✅#کتاب
📚#سه_دقیقه_در_قیامت
هرچه شوخی کرده بودم، اینجا جدی جدی ثبت شده بود. اعمال خوب من، از پروندهام خارج میشد و به پرونده ديگران منتقل میشد. نكته ديگری كه شاهد بودم اينكه؛ هرچه به سنين بالاتر میرسيدم، ثواب كمتری از نمازهای جماعت و هيئتها در نامه عملم میديدم! به جوانی كه پشت ميز نشسته بود گفتم: در اين روزها من تمام نمازهايم را به جماعت خواندم. من در اين شبها هيئت رفتهام. چرا اينها در اينجا نيست؟
رو به من كرد و گفت: خوب نگاه كن. هرچه سن و سالت بيشتر میشد، ريا و خودنمايی در اعمالت زياد میشد. اوايل خالصانه به مسجد و هيئت ميرفتی اما بعدها، مسجد میرفتی تا تو را ببينند. هيئت میرفتی تا رفقايت نگويند چرا نيامدی! اگر واقعاً برای خدا بود، چرا به فلان مسجد يا هيئت كه دوستانت نبودند نمیرفتی؟
@sss1400
✳ از تهمتزننده چه گرفتم تا راضی شدم؟
جوان پشت میز گفت: شخصی اینجاست که چهار سال است منتظر شماست! اینشخص اعمال خوبی داشته و باید به بهشت برزخی برود، اما معطل شماست. با تعجب گفتم: از کی حرف میزنی؟ یکی از پیرمردهای اُمنای مسجدمان را دیدم که در مقابلم و در کنار همانجوان ایستاده. خیلی ابراز ارادت کرد و گفت: کجایی؟ چند ساله منتظر تو هستم. بعد از کمی صحبت، این پیرمرد ادامه داد: زمانی که شما در مسجد و بسیج، مشغول فعالیت فرهنگی بودید، تهمتی را در جمع به شما زدم. برای همین آمدهام که حلالم کنید.
آنصحنه برایم یادآوری شد. من مشغول فعالیت و کارهای فرهنگی در مسجد بودم. این پیرمرد و چند نفر دیگر در گوشهای نشسته بود. بعد پشت سر من حرفی زد که واقعیت نداشت. او به من تهمت بدی زد و نیت ما را زیر سؤال برد. عجیبتر اینکه زمانی این تهمت را به من زد که ابتدای حضورم در بسیج بود و نوجوان بودم!
آدم خوبی بود. اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده بود. به جوان پشت میز گفتم: درسته ایشون آدم خوبی بوده، اما من همینطوری از ایشون نمیگذرم. دست من خالیه. هرچه میتوانی ازش بگیر.
تازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم: «هر کسی در روز جزا برای خودش گرفتاری دارد و همان گرفتاری خودش، برایش بس است و مجال این نیست که به فکر کس دیگری باشد.»
جوان هم رو به من کرد و گفت: این بنده خدا یک وقف انجام داده که خیلی بابرکت بوده و ثواب زیادی برایش میآید. او یک حسینیه را در شهر شما، خالصانه برای رضای خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده میکنند. اگر بخواهی ثواب کل حسینیهاش را از او میگیرم و در نامه عمل شما میگذارم تا او را ببخشی. با خودم گفتم: ثواب ساخت یک حسینیه به خاطر یک تهمت؟! خیلی خوبه.
بنده خدا این پیرمرد خیلی ناراحت و افسرده شد، اما چارهای نداشت. ثواب یک وقف خالصانه یک حسینیه را به خاطر یک تهمت به یک نوجوان داد و رفت به سمت بهشت برزخی!
اما تمام حواس من در آنلحظه به این بود که وقتی کسی به خاطر تهمت به یک نوجوان، یک چنین خیرات بزرگی را از دست میدهد، پس ما که هر روز و هر شب پشت سر مسئولان و دوستان و آشنایان خودمان هرچه میخواهیم میگوییم...
جوان پشت میز به عظمت آبروی مؤمن اشاره کرد و آیۀ ۱۹ سوره نور را خواند: «کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم باایمان رواج یابد، برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است»...
#سه_دقیقه_در_قیامت
(چاپ سوم، تهران: انتشارات شهید ابراهیم هادی، ۱۳۹۸)
صفحات ۳۷ و ۳۸.