eitaa logo
سلوک معنوی ـ حیات عارفانه
790 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
204 ویدیو
7 فایل
🎈#سلوک_معنوی #حیات_عارفانه، معارفِ تدوین شده و بازنویسیِ سخنانِ ارزش‌مندِ توحیدی، ولایی، عرفانی و معنویِ سالکانِ راه در حوزۀ نظری و معرفتی (معرفتِ توحیدی، معرفتِ نفس، معرفتِ هستی)، و حوزۀ عملی (تهذیبِ نفس، و حضورِ دین در متنِ زندگی) است. @Useriran
مشاهده در ایتا
دانلود
🍄 ﷽ 🍄 ‌ سلوک معنوی 🔸در حواستان را جمع کنید که چه چیزی از خدا می‌خواهید ؛ مثلاً همیشه بگویید: "" ؛ و چون هنوز قوی نشده‌ایم نگوییم من راضی هستم به رضای خدا! 🔹از آن‌جا که مقام ، مقامِ خواستن است و خدا هر چه خواستید می‌دهد ، لذا اگر به اقرار کردید ، خداوند ــ به جهتِ امتحان ــ پشتِ سرِ هم مشکلات را به سراغتان می‌آورَد تا صداقتتان معلوم شود . 🔹 و گاهی انسان دعا می‌کند ولی چون به رضای خدا رضایت داده ، مشکلاتِ او بیشتر می‌شود ؛ زیرا مقامِ رضا همراه با بلاست . لذا انسان باید دائماً بگوید: "پناه بر خدا"! 🔹مقامِ رضا مربوط به جنابِ سیّدالشهداء علیه السّلام است ؛ که اگر جنابِ سیّدالشّهداء نمی‌فرمود که من راضی به رضای خدا هستم ، شاید قضیّۀ کربلا پیش نمی‌آمد ؛ امّا چون حضرتشان تسلیمِ محض‌اَند ، وقتی دوستان و فرزندانِ او شهید شدند ، فرمودند: "الهی رضاً برضائک" ؛ و حتّی لحظۀ آخر که تمامِ یاران شهید شدند و دیدند که ممکن است زن و فرزند به اسارت بروند ، امّا باز هم گفت: "الهی رضاً برضائک" . 🔸لذا اگر هفتاد و دو پیغمبرِ خدا را در یک روز در بیت‌المقدّس آتش زدند ، و یا آن همه مصیبت در روزِ عاشورا بر سیّدالشّهداء و صحابۀ عصمت وارد شد ، و یا هزار و چند سال است که حضرتِ بقیّة الله منتظرِ ظهورند ، و همۀ بلاهائی که بر ائمه و پیامبرانِ دیگر آمد ، به جهتِ این است که آن‌ها تسلیمِ محض‌اَند و هیچ‌گونه نقص و کژی ندیدند و همه چیز را در نهایتِ راستی و درستی دیدند ، و در مقامِ رضا و تسلیم بوده‌اند . 🔸باید توجّه داشت که منظور از تسلیمِ محض شدن این نیست که در اموری که پیش می‌آید بُروزِ عواطف نکنیم! چنان‌چه از جنابِ رسول‌الله ــ صلّی الله علیه و آله ــ نقل شده که وقتی فرزندشان از دنیا رفت ، اشک ریختند ، که مردم به این عملِ حضرت اعتراض کردند ؛ ایشان فرمودند: "ما حرفِ گزافی نمی‌زنیم و نمی‌گوئیم خدایا چرا این طور شد(تسلیمِ محض) ، امّا ــ خوب ــ ما پدر هستیم ، عاطفه داریم ، برای مرگِ فرزندمان دلمان سوخته و اشک می‌ریزیم . 🔸آن‌هائی که عارف به سِرّالقدرند می‌دانند مثلاً این آقائی که مریض شده باید مریضی بکَشد ، و مأموریت ندارد که برای شفا دادنش کاری بکند ؛ از یک طرف این مریضِ بیچاره ، ناراحت است و آه می‌کشد و این عالِم هم برایش ناراحت می‌شود . این است که محقّق قیصری در شرحِ فصوص‌الحکم فرمودند: "عارف به سِرّالقدر ، هم در راحتیِ محض است و هم در عذابِ الیم" . 🔸حضرتِ بقیةالله از آن‌جا که کلّ نظام هستی برایشان یکپارچه در شهودِ محض است ، از یک طرف می‌بیند که نظام آن‌طور که باید پیاده می‌شد شد ، در راحتی اَند ؛ و از طرفی هم اعمال و رفتارِ ما را می‌بیند و ناراحت می‌شوند و در عذاب و اَلم‌اَند ؛ و هیچ دستِ تصرّف بکار نمی‌گیرند . @sulookmanavi
🍄 ﷽ 🍄 ‌ سلوک معنوی 🔸در حواستان را جمع کنید که چه چیزی از خدا می‌خواهید ؛ مثلاً همیشه بگویید: "" ؛ و چون هنوز قوی نشده‌ایم نگوییم من راضی هستم به رضای خدا! 🔹از آن‌جا که مقام ، مقامِ خواستن است و خدا هر چه خواستید می‌دهد ، لذا اگر به اقرار کردید ، خداوند ـ به جهتِ امتحان ـ پشتِ سرِ هم مشکلات را به سراغتان می‌آورَد تا صداقتتان معلوم شود . 🔹 و گاهی انسان دعا می‌کند ولی چون به رضای خدا رضایت داده ، مشکلاتِ او بیشتر می‌شود ؛ زیرا مقامِ رضا همراه با بلاست . لذا انسان باید دائماً بگوید: "پناه بر خدا"! 