eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
493 دنبال‌کننده
6 عکس
4 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. 📔وسائل الشیعه @stayashura99 ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست خوابمان برده ست…در اینجا کسی هشیار نیست تو دعامان می کنی,ما بی محلی می کنیم هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست بی قراری از غم هجر تو کار عاشق است من که عاشق نیستم,وقتی که حالم زار نیست آخرش می میرم و رویت ندیده می روم ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست زحمتت دادم,برایت درد سر بودم ببخش در میان نوکرانت مثل من سربار نیست باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین توبه و بد قولی من که همین یکبار نیست من فقیر و رو سیاهم,بی نوایم…بی کسم هم نشینی کریمان با فقیران عار نیست این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن بهر این ویرانه دل غیر از شما معمار نیست دست من در محضرت خالیست می دانم ولی مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست من که سر تا پا گناهم….غیر گریه بر حسین مرهمی بر زخم های این دل بیمار نیست زینب و دروازه ی ساعات و یک شهر شلوغ یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست مثل اینکه باز از زوار او جا مانده ام قسمتم کرب و بلا در اربعین انگار نیست علی سپهری @stayashura1402
خدا کند ورق روزگار برگردد امید‌ِ مردم‌ِ چشم‌انتظار برگردد دعا‌کنیدکه‌بعدازهزارسال‌عطش دوباره آب‌ به‌این‌ شوره‌زار برگردد دعا کنید که این ابرها کنار روند دوباره ماه به‌شبهای تار برگردد سر‌ِ دوراهیِ‌سَر‌دَرگُمی‌نمی‌مانید اگر نشانه‌ی پروردگار‌ برگردد چهارفصل‌ِ زمین‌‌را بهار می‌گیرد اگر در اوّل نوروز ؛ یار برگردد چه‌قدر‌ مغرب‌ِهرجمعه‌ آرزوکردیم خوشی‌ دوباره‌به‌ دلهایِ‌زار برگردد دعا ‌کنیم برای ظهور و نگذاریم به‌ضربِ‌تیر سرِ شیرخوار برگردد دعا کنیم شبیه رباب شاید که از آن گلو نظر نیزه‌دار برگردد دعا کنیم سلامت به جانب خیمه حسین از دل گرد و غبار برگردد سوار ناقه‌ی‌عریان‌شوند‌اهل‌حرم به‌خیمه‌اسب‌اگر‌ بی‌سوار‌ برگردد محمد قاسمی @stayashura1402
آقا نوشته اند که جدت کفن نداشت گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت! از پایکوب اسب سواران شنیده ام بردند روی نیزه، سری را که تن نداشت پیچیده بود در خودش از آتش عطش داغی که داشت در جگر خود، حسن نداشت انگشتری که با خودش آورده بود کو؟ ای کاش هیچ وقت عقیق یمن نداشت چشمی به چشم قاتل و چشمی به خیمه ها همراه کاروان خود، ای کاش زن نداشت حق با شماست، شام و سحر گریه می کنید جای سرشک خون جگر، گریه می کنید... @stayashura1402
چقدر منتظر و بی قرارمانی تو شبیه ابر بهاری ز مهربانی تو حضور گرم تو احساس می شود دائم همیشه و همه جا در کنارمانی تو بگیر دست مرا تا به آسمان برسم منم که اهل زمینم‌، وَ آسمانی تو کریمی و همه جا حرف این کرامت هاست خدا کند که مرا هم زِ در نرانی تو سه شنبه های توسل، میان زائرها گمان کنم که در این صحن جمکرانی تو دعای پشت سر ما دعای وتر شماست شبیه فاطمه در فکر نوکرانی تو چه حاجتم به دو دنیا، که من تو را دارم خوشم چو بنده، نوازی، به تکه نانی تو به یاد نوکری و نوکرت به یادت نیست به جان فاطمه امّا عزیزمانی تو خدا کند که بیایی شبی به این روضه خدا کند که شبی روضه را بخوانی تو بخوان به یاد غم عمه ای که می فرمود: عزیز فاطمه، مضروب خیزرانی تو عزیز فاطمه‌، خواهر نداشتی تو مگر که جای دامن من، دست این و آنی تو @stayashura1402
