عشق
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی
عامل سیزدهم : سکوت
قسمت دوازدهم
ادامه...
سکوت اخلاقی مربوط به حوزه گفتار است .در این مرحله سالک نیاز دارد که این عرصه را از موانع موجود پیراسته کند.
بیشک سکوت، وسیله و ابزاری است که او را در این مهم یاری میرساند.حال باید پرسید سالک باید از چه چیزی زبان گیرد و سکوت کند ؟ به بیانی دیگر، سخنان لغو کداماند؟ همه علمای اخلاق به اجماع از مضرات زبان سخن گفتهاند. بر این مسلک ، بر سالک لازم است که بنابر ذوق و شناخت درونی خود سلوک خود را برای رفع یکی از این آفات آغاز نماید. برخی آفات زبان را اینچنین برشمردهاند:
1. سخنراندن در اموری که نیازی به آنها نیست؛
2. سخنگفتن در اموری که اهمیت ندارد و سخن درازی در مسائلی که مهم است؛
3. سخنپراکنی در مسائلی که در شرع مقدس، معصیت شمرده شده، مانند مقامات فاسقین، تنعم توانگران و مراسم مذموم؛
4. ستیز و مجادلهکردن حتی اگر برحق باشی؛
5. دشمنیکردن با دیگران؛
6 . استفاده از الفاظ پرتکلّف؛
7. دشنامگویی؛
8 . لعنکردنِ جماد، حیوان و انسان؛
9. سرودن و شعرخوانی حرام که البته در این باب تداوم بر شعرگویی نیز نکوهش شده است؛
10. تداوم بر مزاح و افراط در آن؛
11. بهسخرهگرفتن دیگران؛
12. آشکارکردن راز دیگران؛
13. وعدة دروغ دادن؛
14. دروغگویی و سوگند دروغخوردن؛
15. غیبت؛
16. سخنچینی؛
17. دوزبانی و دورویی با دیگران؛
18. مدح مذموم؛
19. غافلشدن از خطا هنگام حرفزدن؛
20. بهچالش انداختن دیگران.
اگر سخنانی را که در طی روزهای عادی از دهان بیرون ریختهایم مرور کنیم، خواهیم دید که بخش اعظم آنها را میتوان تحت سه عنوان اصلی طبقهبندی کرد:
1_سخنانی که از سر بدخواهی و بیانصافی نسبت به همنوعانمان صادر شدهاند؛
2_سخنانی که از سر حرص و طمع، شهوت و حبّ ذات صادر شدهاند .
3_ سخنانی که از سر حماقت صِرف
صادر شده اند و بیجهت و بیمناسبت و صرفاً برای اینکه هیاهویی گیجکننده و آشفتگیآور بهپا کرده باشیم، ادا شدهاند. اینها سخنانی لغوند .
استفاده نادرست از زبان دو آفت مهم دارد:
«آسیب به دیگران» و
«آلودن روح». که هر دو مورد در زیر شرح داده خواهد شد:
1_ آسیب به دیگران
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهانِ مرده را شیران کند
دربارة این بیت از مثنوی بهخصوص مصرع دوم، دو قول وجود دارد: عدهای این بیت را اینچنین تفسیر کردهاند: مصرع اول در بیانِ ضرر و ذمّ سخن است و مصرع ثانی در بیانِ نفع و مدح؛ یعنی گاهی کسان را در انکار و ضلالت میاندازد و گاهی روباه مرده را شیر میسازد؛ یعنی ناقص را به درجة کمال میرساند. شارحی نوشته که «دشمن ضعیف را قوی گرداند، انتهی».
