آیت الله بهاء الدینی(ره) میفرمودند :
من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر می نشست که به او می گفتند: سید سکوت.
بیست سال بود که حرف نمی زد.
من با بعضی بچه ها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم.
شخصی از روستائی آمد گفت: مریض داریم او را دعا کنید! سید با حرکات دست و اشاره به او تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است!
همچنین مثل اینکه فهمیده بود ما بچه ها گرسنه هستیم ، با اشاره دست به ما بچه ها فهماند که در فلان منطقه پائین کوه دارند اطعام می کنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مکانی که آدرس داده بود، دیدیم در یک باغی آش پخته اند و به مردم می دهند.
پس از بیان این مطلب آیت الله بهاءالدینی فرمودند:
بزرگان هم به او سر می زدند.
استاد فاطمی نیا می فرمودند:
خدمت آیت الله بهاءالدینی رسیدم.
گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟
آقا دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند:
«درِ آتش را بسته بود»
دوستان در حرف زدنمان باید خیلی زیاد دقت داشته باشیم
شاید یکی از حکمت هایی که خدا دو گوش و یک زبان برای ما گذاشته این باشد که باید دو برابر آنچه میگوییم گوش دهیم!
روزی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی در محفل درس فرمودند:
یکی از دوستان میگفت، در مراقبتی که داشتم، مکاشفهای روی داد به حضور حضرت رسول الله الاعظم(صلی الله علیه و آله) شرفیاب شدم از آن حضرت ذکر خواستم، فرمودند:
«من به شما ذکر سکوت میدهم»
یک تکنیک ساده و مهم برای مهار زبان بی حساب :
«قاعده مکث»
این را تمرین کنید و بر زندگی خود ««ملکه»» کنید که قبل از هر سخنی؛ مثلا ده ثانیه مکث کنید و خوب فکر کنید که این حرفی که میزنم رضایت خدا در آن است یا رضایت شیطان؟!
آیا این حرفی که میزنم مشکلی را حل میکند و امید می بخشد یا نه؟!
اینکه این حرفی که میزنم آیا واجب است یا حرام؟!
اگر واجب نیست «نگویم»؛ به همین سادگی!
این را ملکه کنید و تمرین کنید...
بعد از یک مدت خود به خود کم حرف خواهید شد.
نکته پایانی و مهم:
به قول معروف؛ کلمات بیشتر از گلوله ها آدم کشتند!
حال انسان یا خودش را میکشد و اهل النار میشود، یا شخص دیگری را!
انسانی که حقیقتا قدرتمند است،
نیازی به تایید دیگران ندارد !
همچنانکه شیر از تحسین گوسفندان بی نیاز است . . .
✍ ورنان هاوارد
✅ نوبت من است
⚜امام خمینی (ره)⚜
👈دو خواهر، همین طور شوخی و جدی سرظرف شستن آن روز یکی به دو می کردند.
یکی شان گفت خسته ام. این دفعه تو ظرف ها را بشوی! 😡
آن یکی جواب داد اگر تو خسته ای من هم خسته ام. نوبت خودت است.😡
بگو مگو برنده نداشت و ظرف ها ماند.
نزدیک اذان که شد، ظاهرا امام برای وضو رفت توی آشپزخانه.
اما وضوی آقا این بار خیلی طول کشید. خواهران نگران شدند و رفتند به آشپزخانه که ببینند خدای نکرده اتفاقی برای امام نیفتاده باشد.
وارد آشپزخانه که شدند، خشکشان زد.
امام بود و آستین های بالا زدهوکلی ظرف شسته شده، تمیز ومرتب ☺️
امام که تعجب شان را دیدند، لبخندی زدندو گفتندحرف هایتان را که شنیدم، احساس کردم که این دفعه نوبت من است که ظرف ها را بشویم.
برگرفته از کتاب «مهربان تر از نسیم»
♥️✨🌿💐🌸🍃🦋
✨🌺🌾
🌿🌾✨
وقتی نانوا خمیر نان سنگک را پهن میکند و درون تنور میگذارد را دیدی که چه اتفاقی میافتد؟
خمیر به سنگها میچسبد...
اما نان هر چه پختهتر می شود،
از سنگها جدا میشود!!
حکایت آدمها همین است...
