✍از آیت الله بهجت پرسیدند :
⁉️برای #بیماری ها چه ڪنیم؟
فرمود :خداوند متعال ڪپسولی
درست ڪرده است ڪه تـــــمام
ویـــتامینها در آن است آن هـــم
ڪپسول #صـــــــــــلوات است.
«اللهم صلی علی محـــــمد و آل
محــــــــــمد و عــجل فـــرجهم»
🔴 #آمپول_انتقاد
💠 حتی کسانی که از #آمپول میترسند میدانند که آمپول، نقش مثبت و سریعتری در بهبود #بیماری دارد و با آنکه تزریق آن با مقداری درد همراه است امّا هدف و نیّت آمپول زننده بهبودی شخص #بیمار است.
💠 در زندگی مشترک، اخلاق و #صفت زشت همسر، یک بیماری است که یکی از راههای مهم برای از بین بردن سریع آن نهی از منکر صحیح، #انتقاد درست و تذکر دلسوزانهی همسر است. لذا طبق روایات بهترین #دوست کسی است که عیبهایش را به او هدیه دهد.
💠 درست است که #آمپول انتقاد و تذکّر، درد دارد امّا تحمّل و پذیرفتن آن برای انتقادشونده بسیار انسانساز و #رشددهنده است و برعکس اگر از آمپول انتقاد فرار کنیم عامل رشد بیماری #تکبّر، خودخواهی و منیّت در روح ماست.
💠 همسرانی که از انتقاد استقبال میکنند بشدّت #محبوب میشوند. و البته در انتقاد به همسر باید از روش #صحیح استفاده کرد و نیّت خیرخواهانه و نه تلافیجویانه و مچگیری داشت.
از آمپول انتقاد نترسید بلکه استقبال کنید....
📌 برای #عیادت_مریض چی ببریم؟
یکی از بستگان امام #صادق(ع) بیمار بود. جماعتی از #شيعيان به عیادت او رفتند. در راه به امام برخورد کردند.
امام صادق(ع) فرمود:
کجا می روید؟ آنان گفتند:
به ملاقات فلانی می رویم.
امام فرمود:
برای مریض #هدیه ای مانند
#سیب،🍏🍎
#گلابی،🍐🍐
#ترنج🍊🍊
و #عطر به همراه خود آورده اید؟ آنان گفتند، خیر.
امام فرمود:
مگر نمی دانید، #بیماری که در بستر است از تحفه ای که برایش می آوردید، دلخوش می گردد.
📚کلینی، كافى، ج۳، ص۱۱۸.
📌 برای #عیادت_مریض چی ببریم؟
یکی از بستگان امام #صادق(ع) بیمار بود. جماعتی از #شيعيان به عیادت او رفتند. در راه به امام برخورد کردند.
امام صادق(ع) فرمود:
کجا می روید؟ آنان گفتند:
به #ملاقات فلانی می رویم.
امام فرمود:
برای مریض #هدیه ای مانند:
#سیب،🍏🍎
#گلابی،🍐🍐
#ترنج🍊🍊
و #عطر به همراه خود آورده اید؟ آنان گفتند، خیر.
امام فرمود:
مگر نمی دانید، #بیماری که در بستر است از تحفه ای که برایش می آوردید، دلخوش می گردد.
📚کلینی، كافى، ج۳، ص۱۱۸.
#امام_صادق عليه السّلام فرمودند :
روزی #سلمان در كوفه از بازار آهنگران عبور می کرد .
چشمش به جوانى افتاد که غش کرده بود و مردم دور او را گرفته بودند .
به سلمان گفتند : اى بنده ی خدا ! اين جوان بیماری صرع دارد ؛ چه خوب است دعایی ، ذکری در گوش او بخوانى.
سلمان به او نزديك شد ، تا چشم جوان به او افتاد به هوش آمد و گفت :
ای بنده ی خدا ! من #بیماری و کسالتی را که مردم می گویند ندارم ؛ بلکه سبب حال من این بود که از بازار آهنگران عبور می کردم و ديدم این پتك های آهنین را فرود آورده و بر آهن ها می کوبند . با دیدن این صحنه ياد سخن خداى متعال افتادم كه فرموده است :
« وَ لَهُمْ مَقٰامِعُ مِنْ حَدِيدٍ
براى ملائکه ی عذاب پتك هایى از آهن وجود دارد . » *
از ترس #عقاب خداى متعال بیهوش افتادم .
سلمان - بعد از شنیدن ماجرا - آن جوان را برای #دوستی انتخاب کرد و شيرينى #محبت او در راه خداى متعال در دلش افتاد . لذا هميشه با او بود تا اينكه آن جوان بيمار شد و به حال #احتضار و جان دادن افتاد .
سلمان آمد ، کنار سرش نشست و گفت :
« یا مَلَكَ اَلْمَوْتِ اُرْفُقْ بِأَخِي ... »
اى #فرشته_ی_مرگ با برادر من به نرمی و مدارا رفتار كن .
#ملک_الموت گفت :
اى بنده ی خدا ! من با هر مؤمنى با ملايمت و #نرم_خویی رفتار مي كنم.
سوره حج ، آیه ی ۲۱
📚منبع :
رجال کشی ، ج ۱ ، ص ۱۸
امالی مفید ، ج ۱ ، ص ۱۳