eitaa logo
سبک زندگی دینی
127 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
23 فایل
آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 سرنوشت مسیحیان پس از ظهور حضرت مهدی(عج)چگونه خواهد بود⁉️ 🔷 به‌ شهادت‌ تعدادی‌ از روایات،در زمان ظهور با نزول‌ مسیح‌ علیه السلام از آسمان‌ بیش تر مسیحیان‌ و یهودیان‌ به‌ او ایمان‌ می‌آورند. ♻️‌ شهربن‌ حوشب‌ می‌گوید: حجاج‌ به‌ من‌ گفت: در قرآن‌ آیه‌ای‌ است‌ که‌ مرا خسته‌ کرده‌ است‌ و معنای‌ آن‌ را نمی‌فهمم 🔷 گفتم: کدام‌ آیه؟ 🔷 گفت: آن‌ جا که‌ خداوند می‌فرماید: ⚜و هیچ‌ یک‌ از اهل‌ کتاب‌ نیست‌ مگر آن‌ که‌ قبل‌ از مرگش‌ به‌ او ایمان‌ می‌آورد. 🔷 به خدا سوگند من‌ دستور می‌دهم‌ فردی‌ یهودی‌ یا نصرانی‌ را نزد من گردن‌ بزنند و من‌ به‌ او خیره‌ می‌شوم، ولی‌ لبانش‌ حرکت‌ نمی‌کند تا این‌که‌ نفس‌ او قطع‌ می‌شود. گفتم: خداوند امر امیر را اصلاح‌ کند، مطلب‌ آن‌ گونه‌ که‌ پنداشتی‌ نیست. پرسید پس چگونه است؟ گفتم‌ [مراد این‌ است‌ که] عیسی علیه السلام ‌ پیش‌ از روز قیامت‌ از آسمان‌ فرود می‌آید و پشت‌ سر مهدی علیه ‌السلام نماز می‌گزارد. پس‌ هیچ‌ یهودی‌ و نصرانی‌ باقی‌ نمی‌ماند مگر این‌که‌ به‌ عیسی‌ قبل‌ از مرگش‌ ایمان‌ می‌آورد. ❗️پرسید: عجب! این‌ تفسیر را از کجا فرا گرفته‌ای؟ گفتم: از محمد بن‌ علی‌ بن‌ حسین‌ بن‌ علی‌ بن‌ ابیطالب علیه السلام 🔷 حجاج‌ گفت: به‌ خدا سوگند آن‌ را از چشمه‌ای‌ زلال‌ بدست‌ آورده‌ای... 🔷 بنابراین با ایمان‌ اهل‌ کتاب‌ به‌ مسیح‌ و اسلام‌ آوردن‌ مسیح‌ و پیروی‌ او از امام‌ مهدی علیه السلام به‌ یقین‌ بخش‌ عمده‌ای‌ از اهل‌ کتاب‌ نیز اسلام‌ آورده‌ و به‌ امام‌ خواهند گروید... 📚 معجم احادیث الامام مهدی،ج5،ص83
درروایت آمده است : « وقتی امام زمان علیه السلام تشریف می آورند، سلطنت و قدرت او بر شرق و غرب می‌رسد. او بر همه ی ادیان چیره می‌شود. در زمین خرابه‌ای نمی‌‌ماند، مگر این که تعمیر می‌شود و حضرت عیسی از آسمان چهارم نازل می‌شود و پشت سر ایشان نماز می‌خواند و تمام گنج ها برای ایشان بیرون می‌آید.»   🌷رسول الله صلى الله عليه و آله 🌷 مهدی عليه السلام از فرزندان من است، زمانی که قیام می‌کند عیسی بن مریم(علیه‌السلام) جهت نصرت و یاری او (از آسمان) فرود می‌آید و حضرتش را برای نماز مقدّم می‌دارد و به او اقتدا می‌نماید. مِن ذُُرَّیتی اَلمهدی اِذا خَرجَ نَزَل عیسَی بنُ مریمَ لِنُصرتِهِ فَقَدَّمَهُ وَ صلّی خَلفَهُ. 📗 امالی صدوق ص ١٨١
🌷 حضرت عيسى عليه السلام : راست مى گويمتان : به راستى كه زراعت ، در دشت خاكىِ هموار مى رويد ، نه بر سنگلاخ . همچنين حكمت در دلِ فروتن پرورش مى يابد و در دلِ متكبّرِ زورگو پرورش نمى يابد. بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّ الزَّرعَ يَنبُتُ فِي السَّهلِ ولايَنبُتُ فِي الصَّفا وكَذلِكَ الحِكمَةُ تَعمُرُ في قَلبِ المُتَواضِعِ و لاتَعمُرُ في قَلبِ المُتَكَبِّرِ الجَبّارِ. 📗 تحف العقول ص ٣٢