در هر حال، مقصود این است که سکوت و پرهیز از سخنی که دیگران را بهزحمت میاندازد، سالک را بهمقصد نزدیکتر میکند. این نوع سکوت، سکوتی است که سالک بههنگام سلوک عرفانی خود باید در مقام عمل بدان ملتزم باشد. این نمود از سکوت، یکی از راهکارهایی است که عرفا به سالکان میآموزانند. این جلوه از سکوت، رنگ و بوی عملی و اخلاقی دارد و در متون عرفانی بیشتر بهعنوان «فضیلت خاموشی» مطرح است. مولانا در مثنوی این معنا را چنین بیان میدارد:
گفتوگوی ظاهر آمد چون غبار
مدتی خاموش خُو کُن، هوش دار
آنکس که در مسیر صفای نفس گام بردارد، لازم است بداند که:سخنگفتن یا شنیدن بهمنزلة غباری است که بر روی آینه نشیند؛ زیرا در هر دو حالت، نفس انسانی به خارج و ظاهر میپردازد و از کار اصلی خود که سیر در ملکوت است، بازمیماند و این اشتغال بهتدریج گران و سنگین میشود، چندانکه زوال آن به دشواری صورت میپذیرد و چون زنگی که بر روی آینه بچسبد، دیدة ادراک را تیره میگرداند.
ادامه دارد...
#سکوت
@sserfan
از فراق تا وصال ، از خود تا خدا:
تا زمانیکه اندیشه انسان بر مبنای جدا بودن باشد ،در فراق و عذاب خواهد .
به ياد داشته باشید : "هيچ انساني جزيره نيست."
خود را از كل جدا انگاشتن يگانه خيال باطل است. تمام ديگر خيالات باطل از آن برمي خيزند. ما جزيي از قاره پهناور هستی هستيم. جزيره نيستيم. به ياد داشتن اين حقيقت، تنها راه دگرگون شدن است. زندگي كردن با اين خيال باطل به مشكل آفريني مي انجامد، مشكلاتي كه رفته رفته به روي هم انباشته مي شوند.
آنگاه كه قطره كوچك « خود » را در دريا نيست كنيم. چيزي از دست نخواهيم داد، بلكه چيزهايي به دست خواهيم آورد. فقط چارچوبها و حد و مرزهاي كوچكمان را از دست خواهيم داد و پهناور و بيكران خواهيم شد. و در اين بي كرانگي رايحه اي است...
وقتي نخستين گام را از غار تاريك «خود » به آسمان پهناور، در زير ستارگان بيرون بگذاري ... ناگهان بال در خواهي آورد. تو از قبل اين بالها را داشتي اما براي استفاده از آنها فضايي كافي در اختيار نداشتي. فقط بايد اندك بهايي را بپردازي: بايد « خود » دروغين را دور اندازي...
#مراقبه
#سکوت
#فنا
@sserfan
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی
عامل سیزدهم :سکوت
(قسمت سیزدهم )
ادامه...
پرگویی و قیل و قال ظاهری مانند زنگاری است که دل را تاریک میکند، ازاین رو برای پیمودن راه باید مدتی شیوۀ سکوت و خموشی را پیشه کرد. در بیتی که در قسمت قبل آورده شد ،مولانا تأکید میورزد که «مدتی» باید سکوت اختیار کرد؛ مدتی که مربوط به مراحل اولیه سلوک است. مولوی در داستان بازرگان و طوطی به این سکوت چنین اشاره دارد:
این زبان چون سنگ و هم آهن وَش است
و آنچه بِجهد از زبان، چون آتش است
در این بیت و ابعاد بعد از آن مولانا دوسویه بودن زبان را بیان میکند؛ بدینمعنا که این زبان هم میتواند مانند آتش در جایی نافع و در جایی دیگر سوزنده و مضر باشد.ازاینرو، مبتدی باید بداند که نباید در هرجا دهان باز کند؛ زیرا اگر «اسرار توحید» را برای برخی که طی مقدمات نکردهاند، بازگوئیم، مانند آن است که به پنبهزار آتش زده باشیم.