این ناله های دوای درد عجیب من شد این زخم های کهنه یار و طبیب من شد یک عمر رفت و یک بار روی تو را ندیدم هجران بلای جان بود آخر حبیب من شد دور سرت بگردم عاشق زیاد داری لیلی من کجایی مجنون رقیب من شد هر کار نوکرت کرد به کار تو نیامد نفرین به کار دنیا کارش فریب من شد گل نرگس بیا بیا ... عزیز زهرا نه کنارت نشانی ام نه ز پیشت برانی ام به کجا میکشانی ام چه شود ختم کار من @stayashura1402
گفتم که بی قرار تو باشم ….ولی نشد تنها در انتظار تو باشم ….ولی نشد گفتم به دل که جلب رضایت کند … نکرد گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد گفتم که میرسی تو و من هم دعا کنم در دولت تو یار تو باشم ولی نشد گفتم که تا اجل نرسیده است لحظه ای در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم چون خاک رهگذار تو باشم ولی نشد گفتم به قدر آه دل دلشکستگان در روزگار تو باشم ولی نشد گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت مانند مهزیار تو باشم ولی نشد گفتم شمیم ماه مبارک که میرسد در روضه بی قرار تو باشم ….ولی نشد @stayashura1402
چشمم به راه آمدن یار مانده است از نیمه شب گذشته و بیدار مانده است   گفتم که بار خویش سبک تر کنم نشد وقتم تمام می شود و بار مانده است   در را نبند ، پشت در خانه ات هنوز یک چند تا گدای گرفتار مانده است   با اینکه از قدیم بدهکار میشود اینجا گدا هنوز طلبکار مانده است   چشمی به هم زدم رمضان هم تمام شد رویم ز شرم جانب دیوار مانده است   گرچه وداع با رمضان می رسد به عید قلب شکسته باز عزادار مانده است   اری وداع لحظه ی تلخ جدایی است حالا کجا رود دلم انگار مانده است   شاید رود مدینه همانجا که فاطمه مابین درب خانه و دیوار مانده است   وقت عبور از در خانه نگاه کن یک تکه پیرهن سر مسمار مانده است   باید دل از مدینه رود سوی کربلا وقت وداع آخر سردار مانده است   زینب کشید ناله ی مهلا اخا حسین خم کن سرت که بوسه ی دشوار مانده است   دستی گذاشت روی دل زینبش حسین میگفت خواهرم غم بسیار مانده است   گریه نکن عزیز دلم صبر کن کمی گریه میان کوچه و بازار مانده است   حالا گذشته بیست شب از روز حادثه یک کاروان اسیر به انظار مانده است   بر دست های بسته ی زینب ز نیزه ها چشم حسین و چشم علمدار مانده است   وای از دل سکینه و وای از دل رباب بغضی شکسته در دل اشعار مانده است     سید حجت بحرالعلومی  @stayashura1402
خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد غم مخور آخر طبیب دردمندان خواهد آمد آنقدازکردگار خویشتن امیدوارم که شفا بخش دل امیدواران خواهد آمد باغبانا سختی دی ماه سی روز است و آخر نو بهار و نغمه مرغ خوش الحان خواهد آمد بلبل شوریده دل را از خزان برگو ننالد باغ و صحرا سبز و این دنیا گلستان خواهد آمد بوی پیراهن رسید وزین بشارت گشت معلوم یوسف گم گشته سوی پیرکنعان خواهدآ مد درد مندان، مستمندان، بی پناهان را بگویید مصلح عالم، پناه بی پناهان خواهد امد از خدا روز فرج را ای فلج کاران بخواهید کاین جهان روزی کسی را تحت فرمان خواهد آمد سخت آمد طول غیبت بر تو میدانم مخورغم موقع افشاء این اسرار پنهان خواهد آمد تلخی هجران شود شیرین به روز وصل جانان صبح صادق از پی شام غربیان خواهدآمد کاخهای ظلم ویران میشود بر فرق ظالم مهدی موعود، غمخوار ضعیفان خواهد آمد این چراغ از صرصر بیداد خاموشی ندارد آنکه عالم را نماید نور باران خواهد آمد نیست شک از عمر این دنیا اگر یک روز ماند ذات قائم