eitaa logo
سبک زندگی دینی
133 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
25 فایل
آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
✍از آیت الله بهجت پرسیدند : ⁉️برای ها چه ڪنیم؟ فرمود :خداوند متعال ڪپسولی درست ڪرده است ڪه تـــــمام ویـــتامینها در آن است آن هـــم ڪپسول است. «اللهم صلی علی محـــــمد و آل محــــــــــمد و عــجل فـــرجهم»
🔴 💠 حتی کسانی که از می‌ترسند می‌دانند که آمپول، نقش مثبت و سریع‌تری در بهبود دارد و با آنکه تزریق آن با مقداری درد همراه است امّا هدف و نیّت آمپول زننده بهبودی شخص است. 💠 در زندگی مشترک، اخلاق و زشت همسر، یک بیماری است که یکی از راه‌های مهم برای از بین بردن سریع آن نهی از منکر صحیح، درست و تذکر دلسوزانه‌ی همسر است. لذا طبق روایات بهترین کسی است که عیب‌هایش را به او هدیه دهد. 💠 درست است که انتقاد و تذکّر، درد دارد امّا تحمّل و پذیرفتن آن برای انتقادشونده بسیار انسان‌ساز و است و برعکس اگر از آمپول انتقاد فرار کنیم عامل رشد بیماری ، خودخواهی و منیّت در روح ماست. 💠 همسرانی که از انتقاد استقبال می‌کنند بشدّت می‌شوند. و البته در انتقاد به همسر باید از روش استفاده کرد و نیّت خیرخواهانه و نه تلافی‌جویانه و مچ‌گیری داشت. از آمپول انتقاد نترسید بلکه استقبال کنید....
📌 برای چی ببریم؟ یکی از بستگان امام (ع) بیمار بود. جماعتی از به عیادت او رفتند. در راه به امام برخورد کردند. امام صادق(ع) فرمود: کجا می روید؟ آنان گفتند: به ملاقات فلانی می رویم. امام فرمود: برای مریض ای مانند ،🍏🍎 ،🍐🍐 🍊🍊 و به همراه خود آورده اید؟ آنان گفتند، خیر. امام فرمود: مگر نمی دانید، که در بستر است از تحفه ای که برایش می آوردید، دلخوش می گردد. 📚کلینی، كافى، ج۳، ص۱۱۸.
📌 برای چی ببریم؟ یکی از بستگان امام (ع) بیمار بود. جماعتی از به عیادت او رفتند. در راه به امام برخورد کردند. امام صادق(ع) فرمود: کجا می روید؟ آنان گفتند: به فلانی می رویم. امام فرمود: برای مریض ای مانند: ،🍏🍎 ،🍐🍐 🍊🍊 و به همراه خود آورده اید؟ آنان گفتند، خیر. امام فرمود: مگر نمی دانید، که در بستر است از تحفه ای که برایش می آوردید، دلخوش می گردد. 📚کلینی، كافى، ج۳، ص۱۱۸.
عليه السّلام فرمودند : روزی در كوفه از بازار آهنگران عبور می کرد . چشمش به جوانى افتاد که غش کرده بود و مردم دور او را گرفته‌ بودند . به سلمان گفتند : اى بنده ی خدا ! اين جوان بیماری صرع دارد ؛ چه خوب است دعایی ، ذکری در گوش او بخوانى. سلمان به او نزديك شد ، تا چشم جوان به او افتاد به هوش آمد و گفت : ای بنده ی خدا ! من و کسالتی را که مردم می گویند ندارم ؛ بلکه سبب حال من این بود که از بازار آهنگران عبور می کردم و ديدم این پتك های آهنین را فرود آورده و بر آهن ها می کوبند . با دیدن این صحنه ياد سخن خداى متعال افتادم كه فرموده است : « وَ لَهُمْ مَقٰامِعُ مِنْ حَدِيدٍ براى ملائکه ی عذاب پتك هایى از آهن وجود دارد . » * از ترس خداى متعال بیهوش افتادم . سلمان - بعد از شنیدن ماجرا - آن جوان را برای انتخاب کرد و شيرينى او در راه خداى متعال در دلش افتاد . لذا هميشه با او بود تا اينكه آن جوان بيمار شد و به حال و جان دادن افتاد . سلمان آمد ، کنار سرش نشست و گفت : « یا مَلَكَ اَلْمَوْتِ اُرْفُقْ بِأَخِي ... » اى با برادر من به نرمی و مدارا رفتار كن . گفت : اى بنده ی خدا ! من با هر مؤمنى با ملايمت و رفتار مي كنم. سوره حج ، آیه ی ۲۱ 📚منبع : رجال کشی ، ج ۱ ، ص ۱۸ امالی مفید ، ج ۱ ، ص ۱۳