با این توصیف باید گفت سالکان مبتدی که زبانشان در اختیار آنها نیست، میباید کوشش بسیار کنند و به صمت و خاموشی خو گیرند تا هر سخنی را هرجا نگویند. در این راستا، غزالی ضمن بر شمردن آفات زبان، درباره فضیلت خاموشی این چنین میگوید: "و دلیل بر آنکه خاموشی لازم است، آن است که سخن چهار قسم است: قسم اول زیان محض، قسم دوم سود محض، قسم سوم آنچه در او سود و زیان هست [و] قسم چهارم آنچه در او نه سود است و نه زیان. اما آنچه زیان محض است، خاموش بودن از آن چاره نیست و همچنین آنچه در آن زیان و سود است که سود آن کم از زیان آن است. و اما آنچه در آن سود و زیان نیست، آن فضول است و مشغولشدن بدان تضییع روزگار، و آن عین زیانکاری است. پس نماند مگر قسم چهارم و سه ربع سخن ساقط شد و یک ربع باقی ماند.
2_ آلودن روح:
بیگمان آنچه موجب کدورت در جان و روح انسان میشود، مهارنبودن زبان است؛ چنانکه مولانا اینچنین شکوه سر میدهد:
ای زبان تو بس زیانی مر مرا
چون تویی گویا چه گویم من تو را
ای زبان هم آتش و هم خرمنی
چند این آتش درین خرمن زنی
در نهان جان از تو افغان میکند
گرچه هرچه گوییش، آن میکند
شکوه مولوی از زبان خویش، شکوهای است فراگیر؛ زیرا همهکس در ایجاد ارتباط زبانی با دیگران، به استفاده از آن ناگزیر است. اما این زبان با تمام این مشکلات، هم آتش است و هم خرمن. خرمن بودن زبان عبارت از تکلم آن است کلمات طیبه که سبب خرمن حسنات میباشد، و آتش بودنش کنایه است از تکلم کلمات فاسد که محرق خرمن طاعات است. چقدر این آتش را به این خرمن میزنی؟ چقدر از سخنانی که مفسد طاعات حسنه است، میگویی؟
بدین سبب است که مولوی به سالک هشدار میدهد که پیش از سخن گفتن تأمل کند :
من پشیمان گشتم این گفتن چه بود
لیک چون گفتم پشیمانی چه سود
ادامه دارد...
#سکوت
@sserfan
سکوت و حضور :
اگر تمام کهکشانها را بگردیم، آیا میتوانیم خداوند را در عالم ماده پیدا کنیم؟ اگر به عرش اعلی و عالم مجردات نیز برویم، نمیتوانیم خداوند را در آن جا بیابیم. کجا به سراغ خداوند برویم؟ جایی نمیخواهد برویم. اگر همین جایی که نشستهایم یک لحظه سکوت کنیم و چشم قلبمان را ببندیم، (نه این چشم ظاهرمان را) و به ورای مفاهیم برویم. خیلی سخت است و تمرکز میخواهد. چشم بستن یعنی صور و خیالات و مفاهیم را کنار بگذاریم. مفاهیم را نیز دور بریزید. آیا در مفهوم میتوان خداوند را پیدا کرد؟ چه مفهومی خداوند را نشان میدهد؟
حدیث است؛ انا عند المنکسره قلوبهم. حق تعالی میفرماید؛ من در دل شکسته هستم. دل شکسته به معنی غُصه داشتن نیست. منکسره قلوبهم یعنی تعلق دل به مفاهیم و صورتهای ذهنی شکسته شود و غرق صورتهای خیالی، مفاهیم و علوم نباشد. اگر اینها شکسته شد و ریخت، آن جا خداوند ظاهر میشود. یعنی در بیجایی خداوند ظاهر میشود. بیجای بیجای بیجا، جای خداوند است. اگر خواستی خداوند را پیدا کنید، آن جا بروید. آیا خداوند در مکه است؟
وقتی دل قطع تعلق از غیر حق کرد، به عالم حضور میرسیم. مادامیکه در مفهومی به خداوند نمیرسی، باید اینها را بشکنی و به حضور بروی. این روزها علم حضوری را درس میدهند. آیا علم حضوری را میتوان تصور کرد؟ تا علم حضوری را تصور کنیم، دیگر حضور نیست.
