی؟شاید امشب قبل از اینکه بیای روضه،امام حسن اربعینت رو نوشته باشه...
به هر موکب نمک گیر امام مجتبی هستیم...
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست....
#شاعر: محسن حنیفی
دلی که عاشقه مِحَن داره
تو کشور غصه وطن داره
عاشق اونه که تو دلش هر شب
روضه برا امام حسن داره
میگن خدایِ کَرَمه آقام
صاحب سفرۀ غمه آقام
با اون همه مهربونی حالا بگید
چرا بی حرمه آقام
«حسن جانم، حسن جانم...»
برای چی نباشه بارونی
چشمای من با این پریشونی
که قبر خاکیشم شده
پُشتِ پنجره های بقیع زندونی
با بی وفا ها هم وفا میکرد
دردای مردم و دوا میکرد
باید بپرسیم ما از اون شامی
با دشمناش چه جوری تا میکرد
«حسن جانم، حسن جانم...»
چهل سالی از یه عده دلگیره
چهل ساله که دلش یه جا گیره
هر موقع یاد کوچه می افته
صد دفه زنده میشه میمیره
چهل ساله که زخم زبون خورده
خیلی شده خاطرش آزرده
هر باری که مغیره رو دیده
چند روزی خنده رو لباش مرده
مدینه غرق گریه زاری شد
خزونِ زندگیش بهاری شد
راحت شد از اون همه غم
وقتی زهر جفا رو جگرش کاری شد
تابوتشُ رو شونه ها بردن
به سمت بی کرونه ها بردن
از کوچه ای که مادرش رو دید
به زیر تازیونه ها بردن
چشمای قاسم خیس بارونه
حال اباالفضلم دگرگونه
تیرا یه کاری با حسن کردن
پهلوی تابوتش پر از خونه
ای کاش بی نشونه میرفتش
آروم مخفیونه میرفتش
بعد حسن این حرف زینب بود
کاش داداشم شبونه میرفتش
«حسن جانم، حسن جانم...»
هیئت سفیران زینب(س).mp3
23.09M
▪️تو غم های بزرگی در میان کوچه ها دیدی (روضه)
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی
🏴 ویژهشهادت امام #حسن_مجتبی (ع)
📲 @southosein