🔹مقامِ رضا مربوط به جنابِ سیّدالشهداء ـ علیه‌السّلام ـ است ؛ که اگر جنابِ سیّدالشّهداء نمی‌فرمود که من راضی به رضای خدا هستم ، شاید قضیّۀ کربلا پیش نمی‌آمد ؛ امّا چون حضرتشان تسلیمِ محض‌اَند ، وقتی دوستان و فرزندانِ او شهید شدند ، فرمودند: "الهی رضاً برضائک" ؛ و حتّی لحظۀ آخر که تمامِ یاران شهید شدند و دیدند که ممکن است زن و فرزند به اسارت بروند ، امّا باز هم گفت: "الهی رضَاً برضائک" . 🔸لذا اگر هفتاد و دو پیغمبرِ خدا را در یک روز در بیت‌المقدّس آتش زدند ، و یا آن‌همه مصیبت در روزِ عاشورا بر سیّدالشّهداء و صحابۀ عصمت وارد شد ، و یا هزار و چند سال است که حضرتِ بقیّةالله منتظرِ ظهورند ، و همۀ بلاهائی که بر ائمه و پیامبرانِ دیگر آمد ، به جهتِ این است که آن‌ها تسلیمِ محض‌اَند و هیچ‌گونه نقص و کژی ندیدند و همه چیز را در نهایتِ راستی و درستی دیدند ، و در مقامِ رضا و تسلیم بوده‌اند . 🔸باید توجّه داشت که منظور از تسلیمِ محض شدن این نیست که در اموری که پیش می‌آید بُروزِ عواطف نکنیم! چنان‌چه از جنابِ رسول‌الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده که وقتی فرزندشان از دنیا رفت ، اشک ریختند ، که مردم به این عملِ حضرت اعتراض کردند ؛ ایشان فرمودند: "ما حرفِ گزافی نمی‌زنیم و نمی‌گوئیم خدایا چرا این طور شد(تسلیمِ محض) ، امّا ـ خوب ـ ما پدر هستیم ، عاطفه داریم ، برای مرگِ فرزندمان دلمان سوخته و اشک می‌ریزیم . 🔸آن‌هائی که عارف به سِرّالقدرند می‌دانند مثلاً این آقائی که مریض شده باید مریضی بکَشد ، و مأموریت ندارد که برای شفا دادنش کاری بکند ؛ از یک طرف این مریضِ بیچاره ، ناراحت است و آه می‌کشد و این عالِم هم برایش ناراحت می‌شود . این است که محقّق قیصری ـ در شرحِ فصوص‌الحکم ـ فرمودند: "عارف به سِرّالقدر ، هم در راحتیِ محض است و هم در عذابِ الیم" . 🔸حضرتِ بقیةالله از آن‌جا که کلّ نظام هستی برایشان یکپارچه در شهودِ محض است ، از یک‌طرف می‌بیند که نظام آن‌طور که باید پیاده می‌شد شد ، در راحتی‌اَند ؛ و از طرفی هم اعمال و رفتارِ ما را می‌بیند و ناراحت می‌شوند و در عذاب و اَلم‌اَند ؛ و هیچ دستِ تصرّف بکار نمی‌گیرند . @sulookmanavi
📚 ﷽ 📚 🔹دنیا را قرار دادند، چون ترقّیِ انسان به این امتحانات منوط است؛ یعنی مثلاً انسان را زمانی از به رشد می‌دهند که او در امتحاناتِ الهی با مجاهداتِ خود در مرحلهٔ صبر پیروز شده باشد و با مُهرِ تثبیتی که به پروندهٔ عملِ او زدند به مقامِ صبر رسیده باشد. 🔹امتحاناتُ خداوندِ متعال، است، یعنی همهٔ افراد ـ حتّی انبیاء و اولیاء، امّت‌های گذشته، حال، آینده، مشمول هستند. 🔹هدف از امتحاناتِ الهی این است که حالِ ما به خودِ ما معلوم شود، یعنی ادراکِ عیوب کنیم. میدانِ حرف برای همه باز است و بازارِ حَرّافی بسیار گرم است امّا پای میدانِ عمل که وسط می‌آید، می‌خواهد که پای ادّعا بایستد! طبق قرآن کریم، نور ایمان را با شعار به ما نمی‌دهند بلکه با عمل به جان ما می‌چشانند. 🔹نکتهٔ دقیق این‌جاست که به تعلّقاتِ قلبی امتحان می‌کنند؛ نگاه می‌کنند که قلب به چه چیزی عُلقه دارد، به همان چیز امتحان می‌کنند. آیا قلب و روح، مریدِ مرادِ پروردگار است؟ یا مریدِ ارادهٔ نفسانی؟ 🔹اگر عُلقه به چیزِ منفی باشد، امتحانی جلو می‌آید که بفهمانند آیا حاضر است برای خدا از این عُلقهٔ باطل دست بردارد یا نه؟ 🔹گاهی شخص حاضر نیست که ارادهٔ نفسانی را به قربان‌گاهِ توحید بُرده و فدای ارادهٔ الهی کند (قربانی) و در امتحان شکست می‌خورَد؛ این‌جاست که متوجّه می‌شود مرد در میدانِ حرف است نه میدانِ عمل، لذا کمربندِ همّت را محکم‌تر می‌بندد و مجاهده از سر می‌گیرد (جهاد اکبر)، تا این‌که یک روزی پیروز در امتحانات بیرون می‌آید و مُهرِ تثبیت به آن مرحله می‌زنند و با مُهرِ تثبیت، شخصِ سالک از آن "مرحله" به "مقام" می‌رسد. @sulookmanavi