✳️انسان جواد و بخشنده کسی است که از بی ادبی ديگران بگذرد 💠حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی: 🔷انسان جواد و بخشنده آن است که از بي‌ادبي ديگري بگذرد، از اهانت ديگري بگذرد، پا بگذارد روي غرور خود و از حق خود بگذرد. اين مي‌شود سخا و خدا همان لحظه، پر مي‌کند. اگر همين يک جمله امام جواد و امام کاظم(سلام الله عليه) بود ما طلاقي نداشتيم. ✳️جامعه را گذشت اخلاقی اداره می کند 🔷 وجود مبارک امام فرمود خانه‌اي که با طلاق ويران شده به اين آساني ساخته نمي‌شود. اين نظير بافت فرسوده شهر نيست که شهرداري بسازد. اینکه تا شوهر يک حرفي مي‌زند فوراً مي‌رنجد. او يک حرفي مي‌زند اين مي‌رنجد. هيچ کدام هم گذشت ندارند. آن وقت مي‌شود اين غده بدخيم. و اینها تا زنده‌اند افسرده زندگي مي‌کنند. فرمود اگر خداي ناکرده خانه‌اي با طلاق خراب شد به اين آساني ساخته نمي‌شود. 🔷هر چند بخشودن از مال به جهت حسينه ساختن، مسجد ساختن، راه ساختن، کار بافضيلتي است اما هنر نيست. هنر آن است که انسان پا روي غرور خود بگذارد. اين بيان نوراني امام کاظم است که اگر مرد هستي، روي غرور خود پا بگذار که دعوا نشود. نه به دادگستري بکشد، نه به طلاق بکشد. يک کمي صبر بکن تا قضایا حل ‌شود. جامعه را گذشت اخلاقي اداره مي‌کند اين بيان نوراني امام کاظم است. فرمود همان وقت خدا جبران مي‌کند منتها دير به شما مي‌رسد، منتها حالا شما بررسي نکرديد. فرمود خدا معطل چيزي که نيست فرمود «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» 31مرداد 98
سه مسافر به رم رفتند. آنها با حکیمی ملاقات کردند. حکیم از مسافر اول پرسید: «‌چند روز دراینجا می مانی؟‌»‌ مسافر گفت: ‌«سه ماه.» حکیم گفت: «‌پس خیلی جاهای رم را می توانی ببینی؟‌» مسافر دوم در پاسخ به سئوال حکیم گفت:‌ «من شش ماه می مانم.» حکیم گفت:‌ «پس تو بیشتر از همسفرت می توانی رم را ببینی.» مسافر سوم گفت: «من فقط دو هفته می مانم.» حکیم به او گفت:‌ «‌تو از همه خوش شانس تری. زیرا می توانی همه چیز این شهر را ببینی.» مسافرها تعجب کردند زیرا متوجه پاسخ و منطق حکیم نشدند. حکیم گفت: چون زمان او كم است پس قدر آن را دانسته و آن را تلف نميكند و در اين مدت همه شهر را ميبيند. تصور کنید اگر هزار سال عمر می کردید،‌ متوجه خیلی چیزها نمی شدید ‌زیرا خیلی چیزها را به تاخیر می انداختید. اما از آن جایی که زندگی خیلی کوتاه است، نمی توان چیزهای زیادی را به تاخیر انداخت. با این حال، ‌مردم این کار را می کنند. تصور کنید اگر کسی به شما می گفت فقط یک روز از عمرتان باقی است، چه می کردید؟ ‌آیا به موضوعات غیر ضروری فکر می کردید؟ نه، ‌همه آنها را فراموش می کردید عشق می ورزیدید، مراقبه می کردید‌ زیرا فقط بیست و چهار ساعت وقت داشتید و موضوعات واقعی و ضروری را به تاخیر نمی انداختید.
