eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
498 دنبال‌کننده
6 عکس
4 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. 📔وسائل الشیعه @stayashura99 ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کی ، هر چی شد ، داره می‌بره یکی داره پیرهن پاره می‌بره زینب میگه وای ، از دل رباب زیر عباش حرمله گهواره می‌بره مادرت بمیره ، نبینه انگشتر نداری خودمو رسوندم ، نگه کسی مادر نداری غریب مادر ** افتادی بی حال، رو سینه ات پرید صدای استخوناتو مادرت شنید دعوا میکردن سر عبات غافل ازینکه خواهرت از رو تل میدید آبت که ندادن ، لبای خشکتو تکون نده زینب حواسش هست ، انقده خیمه رو نشون نده غریب مادر ** دیر اومد زینب ، تا به پیش تو افتاده بود تو پنجه های شمر ریش تو کار دنیا رو ببین داداش باید ببوسم این رگای ریش ریشتو گفتم بلند شو از ، روی سینه اش جواب نداد خدا خدا کردم ، رقیه از خیمه درنیاد غریب مادر شاعر : میثم میرزایی https://eitaa.com/stayashura1402
دست و پا نزن مادرمونو صدا نزن کاش یکی بگه که نانجیب از قفا نزن خواهرت فدات داره بُریده میشه رگات از توو قتلگاه چرا نمیاد دیگه صدات (وای من حسین برادر بی کفن حسین) قلبمو شکست همونیکه روو تنت نشست کُهنه خنجرش راه نفس و گلوتو بست مردک پلید تن تورو خیلی بَد درید پیش چشم من بدنتو روو زمین کشید (وای من حسین برادر بی کفن حسین) کُشتنت حسین غریب گیر آوردنت حسین دعوا بود سَره انگشتر و پیرهنت حسین نا مُروّتا از راه رسیدن با مرکبا لِه شدی حسین زیر سُم و نعل تازه ها (وای من حسین برادر بی کفن حسین) از روو نیزه ها دیدی اومدن توو خیمه ها دُزدیدن همه گوشواره از گوش دخترا سایه ی سرم داره می سوزه حالا حرم هُرمِ شعله ها افتاده به روی چادرم (وای من حسین برادر بی کفن حسین) عباس قلعهبه @stayashura1402
قصه ی نگفته رو خوب می دونی امام رضا ننوشته نامه ها رو می خونی امام رضا تُو محبت به خدا هیچکی به پات نمی رسه فدای دلت بشم ، مهربونی امام رضا پشت پنجره پولادت گره هامون وا میشه همه رو به آرزو می رسونی امام رضا ضامن آهو بیا دست دل منم بگیر دلمو رها کن از پریشونی امام رضا زیر چتر لطف تو پناه گرفتم با امید یه نیگا کن به چشای بارونی امام رضا قول دادی تو سختیای جون دادن باهام باشی با وفایی پای قولت می مونی امام رضا تا تو رو دارم دیگه به هیچکی رو نمی زنم از درِ خونه ت منو نمی رونی امام رضا کمیل کاشانی @stayashura1402
افتاده‌ام به پای تو یا ثامن‌الحجج شرمنده‌ی عطای تو یا ثامن‌الحجج لطف اجابت است به هر دست التماس دست گره گشای تو یا ثامن‌الحجج خورشید سر زند به تماشای مهر تو از گنبد طلای تو یا ثامن‌الحجج سعی صفا و مروه کجا و قدم زدن در صحن با صفای تو یا ثامن‌الحجج با هر مرام و ملت و دینی نشسته‌اند بر سفره‌ی سخای تو یا ثامن‌الحجج شیرین‌تر از طعام بهشتی به کام ماست یک لقمه‌ی غذای تو یا ثامن‌الحجج ما را نجات می‌دهد از لُجّه‌ی گناه سر رشته‌ی ولای تو یا ثامن‌الحجج دادم قسم تو را به جواد‌الائمه تا حاصل کنم رضای تو یا ثامن‌الحجج شعری برای عرضه ندارند شاعران شایسته‌ی ثنای تو یا ثامن الحجج دعبل عبا گرفت، ولی بس ، «کمیل» را یک بار مرحبای تو یا ثامن الحجج کمیل کاشانی @stayashura1402
