🔰 پاداش منتظر واقعی حضرت حجت (عج)
🔻 امام جعفر صادق علیهالسلام:
فَاِنْ ماتَ وَ قامَ القائِمُ بَعْدَهُ کانَ لَهُ مِنَ الاَْجْرِ مِثْلُ اَجْرِ مَنْ اَدْرَکَهُ، فَجِدُّوا وَانْتَظِرُوا هَنیئا لَکُمْ اَیَّتُهَا الْعِصابَهُ الْمَرْحُومَةُ
▫️ اگر کسی که منتظر حضرت است از دنیا برود و حضرت بعد از او قیام کند، اجر او همانند اجر کسی است که زمان او را درک کرده؛ پس بکوشید و #منتظر باشید، گوارا باد بر شما ای یاران مورد لطف خدا.
📚 الغیبة نعمانی، ص ۲۰۰
11.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چرایی، نقطه آغاز تمام موفقیتهاست!
🔴 چرایی خود را پیدا کنیم ...
همهی ما وقتی سوار ماشینی میشویم، میدانیم به کجا و چرا به آنجا میرویم. ولی متأسفانه وقتی پا در ماشین زندگی میگذاریم، اغلب تا مدتی نمیدانیم به کجا میرویم و اگر هم بفهمیم، نمیدانیم چرا به آنجا میرویم و شاید به همین دلیل از این سفر خسته شویم و نرسیده به مقصد، مسیرمان را تغییر دهیم یا فرشتهی مرگ ما را از این ماشین پیاده کند! در واقع، فقط سفرهایی لذتبخش یا حداقل قابل تحمل هستند که چراییشان مشخص باشد. چرایی نقطهی آغاز همهی انتخابهای خوب است و موفقیت مجموعهای از انتخابهاست.
اگر بدانیم #چرا هر روز صبح از خواب بلند میشویم، برای بیدار شدن شوق بیشتری خواهیم داشت.
حمید کثیری
حسـابرسى روزانـه
امـام صـادق عليه السلام فرمـود: اى پسر جندب ... سزاوار است هر مسلمانى كه مارا مى شناسد، كردارش را در هر شبانه روز بر خودش عرضه كند و خود را حسابرسى نمايد، اگر خوبى ديد برآن بيفزايد و اگر گناه ديد، از آن آمرزش بخواهد تا در روز قيامت رسوا نشود .
قالَ الاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام:
يَابْنَ جُنْدَب! ... حَقٌّ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ يَعرِفُنا اَن يُعرِضَ عَمَلَهُ فى كُلِّ يَومٍ وَلَيلَةٍ عَلى نَفْسِهِ فَيَكُونَ مُحاسِبَ نَفْسِهِ فَإنْ رَأى حَسَنَةً استَزادَ مِنها وَإنْ رَاى سَيِّئَةً استَغفَرَ مِنها لِئَلاّ يَخزِىَ يَومَ القِيامَةِ.
[تحف العقول ص311.]
امیرالمومنین عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ:
هرگاه ديديد كه بندهای گناهان مردم را پى جويى مىکند و گناه خود را از ياد برده، بدانيد كه گرفتار مكر خداوند شده است.
إِذَا رَأَيْتُمُ اَلْعَبْدَ يَتَفَقَّدُ اَلذُّنُوبَ مِنَ اَلنَّاسِ نَاسِياً لِذَنْبِهِ فَاعْلَمُوا أَنَّهُ قَدْ مُكِرَ بِهِ.
تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام ج ۱، ص ۳۶۴
✳ نه حال ماندن داریم و نه روی رفتن!
🔻 علامه حسن زاده آملی فرمودند: «کشفنا عنک غطائک» یعنی عن حقیقتک! در قیامت از حقیقت خودت پرده را برمیدارند. به خودت نگاه کن! به قیافهات نگاه کن! نفهمیدی این نگاه کردنها قیافه درست میکند؟ نفهمیدی گوش دادن به آن موسیقی قیافه درست میکند؟ نفهمیدی رقصیدن مقابل نامحرم قیافه درست میکند؟ نفهمیدی رشوه گرفتن، مواد صورتهای برزخی است؟
‼ یکی از دلایل هول قیامت، سؤال است. آنجا از انسان میپرسند چرا خیانت کردی؟ چرا رشوه گرفتی؟ چرا بیحجاب میگشتی؟ اینجا دیگر نه خیابان هست، نه آدم هست، نه عروسی هست، نه حضار هستند که دست بزنند، نه لایککننده هست، نه فالوور هست! هیچ کس نیست! آنجا انسان بر سر خود میزند که من خودم را به توهم فروختم! در قیامت چشم تیز میشود و کافر میگوید «قد كنا في غفلة من هذا» در چه غفلتی بودم!