غلامحسین ابراهیمی دینانی
#سکوت
#حضور
@sserfan
عشق
راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی
عامل سیزدهم :سکوت
(قسمت چهاردهم )
ادامه...
2. سکوت در مقام تعلیم :
یکی از شرطهای نخستین سلوک در عالم معنا ، تعلیم آداب سکوت است. بیتردید شرط فراگیری از محضر عارفان واصل، آموختن هنر شنیدن است.
کودک اوّل چون بزاید شیرنوش
مدّتی خامُش بود او جمله گوش
مدّتی میبایدش لب دوختن
از سخن، تا او سخن آموختن
زانک، اوّل سمع باید نطق را
سوی مَنطق از ره سمع اندر آ
مرحله اول سلوک، «گوش دادن» است. سالک باید در این مرحله از سکوتِ تعلیمی تا جایی پیش رود که به مرتبۀ «زبان حق بودن» برسد. حال پیش از رسیدن به این مرتبه اگر بخواهد نزد استاد یا مرشد سخنی بر لب براند، میباید گزیده وار بیان نماید. همچنین اگر در نزد ایشان سخنی میگوید، باید از روی تواضع، آن را بهصورت سؤال بازگوید.
این شیوه، روشِ سالکان در مسیر است. اینان باید بدانند که این مسیرِ دشوار همراه با اضطراب است. این اضطراب را که خوشایند سالکان است، «اضطراب اثنای حرکت» گویند که در هنگام رسیدن به دریای معرفت، زمینة سکون و آرامش را فراهم مینماید. کسانی که در راهاند، چون میدانند راهزن خطرناکی بر سر راهشان کمین کرده است، مضطرباند، آنها میدانند انسان سالک، جنگ تنگاتنگ با ابلیسی دارد که با هیچ کسی از سر صلح و صفا سخنی نگفته و نمیگوید. او نسبت به همه «عدوّ مبین» است و حیلههای فراوان و دامهای بیشماری دارد و هر کسی را با دام مناسب شکار میکند.
این نوع سکوت با تمام دشواریهایش باید در تمام مراحل سیر سلوکی، همراه سالک باشد. بهسخنی دیگر، سالک تا به مرتبۀ عرفان نرسیده میباید این سکوت را پیشه کند.
ادامه دارد ...
#سکوت
@sserfan
مراقبه و سکوت :
هنگام مراقبه اگر خوب دقت کنید می بینید انگار دو نفر با یکدیگر دارند گفتگو می کنند اغلب یکی از این دو نفر یک شخص واقعی بیرونی است که ذهن شما دارد برای او حرف میزند ،
گاهی هم یک نفری که طرف گفتگوی شماست خودتان هستید انگار ذهنتان دارد با یک خود موهوم درونی صحبت میکند .
تا زمانی که این دو نفری در ذهن شما جریان دارد مراقبه به معنای واقعی در کار نیست .
مراقبه به معنای واقعی زمانی در کار است که جریان اندیشیدن در ذهن فرو خفته باشد.
بنابراین وقتی دارید به خودتان می گویید : "آهان این یک مراقبه واقعی است یا نیست "، صرف این جمله " آهان این یک مراقبه است "یک اندیشه است .
حال اگر بتوانید آن دو نفر را، خواه یکی از آنها بیرونی باشد یا درونی، تبدیل به یک نفر کنید امکان اندیشیدن را از ذهن گرفته اید .
ذهن ما عادت به گفتمان کرده است یعنی گوینده است دربرابر شنونده ،حال ذهنتان را چنان عادت دهید که وسیله گفتن یا گفتمان نباشد بلکه در حالت مراقبه فقط برای شنیدن باشد شنیدن با ذهن نه شنیدن با گوش.
محمد جعفر مصفا
کتاب آگاهی
#مراقبه
#سکوت
#ذهن
@sserfan