✍️امام عليه‌السلام می‌فرمایند: برادران خود را با دو صفت امتحان كنيد، كه اگر آن دو صفت را داشتند به دوستى و رفاقت خود با آنها ادامه دهيد وگرنه از آنان دورى كنيد، 🕋1ـ مراقبت بر نماز اول وقت. 🕋2 ـ نيكى به برادران چه در سختى و تنگدستى، چه در هنگام آسايش و گشايش . 📚وسائل الشيعه ج8، ص503
✍هر کودکی تشنه‌ی خانواده‌اش است. محبّت به خصوص در قالب و در کشیدن باعث خاطر و کودک می‌شود. کودکانی که از محبّت والدین خود هستند، معمولاً این نیاز را با و نشان می‌دهند. ✍ محروم از محبّت نیز همیشه در جایی به غیر از و از طلب محبت می‌کنند. ✅در هر حال آنچه در تربیت کودکان اهمیّت دارد؛ است. ✍ نقل می‌کند که وارد خانه امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) شدم، در حالی که فرزند ایشان علی علیه‌السّلام در کنار حضرت نشسته بودند. حضرت پسرش را ، او را بر روی خود می‌گذاشت و به خود می‌چسباند و می‌فرمود: «پدر و مادرم به فدای تو. چقدر خوشبو و پاکیزه هستی و خلقت تو پاک و است. تو بسیار ظاهر است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اداره خانه توسط زن ها یکی از مشاغل سخت است. سخت تر از کار زن های شاغل در خارج از خانه. و می دانیم که اقتصاد سرمایه داری، کار زن در خانه را شغل نمی داند، چون عایدی پولی بازاری ندارد، لذا همواره آن را تحقیر می کند. اما کار زن در خارج از خانه را شغل می داند و آن را تشویق می کند.
🔴 💠 حتی کسانی که از می‌ترسند می‌دانند که آمپول، نقش مثبت و سریع‌تری در بهبود دارد و با آنکه تزریق آن با مقداری درد همراه است امّا هدف و نیّت آمپول زننده بهبودی شخص است. 💠 در زندگی مشترک، اخلاق و زشت همسر، یک بیماری است که یکی از راه‌های مهم برای از بین بردن سریع آن نهی از منکر صحیح، درست و تذکر دلسوزانه‌ی همسر است. لذا طبق روایات بهترین کسی است که عیب‌هایش را به او هدیه دهد. 💠 درست است که انتقاد و تذکّر، درد دارد امّا تحمّل و پذیرفتن آن برای انتقادشونده بسیار انسان‌ساز و است و برعکس اگر از آمپول انتقاد فرار کنیم عامل رشد بیماری ، خودخواهی و منیّت در روح ماست. 💠 همسرانی که از انتقاد استقبال می‌کنند بشدّت می‌شوند. و البته در انتقاد به همسر باید از روش استفاده کرد و نیّت خیرخواهانه و نه تلافی‌جویانه و مچ‌گیری داشت. از آمپول انتقاد نترسید بلکه استقبال کنید....