یک روز مدینه و یک روز کربلا مادربزرگ و نوه را بی هوا زدند @stayashura1402
رسیدم به جایی    که حس می کنم آخر ماجرامه کی گفته  یتیمم    سری که برا من آوردن بابامه سلام ای مسافر قدم روی چشمام میزاری چطور اومدی مهربونم  تو که پا نداری به من از توو کوچه یه شامی دو روزه میخنده چرا از رو موهات عزیزم بوی نون بلنده بزار شونه هام و نشونت بدم از کبودی منو میزدن بین صحرا کجا رفته بودی همینجا برام راز زهرا شدن برملا شد که خاستم سرت رو ببینم برام کوچه وا شد ### من از تو   نوازش  میخام ای عزیزم ولی دس نداری خجالت  نداره   همین خوبه سر روی پاهام میذاری عزیز دلم بعد از این با دوتا گوش پاره به گوشواره هاش دخترت احتیاجی نداره یه شب گم شدم بین صحرا و کاش مونده بودم نموندم همونجا که حالا سیاه و کبودم برام سخته اما میخاستم بدونی یه چیزی اینا خواهرم رو میخاستن برای کنیزی شاعر:محسن ناصحی   @stayashura1402
امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر به قلاده ی نفس گشتم اسیر شدم زار وشرمنده وسر به زیر تهـی دستـم و بی نـوا و فقیـر مـرا کس نخـواند ذلیل و حقیـر مقامم بُـوَد بس بزرگ و خطیـر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر حسیـن از کـــرم انتخــابم کنــد غــلام غـــلامش خطابــم کنــد گــدای در خــود حســابم کنــد بهشتــم بَــرَد یـــا عذابــم کنــد به عشقش اسیرم اسیرم اسیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر خیـــالش ز مــن دلربــایی کنــد غمش در دلــم خودنمــایی کند نــوایش مـــرا نینــــوایی کنــــد ولایــش مـــرا کربــــلایی کنــــد بداننـــد خلـق از صغیـــر و کبیـر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر منــم عــار او، او بــــود یـــار مــن ز لطــف و کــرامت، خریــدار مــن نبـــودم کــه او بـــوده دلــدار من غمــش شـتـد انیــسِ دل زار من از آن دم کــه مـادر مرا داده شیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر اگــر چــه گنــه کـار و آلـــوده ام به خاک مزارش جبین سوده ام دمـی بــی ولایش نیــاسوده ام گرفتــار و دلـــداده اش بــوده ام از آن دم که آب وگلم شـد خمیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر ز خـــون جگــر پــاکِ پــاکـم کنیــد سپس عاشق سینه چاکم کنیـد بــه تیـــغ محـبت هــــلاکم کنیــد بــه صحــن ابوالفضـل خاکم کنید که خاکم دهد بوی مشک و عبیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر به زخـــم جبیــن پیمبــــر قســم به رخســار خــونین حیــدر قسم به محسن،به زهرای اطهر قسم به سبطیـن و عباس و اکبر قسم به هفتــاد و دو عـاشق بی نظیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر دریغا که شـد خـاک صحـرا کفن بر آن کشتــه ی پــاره پــاره بدن تنــش پــاره پــاره تــر از پیـــرهن سرش نوک نی باخدا هم سخن نگاهش سر نی به طفلی صغیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر به ســــردار بــی لشگـــر کربـــلا به سرهــای لب تشنه از تن جدا به قـــرآن زیـــــر سُــم اسب هـــا به خونـی که شد خونبهایش خدا به جسمی که او راکفن شدحصیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر به هر کوی و هر بزم و هر انجمن سرم خاک پـای حسین و حسن پدر در دوگوشم سروداین سخن که ای نازنیــن طفــل دلبنــد من حسینی بمـان و حسینـی بمیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر @stayashura1402
