eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
767 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
#کلام_یار #گمشده در یکى از دورهمى های پارک لاله, حرف این به میان آمد که چرا برای #طلبگى آمده ایم. #مصطفی می گفت: دنبال گمشده ای هستم که باید پیداش کنم. دلمـ یه #معنویت خاص می خواد! این جور وقت ها حرف #شهادت و #شهدا را وسط می کشید. کسی هم نمی توانست درباره این قضیه خیلى با او بحث کندطوری از #شهدا حرف می زد که انگار جزئی از آن ها بود. همیشه می گفت: تو نمیدونی به شهدا چى گذشته و اینا برای چی #شهید شدن! آن قدر جسارت و #مردانگى داشت که می دانستم اگر دست مصطفی چاقوباشد و دشمن تیربار دستش باشد, حتما #مصطفی با همان چاقو می رود سروقت دشمن. قسمتی از 📚 #کتاب_قرار_بی_قرار #شهید_مصطفی_صدرزاده @syed213
#خاطره_مادر_شهید_صدرزاده 💢یکی از #دعاهای همیشگی مصطفی #شهادت بود و همیشه دعای #قنوتش بود ولی اواخر دیگه نمی گفت مامان دعا کن شهید بشم، 💢 یه روز زنگ زد گفت: مامان دعا کن اون چه که #موثرتره اتفاق بیفته، اگر شهادت مؤثرتره اتفاق بیفته 😔 💢گفتم: عزیزم معلومه اگر بمونی بیشتر میتونی #خدمت کنی ولی اگر شهید بشی...😔🌹 گفت: کسی که شهید میشه دستش بازهست و بیشتر میتونه #دستگیری کنه. 💢 #مصطفی حتی شهادت برای خودش نخواست، بخاطر اینکه بتونه دستگیری کنه.👏😔 و تازه متوجه شدم #منظورش از مؤثرتر بودن یعنی چی. 💢وقتی پیام میدن که #ماهواره رو جمع کردن از خونه و یا #حجابشون کاملتر شده ویااینکه فعالیت فرهنگی درجهت ارزشهای اسلامی میشه، 💢 به آرزوی #مصطفی یقین پیدا کردم، دوست داشت اون چیزی که #موثرتر بود برایش رقم بخورد🌹😔😔 پ ن: عکس فوق مربوط به #حسینیه شهیدمصطفی صدرزاده هستش که شهید با هزینه شخصی خودشون تاسیس کردن #شهید_مصطفی_صدرزاده 🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃❤️ @syed213
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده به مناسبت سالگرد #شهدای_اقتدار آبان سال ۱۳۹۰ بود، من اهواز خدمت پدر بودم. از اخبار ساعت ۱۴ متوجه شدم که #سردار_تهرانی‌مقدم و چندتا از نیروهاشون در انفجار موشکی شهید شدند. شب بود که مصطفی طبق معمول همیشه زنگ زد و احوال‌پرسی کردیم ولی اون صدای شاد همیشگی را نداشت، وقتی بیشتر ازش جویای حال خودش و بچه‌ها شدم گفت: "ما خوبیم مامان، نگران نباش." بعد گفت: مامان دوتا از دوستام که یکی از آن‌ها همسایه ما و شب حنابندانش بود به #شهادت رسیدند. خیلی بهم‌ریخته و ناراحت بود. من سریع بلیت گرفتم و برگشتم تهران، که در مراسم شرکت کنم. زمانی که در مراسم خاکسپاری بودم جمعیت زیادی شرکت کرده بودند. من کناری ایستاده بودم. به تنها چیزی که فکر می‌کردم #مادران این دو #شهید بود، که یه دفعه صدای آشنایی به گوشم رسید؛ که می‌گفت: "مامان دعا کن که خداوند به من هم توفیق #شهادت بده و منو کنار #جواد_سلیمی دفن کنن..." من یه دفعه برق از چشمانم پرید که #مصطفی تو این جمعیت چطور تونست من رو پیدا کنه و چنین دعایی از من بخواد. در اون لحظه داشتم به #مادران_شهدا فکر می‌کردم و چیزی از احساسشون درک نمی‌کردم، ولی الان دارم با تمام وجودم درکشون می‌کنم. حتی کلمه #مادر روی قلبم سنگینی می‌کنه. مصطفی دقیقا در #آبان_نود_و_چهار یعنی بعد از #چهار_سال به آرزوش رسید. 