🌹 قصه ی امروز 🌹 عاقبت بخیر شدن فقط بخاطر احترام به ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها.. 🔘هیچ ﮐﺴﯽ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺷﺎﻩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺑﺸﯿﻨﻪ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻩ،ﺍﻣﺎ ﻃﯿﺐ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ. ﮔﻨﺪﻩ ﻻﺕ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ،ﺷﺎﻩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻪ،ﻣﯿﮕﻔﺖ:ﻃﯿﺐ.! 🔥یک ﺭﻭﺯ ﺷﺎﻩ گفت: ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ، ﺑﺮﻭ یه ﻣﺠﻠس ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻦ... 🔅ﮔﻔﺖ:کجاست؟ ﻃﺮﻑ ﮐﯿﻪ؟ 🔻ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: ﻓﻼﻥ ﺟﺎ، ﺳﯿﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻤﯿﻨﯽ... 🔅ﻃﯿﺐ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ ، ﮔﻔﺖ: ﮐﯽ؟ ﮔﻔﺘﯽ ﺳﯿﺪ ﻫﺴﺖ؟! 🔻ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻩ. 🔅ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ،ﻣﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ‏(سلام الله علیها‏) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﯿﻢ! ✅ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ. 🔻ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: شکنجه میکنم،میکشمت. 🔅ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﮑﻦ،ﻣﻦ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ‏ ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻢ... ⚫️ﺍنقدر شکنجه اش کردند که ﻃﯿﺐ سینه سپر ﻫﯿﮑﻞ، ﺷﺪ ﻧﯽ ﻗﻠﯿﻮﻥ... ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺍعدﺍﻣﺶ ﮐﻨﻦ، ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ: ✅ﻃﯿﺐ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺑﺮﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟ 🔅ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻮ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ، ﻃﯿﺐ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﮐﻦ... 💠ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎﻣﺸﻮ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﻦ ﻭ امثال ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥ ﺩﺭﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻣﺖ ﻣﻨﻮ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ.. 🌟ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ طیب ۶۰ ﺳﺎﻝ ﻧﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﻧﺪ ﻧﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺖ، ﻓﻘﻂ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ‏(سلام الله علیها‏)... 🔴و ﻫﻤﯿﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ لیاقت پیدا کرد و ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﻗﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ۶۰ ﺳﺎﻟﺸﻮ ﻗﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩﻧﺪ...
خاطره‌ای زیبا از زبان مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی بنظرم زیبا بود که تقدیم می‌کنم: در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزي جوان هفده ساله ضعیف و نحیفي، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»! یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او». آن بعثی گفت: «او اذان گفت». برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم». مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو». برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است». به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید. آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌كردم که شیره‌اش را بمکم . آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند ، آب می‌آورد ، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد» . می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم . گفتم : یا فاطمه زهرا ! امروز افتخار می‌كنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم» . سرم را گذاشتم زمین و گفتم : یا زهرا ! افتخار می‌کنم . این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌ این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن . دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم . تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است . در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام . اعتنایی نکردم . دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید : بیا آب آورده‌ام . مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم . عراقی‌ها هیچ‌ وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمی‌خوردند . تا نام مبارکت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) را برد ، طاقت نیاوردم . سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید : «بیا آب را ببر ! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند». همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم . لیوان دوم و سوم را هم آورد . یک مقدار حال آمدم . بلند شدم . او گفت : به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن ! گفتم : تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم . گفت : دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت : چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول الله (ص) شرمنده کردی . الان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم . ایشان فرمودند : به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد حماسه‌های ناگفته (به روايت علی اكبر ابوترابی)، عبد المجيد رحمانيان، انتشارات پيام آزادگان، چاپ اول : ۱۳۸۸،صفحات ۱۲۵-۱۲۷
یک مرتبه بنده برای انجام یک کار بزرگ و سخت انتخاب شدم که در فناوری آن هم مشکل داشتیم. شهید حسن طهرانی مقدم من را دید و گفت می خواهی در این کار موفق باشی؟ گفتم بله. گفت برو بچه های گروهت را جمع کن، دستانتون رو بهم بدید و هم قسم بشید و بگویید خدایا ما برای رضای تو این کار را می کنیم و هرچه ثواب هم دارد خودمان نمی خواهیم، تمام ثواب آن برسد به حضرت زهرا(س) و همین طور هم شد. البته بچه ها هم خالصانه به حرف او عمل کردند و این کار در کوتاهترین زمان ممکن که کسی هم فکرش را نمی کرد، انجام شد