حجت خلاق سبحان خواهد آمد صبر کن یا فاطمه، ای بانوی پهلو شکسته قائمت باشیشه داروودرمان خواهد آمد اینقدر آخرمنال ازضربت بازوو پهلو مونس تو پادشاه دلنوازان خواهد آمد محسنا ازضربت مسمارگر مقتول گشتی عنقریبا دادخواه بی گناهان خواهد آمد اصغرا ازضربت زخم گلو دل رامسوزان غم مخور مرهم گذار زخم پیکان خواهد آمد گفت بازینب رقیه یک شبی درشام ویران عمه بابم کی به سروقت یتیمان خواهد آمد کودکان شام هریک با پدرهاسوی منزل باب من کی بهر دلداری طفلان خواهد آمد (هاشمی)رانام حسین هر آن بردفتر رقم زد چشم او با چشم خامه هر دو گریان خواهد آمد @stayashura1402
ديده در حسرت ديدارِ شما مانده هنوز به تمناي نگاهت دلِ ما مانده هنوز فقرا پيشِ كريمان كه معطل نشوند منتظر بر سرِ راهِ تو گدا مانده هنوز در نبودت ز دلم صدق و صفا كم كم رفت مِهرت امّا به دلم شكرِ خدا مانده هنوز مي شود ديدنِ رويِ تو نصيبم يا نه؟ دلِ من بينِ همين خوف و رجا مانده هنوز به همان ناله­ي بينِ در و ديوار قسم مادرت چشم به راهت به خدا مانده هنوز اي اميدِ همه دل هاي شكسته برگرد دختري در عقبِ قافله جا مانده هنوز همه حاجات به لطفِ تو روا شد امّا با شما يك سفرِ كرب و بلا مانده هنوز @stayashura1402
چِقَدر خیر دیده‌ایم از محبّت حسین به روی شانه‌های ماست دست رحمت حسین زبانزدِ تمام عالم است مهربانی‌اش دل مرا که بُرده است این عطوفت حسین روایت است این که هر سحر فرشته می‌بَرد سلام صبحگاهی مرا به خدمت حسین شفیعِ روز محشر است، آجُرِ "حُسینیه" به این بهانه که در آن شده است صحبت حسین چه بهتر است، با وضو، میان روضه گریه کرد عبادت است گریه‌های بر مصیبت حسین رفیق! روضه خانه، سنگر ولایت علی است هزینه داده است شیعه پایِ هیئت حسین رضایت حسین باطناً رضایت خداست رضایت خداست باطناً رضایت حسین به یک نظر دلِ خراب را درست می‌کند خدا کند شویم شامل عنایت حسین نترس..، ظرفیت برای حُر شدن هنوز هست رسول ترک، حُر شده است با هدایت حسین گناهکار تا دو قطره اشک، حِین روضه ریخت خدا هم از گناه او گذشت بابت حسین "حسین" بانی قبولِ توبه‌های "آدم" است همین هزار و چند ساله نیست قِدمَت حسین به گرد و خاک معجر سه ساله دخترش قسم برای درد‌های ما دواست تربت حسین ** به حشر هم قدم که می‌نَهَد هنوز بی سر است قیامتی است لحظه‌ی ورود حضرتِ حسین @stayashura1402
با دست سنگینش به مادر بی هوا زد با انتهای قدرتش آن بی حیا زد پیچید در کوچه صدای ضرب سیلی بر روی مادر داد و حرف ناروا زد روی زمین افتاد مادر بین کوچه چشمش نمیدید و فقط من را صدا زد فهمید که جان پیمبر باردار است حیرانم از اینکه لگد را او چرا زد ؟ هر شب به خلوت مادرم اینگونه میگفت؛ یک بار جایی تو نگویی او به ما زد در بین خانه از پدر او رو گرفت و روزی به بابا حرف تابوتی جدا زد هر لحضه در گریه صدا میزد علی جان بیت الحزان را او بنا، دارُالعَزا زد در روزهای آخرش گفت این وصایا بیش از همه حرف از شهید کربلا زد چشمان اهل خانه گریان شد که مادر حرف از بلا و گودی و تیغ و قفا زد بر سینه ی بشکسته می کوبید و میگفت مهدی کجایی مادرت را بی هوا زد @stayashura1402
یاد قدیما بخیر بابایی میخوندی واسم شبا لالایی بازی میکردم با علی اصغر یادش بخیر شونه های داداشم اکبر اما حالا هم بازی رقیه شده خار مغیلان یک و دو سه میشمرم میرسه تا ده بعدش با ناخن شکسته در میارم چه بازی زجر آوری بمیری ای زجر دارم عجب دردسری بمیری ای زجر ای وای ای وای عمه مو زدن هی لگد زدن گفتش میام هی لگد زدن حرف بد زدن @stayashura1402