👆🏻👆🏻👆🏻 عکس فوق #شهید_مصطفی_صدرزاده بالای مزار خودش و در جوار شهدای #اقتدار ، #شهید_جواد_سلیمی و #شهید_وحید_شیرمحمدلو است. @syed213
خاطره ای از بزرگوار 🍃اردیبهشت ۹۴ مجروح در بیمارستان بود . 😭 قبل از ظهر بود و وقت ملاقات نبود، نمی‌تونستم تا ساعت ۲ صبر کنم، 😔 رفتم داخل اتاقش دیدم داره میره ملاقات همرزماش، 🌹 گفتم: "کجا میری عزیزم؟" گفت: "مامان توی اون بخش آوردن، می‌خوام برم پیششون"🌹 گفتم: "با این وضعیتي كه داری؟ بذار همراهت بیام." گفت : "اذیت میشی"، احساس کردم راحت نیست، با هم همراه شدیم. تا دم در همراهیش کردم و دم در ایستادم تا بیاد بیرون🌹، بعد با هم برگشتیم. ✨از اینکه می‌توانست بره ملاقات مجروحین خدا رو شکر می‌کرد، 🙏🏻 وقتی می‌گفتم باید استراحت کنی ، می‌گفت: "مامان نمی‌دونی وقتی میرم بهشون سر میزنم چقدر خوشحال میشن، چون اینجا هستند و کسی رو ندارند."😔😔 انقدر بهشون می‌کرد که موقع ترخیص تو چشمانشون جمع می‌شد.😭 ✨🍃✨🍃✨🍃 ((نمی دونم با این فراغ ابدی چه باید کرد.))😔🌷😔 @syed213
خاطره‌ای از مادر باوجود مشغله‌ای که داشت، اگر فرصتی دست می‌داد ،از کمک کردن در کارهای خونه، دریغ نمی‌کرد. یه روز که منزل پدربزرگ بود بعد از ناهار مشغول شستن ظرف‌ها میشه. عمه‌ی مصطفی اصرار میکنه "بیا کنار، خودم ظرفها رو می‌شورم..." مصطفی با لحن طنز همیشگی  میگه  عمه بعدا اومد ، بگو ظرف هم می شست😊 @syed213
💢یکی از دعاهای همیشگی مصطفی بود و همیشه دعای بود... ولی اواخر دیگه نمی‌گفت مامان دعا کن شهید بشم؛ 💢 یه روز زنگ زد گفت: مامان دعا کن اون چه که اتفاق بیفته، اگر شهادت مؤثرتره اتفاق بیفته 😔 💢گفتم: عزیزم معلومه اگر بمونی بیشتر میتونی کنی ولی اگر شهید بشی...😔🌹 💢گفت: کسی که شهید میشه دستش بازهست و بیشتر میتونه کنه. 💢 حتی شهادت رو برای نخواست، بخاطر اینکه بتونه دستگیری کنه.👏😔 و تازه متوجه شدم از مؤثرتر بودن یعنی چی... 💢وقتی پیام میدن که رو جمع کردن از خونه و یا کاملتر شده و یا اینکه فعالیت فرهنگی در جهت ارزش‌های اسلامی میشه؛ به مصطفی یقین پیدا کردم، 🍃دوست داشت اون چیزی که بود برایش رقم بخورد🌹😔😔 ✍🏻 نقل از بزرگوار شهید @syed213
‍ ✨🍃✨🌹✨🌹✨🍃✨ 🍃 🌹 یکی از همیشگی مصطفی شهادت بود و همیشه دعای بود ولی اواخر دیگه نمی گفت مامان دعا کن بشم، یه روز زنگ زد گفت: مامان دعا کن اون چه که موثر تر اتفاق بیفته اگر شهادت مؤثر تر اتفاق بیفته 😔 گفتم: معلوم اگر بمونی بیشتر میتونی خدمت کنی ولی اگر،شهید بشی.😔🌹 گفت: کسی که شهید میشه دستش بازهست و بیشترمیتونه دستگیری کنه . حتی شهادت برای خودش نخواست، بخاطر اینکه بتونه دستگیری کنه.👏😔 و تازه متوجه شدم منظورش از مؤثرتر بودن یعنی چی. وقتی پیام میدن که ماهواره رو جمع کردن از خونه ویا کاملتر شده ویااینکه فعالیت فرهنگی درجهت ارزشهای اسلامی میشه، یقین پیدا کردم به آروزی مصطفی که دوست داشت اون چه که بود براش رقم خوره🌹😔🌹 🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹 @syed213
❣💚 همراه با خاطرات ❣ شهید صدرزده🌹 سال 91  برای دوره  تکمیلی  به قشم رفته بود.👏 برام تعریف کرد یه روز  ،  کپسول اکسیژنم خراب شد ، به استادم علامت دادم که کپسول اکسیژنم مشکل پیدا کرده .😔 گفت : مامان مرگ را به چشمم دیدم ، البته از  نترسیدم، ازاینکه  این جوری بمیرم و  نشم وحشت کردم.🌹 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 @syed213
🌹خاطره ی مادر شهید 🌹 توسن پانزده سالگی بود برای کمک به جمعه شبها میرفت بهشت زهرا، توسن نوجوانی وغرور ! وقتی بهش میگفتم مامان اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، میگفت مامان خیلی لذت داره برا خدا گدایی کردن ... ازهمان نوجوانی درحال خودسازی بود و خیلی زجرکشید و اجرش رو دید ... امیدوارم اون دنیا دست ماروهم بگیره ان شاءالله." بهشت را به بها میدند ، نه به بهانه ... شهادت را اما... قیمتی دارد بالاتر از بهشت! برای اینکه خدا خود بشود بهای خون تو، چقدر آماده ای؟ @syed213
🌹خاطره ی مادر شهید 🌹 توسن پانزده سالگی بود برای کمک به جمعه شبها میرفت بهشت زهرا، توسن نوجوانی وغرور ! وقتی بهش میگفتم مامان اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، میگفت مامان خیلی لذت داره برا خدا گدایی کردن ... ازهمان نوجوانی درحال خودسازی بود و خیلی زجرکشید و اجرش رو دید ... امیدوارم اون دنیا دست ماروهم بگیره ان شاءالله." بهشت را به بها میدند ، نه به بهانه ... شهادت را اما... قیمتی دارد بالاتر از بهشت! برای اینکه خدا خود بشود بهای خون تو، چقدر آماده ای؟ @syed213
🎤❤️ سال 89 مصطفی صاحب _داری بود. گوساله هایی که چندماه روز و شب براشون زحمت کشیده بود و بسیار کرده بود تا به فروش برسن . در یک شب تمام گاوهایی که امانت بودن دزدیده شدن 😔 بعد از پیگری بسیار که نتیجه ای هم نداشت ، وقتی وارد خونه شد خیلی بود گفتم :چی شد؟ نتیجه ی داشت؟ گفت : نه .....😔 هیچوقت رو اینجوری ندیده بودم گفتم : فدات بشم برای مال دنیا این طوری ناراحتی ؟ فدای سرت ان شاالله جبران میکنی . گفت : مامان اینا امانت مردم بود، اگر مال خودم بود که غمی نبود ، من شدم ..😭 مصطفی از لحاظ مالی خیلی امتحان های سختی میداد، ولی هیچوقت اینجوری ظاهر نمی کرد، که برای گوساله هاش چون امانت بودن وبه قول خودش میگفت شرمنده مردم شدم....😔🌹😔 دایی های بابای مصطفی شریک بودن گفتن ما هم توی سود شریکیم هم توی ضرر... بخاطر همین چیزی از مصطفی نگرفتن ولی چند نفر دیگه که باهاش شریک بودن تا ریال آخر گرفتن از مصطفی باباش کمکش کرد تا مدیون کسی نباشه خدا را شکر😊 ✍ مادر بزرگوار شهید ♥️ @syed213