🔺 علامه حسن زاده میفرمودند: «در همدان به محضر یکی از عرفا که بیمار بود رفتم. از او خواستم که ما را یک موعظهای بکند تا سیراب شویم.» آن عارف یک نکتهای گفت که این را همیشه در ذهن داشته باشید. گفت: «نه حال ماندن داریم و نه روی رفتن!» یعنی بدن رو به نابودی میرود. بدن نابودشدنی است و ماندنی نیست. میگوید: «نه برای ماندن حالی داریم و نه برای رفتن، رویی.» با چه رویی میخواهی بروی؟!
👤 #آیت_الله_سیدحسن_عاملی
📛 خودکشی تدریجی!
🔻 ما باید این مسئله را باورمان بیاید، دینمان میگوید، قرآنمان میگوید، خدای ما میگوید که انسان مهم است. و بنابراین باید قدر خودش را بشناسد و نباید خودش را حرام بکند. باید احترام زبانش را، قلمش را، عملش را، کتابش را، امضایش را و قولش را بداند.
‼ آیا عاقلی که این همه به او اهمیت و ارزش داده شود، هیچوقت خودش را حرام میکند؟ همینقدر که خودکشی کردن احمقانه است، خودکشی کردن تدریجی هم احمقانه است. خودکشی کردن تدریجی چیست؟ این که آدم یک روزِ خودش را حرام کند. آخر مگر عمر چیست؟ عمر عبارت است از چهل سال، پنجاه سال، شصت سال زندگی. هر سالی هم که سیصدوشصتوپنج روز بیشتر نیست! ده هزار روز اگر عمر من باشد، پس هر روزی که من بیخودی صرف میکنم، در حقیقت یکدههزارم انتحار و خودکشی است! نیروی من مگر چیست؟ اگر آن نیرو را در راه باطل صرف کنم، در حقیقت دارم خودم را حرام میکنم.
👤 #امام_موسی_صدر
📚 از کتاب «اینطور نیست بابا؟» گفتارهای پدرانۀ امام موسی صدر با فرزندانش
📖 صفحات ۱۱۵ و ۱۱۶
بهترین سفر
به خاطر اشتباهات گذشتهاش شرمنده بود،
از دست دادن عزیزانش او را غمگین کرده بود،
و ناتوانی در تغییر شرایط زندگیاش او را خشمگین میکرد.
او همیشه احساس «شرم»، «غم» و «خشم» را در دل خود حمل میکرد؛ مردی در پایان جوانی
یک روز، مرد به دیدار یک حکیم رفت.
حکیم به او گفت: برای رهایی از این احساسات، باید سفر بروی. بسیار سفر برو
مرد گفت: به کجا؟
حکیم گفت: به درون خودت
مرد جوان با تردید و امید، سفرش را آغاز کرد. در مسیر، با سه موجود عجیب روبرو شد:
اولین موجود، سایهای بود که به او گفت: من از اشتباهات تو زاده شدهام. اما تو میتوانی مرا با پذیرش و بخشش خودت از بین ببری.
مرد با خود اندیشید و تصمیم گرفت که اشتباهات گذشتهاش را بپذیرد و خود را ببخشد. سایه ناپدید شد و مرد احساس رهایی کرد.
مرد مسافر در ادامه راه، با سگ سیاهی روبرو شد که به او گفت: من از محرومیتها و دردهای تو زاده شدهام. اما تو میتوانی مرا با یادآوری لحظات خوش و قدردانی از آنچه داری، از بین ببری.
مرد شروع به یادآوری لحظات خوش زندگیاش و قدردانی از آنها کرد. سگ سیاه نیز دمش را روی کولش گذاشت و رفت.
مرد، احساس آرامش داشت داشت، اما ناگهان با اژدهایی اخمو روبرو شد که روی دستانش چمباتمه زده بود. اژدها به او گفت: من از ناتوانی و ناامیدی تو زاده شدهام. اما تو میتوانی مرا با پذیرش قدرت خود و تلاش برای تغییر شرایط، از بین ببری.
مرد تصمیم گرفت که به جای خشمگین شدن، قدرت خود را بپذیرد و برای تغییر شرایط زندگیاش تلاش کند. کمکم اژدهای خفته نیز ناپدید شد و مرد احساس قدرت و امید کرد.
بهترین سفر مرد به پایان رسید و به خانه بازگشت، با قلبی سبک و ذهنی آرام و زانوانی قدرتمند.
#بخشش
#قدرشناسی
#مسئولیتپذیری
#خودشناسی
عبدالله عمادی (معین)