سختیهای دنیا، حرارت تنور است...
و این سختیهاست که انسان را پختهتر میکنند...
هر چه انسان پخته تر میشود
سنگ کمتری بخود میگیرد...
"""سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من... خانهی من... من... من!!"""
آنوقت که قرار است نان را از تنور
خارج کنند سنگها را از آن میگیرند!!
"خوشا بحال آنکه در تنور دنیا
آنقدر پخته میشود که به هیچ سنگی نمیچسبد!!"
*ما در زندگی به چه چسبیدهایم؟
سنگ ما کدام است؟!!*
🌿🌾✨
✨🌺🌾
♥️✨🌿💐🌸🍃🦋
ما آن قدر که از مردن جسم می ترسیم، از مردن روح نمی ترسیم. ما همه مرده های عمودی هستیم و خودمان نمی دانیم.
روایاتی در منابع اسلامی نقل شده است بدین مضمون که خود را جای خدا منشانید.
وای بر آنانی از امتم که سخنی را به خدا نسبت میدهند و میگویند فلانی در بهشت است و فلانی در جهنم . به گمانم کسانی که هر روز کسی را «زبیر» و روز دیگر دیگری را «طلحه» میخوانند، خواسته و ناخواسته بر جای خدا مینشینند. استعارهٔ تاریخی زبیر به معنای این است که فلانی عاقبت به شر شد و گاهی صریحاً میگویند فلانی جایش جهنم است. این با آموزههای دینی ناسازگار است. کسانی که به گمان خودشان از موضعی دینی کسی را جهنمی و کسی را بهشتی و کسی را عاقبت به خیر و دیگری را عاقبت به شر و کسی را عمار و دیگری را زبیر و عمرسعد و ... مینامند، چه بسا نادانسته خود را در جایگاه خدا مینشانند و حکم میکنند. خود را قسیم الجنة و النار فرض میکنند.
آنها و ما تنها میتوانیم بگوییم به گمان ما عمل فلان فرد نادرست و اشتباه بود به این دلیل و به آن دلیل. میتوان از منظری دینی گفت فلان فرد عملش معصیت بوده است. اما نمیتوان در جایگاه خدا نشست و گفت او عاقبت به شر است، او جهنمی است. اسرار حساب و کتاب خداوندی را نه تو دانی و نه من. اگر ادعای دینداری داریم، درست این است که بگوئیم فلانی اشتباه کرد و تمام. اما او «زبیر» است و عاقبت به شر و جایگاهش جهنم است و ... این در جایگاه خداوند نشستن است.
امام معصوم:
«صراط مستقیم از مو باریکتر، از شمشیر تیزتر و از شب تاریکتر هست.
قرآن کریم:
«و لا یجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا، اعدلوا هو أقرب للتقوی»
🔺تو اینستا ۳۰۰ دوست !
🔺تو تلگرام ۲۰۰ دوست !!
🔺توی واتساپ ۱۰۰ دوست !!!
🔺 توی ...
⚰اما داخل قبر تنهای تنها ....!!!!!
📛پس مراقب باشیم فریبِ دنیا را نخوریم
ای
اهلِ نت📱
بی
اهل بیت ❤️
نشید
عُمر هم میرود، آنچه که باقی میماند آن صفحات اعمال شماست که در قلب شما ثبت است، و شاید نامه عمل هم همان باشد. قلب شما نسبت به دنیا چه بوده است؟ دنیا با قلب شما چه کرده است و شما توجهتان به دنیا چه اندازه بوده است؟ آن روزی که دستتان نمیرسید زاهد و عابد بودید، آن روزی که دست رسید خدای نخواسته عکس او بود؟ مراقبت در کار است.
#امام_خمینی
📚صحیفه نور، جلد ١٨،صفحه ١٨
🌷 شهید آوینی:
🔅 کجا از مرگ میهراسد آنکس که به جاودانگی روح در جوار رحمت حق آگاه است؟ و اینچنین اگر یک دست تو نیز هدیهی راه خدا شود، باز هم با ان دست دیگری که باقی است به جبههها میشتابی. وقتی که اسوهی تو آن تمثیل مطلق وفاداری، عباس بن علی (علیهالسلام) باشد، چه باک که اگر هر دو دست تو نیز هدیهی راه خدا شود؟