حالم به حال عبد مُکَدَّر نمی خورد وضعم به وضع بنده ی مضطر نمی خورد نفرین به من که اشک دُرُستی نریختم این گریه ها به درد من آخر نمی خورد عاشق به عشق یار ز اغیار می بُرد عاشق غمی به جز غم دلبر نمی خورد اقدام کرده‌ام بپرم بارها..،نشد بال و پرم به بال کبوتر نمی خورد در می زنم رئوف..،جواب مرا بده در می زنم رئوف..،مگر در نمی خورد؟! اصلاً قد و قواره ی من را نگاه کن باور بکن به بنده ی خودسر نمی خورد گرچه بدم ولی به علی دوست دارمت این لب قسم..،دروغ..،به حیدر نمی خورد ما را به جان حضرت زهرا قبول کن ما را قبول کن..،به کسی بر نمی خورد فرزند اگر که گیر بیفتد میان غم دستش به غیر دامن مادر نمی خورد بی حُبِّ فاطمه بخدا کارنامه ام مُهر امان وادی محشر نمی خورد در تشنگی به خاطرِ عطشانِ فاطمه یک جرعه آب خوش لب نوکر نمی خورد ️ ️ با چکمه روی سینه ی او پا نمی نَهَند لب تشنه را که نیزه به خوردَش نمی دهند بردیا محمدی @stayashura1402
در کارِ عشق دوری و هجران به ما رسید یوسف که رفت غُصّه ی کنعان به ما رسید ما سال ها پای وصالت گریستیم یعقوب وار دیده ی گریان به ما رسید با زلفِ خویش زلفِ دلم را گِره بده شاید هوای زلفِ پریشان به ما رسید باید کویر می شدم و خشک می شدم کردی دعا و این همه باران به ما رسید یک لحظه چشم از دلِ بی تاب برندار دور از تو غم، به سرعتِ طوفان به ما رسید از ما همیشه دردسر ما به تو رسید از تو همیشه رحمت و احسان به ما رسید دل های ما کنارِ شما آبرو گرفت آقا چقدر از کرَمَت نان به ما رسید ما بابِ میل تو نشدیم عاقبت ولی لطف تو هر دقیقه و هر آن به ما رسید خوب است وقت روضه تو ما را خبر کنی شاید نوای آن دلِ سوزان به ما رسید یکبار هم از نیابت ما کربلا برو توفیق هر چه هست ز جانان به ما رسید کارِ تو و دعایِ تو و رحمتِ تو بود حبِّ رقیه ای شدن آسان به ما رسید
سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا تا نکشته است مرا طعنه اغیار بیا من همه عمر تو را جستم و نایافته ام تو عنایت کن و یک لحظه به دیدار بیا من که از کوی طبیبم نگرفتم خبری تو که دانی چه گذشته است به بیمار بیا جان به تنگ آمده بس در قفس کهنه به تن بهر آزادی این مرغ گرفتار بیا همه جا گشتم و دستم به وصالت نرسید تو بنه پای به چشم من و یک بار بیا یوسف فاطمه عالم همه مشتاق تواند رخ بر افروز دمی بر سر بازار بیا با وجودی که همه مست تماشای تو اند لحظه ای را بتماشای من زار بیا چه شود جلوه دهی خانه تاریک مرا روز من شب شده اینک بشب تار بیا خواب را راه ندادم بحرمخانه چشم ز انتظارم مکش ای دولت بیدار بیا در فراقت نه همین سوختم از اول عمر تا دم مرگ همین است مرا کار بیا سخن آخر میثم سخن اول اوست سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا