eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
810 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده کتاب دویدم و در را باز کردم.منتظر ماندم تا بیایی بالا،آمدی و دست انداختی دور گردنم،اما فقط یک ثانیه.رفتی داخل اتاق خواب.هر چه منتظر شدم بیرون نیامدی.آمدم داخل اتاق،دیدم لباس راحتی پوشیدی و دراز کشیدی روی تخت.دستت را گذاشته بودی روی پیشانی و نگاهت را دوخته ای به سقف،در حالی که گوشه چشمانت نمناک بود.نگاهم افتاد به دستت،همان که گذاشته بودی روی پیشانی ات،روی ساعدت سوراخ بود. _مصطفی این چیه؟ پاچه های شلوارت را بالا زدم. _چرا آبکش شدن اینا؟ گفتی:《باز کشفیاتت گل کرد؟》 _این چه وضعشه؟چیکار کردی با خودت؟ _بابا چیزی نیست!فقط یه ذره ترکش خوردم! نشستم لب تخت:《نگاه کن ببینم.یک طرف بدن تو کاملا سوراخه،اون وقت میگی یه ذره ترکش؟ _خودش خوب میشه! _هیچ چیزی خود به خود خوب نمیشه،اگه اینجور کارگر افتاده باشه! همانطور که ساعدت روی پیشانی بود و سقف را نگاه میکردی،گفتم:《فردا صبح حتما باید بریم دکتر!》 بعد آمدم جلوتر و شروع کردم برایت از دل تنگی ها گفتن.گفتم و گفتم و گفتم تا آنکه گفتم:《چرا جلوی در تحویلم نگرفتی؟》 حالا در چشمانم نگاه میکردی:《وقتی بغلت کردم آنقدر بدنت ضعیف شده بود که دلم هری ریخت پایین.چیکار کردم با تو سمیه؟》 خندیدم:《به خودت نگیر آقا مصطفی،سه روز روزه بودم!》 _نزن زیرش سمیه!این لاغری و ضعف،کار سه روز روزه نیست! ساعتی بعد گفتی:《گرسنه‌ت نیست؟تو یخچال چی داریم؟》 غذا داشتیم ،گرم کردم و خوردی.وقت اذان بود و باید نماز می خواندیم.بلند شدیم تا آماده شویم. ■■■ بیدار شدم و به نوری که از حاشیه پرده بیرون میزد نگاه میکردم.ساعت را نگاه کردم که ده صبح بود و به تو که غرق خواب بودی.به اتاق فاطمه سر زدم،او هم خواب بود.بساط صبحانه را راه می انداختم که از صدای پایم بیدار شدی.بلند شدی و از داخل ساک عروسک بزرگی را بیرون آوردی و یک کیف دستی آبی کاربُنی همراه یکسری عکس رادیولوژی را انداختی روی میز توالت:《این برای فاطمه،این برای تو و اینا هم برای آقای دکتر!》 ادامه دارد... با ما همراه باشید... @syed213
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ 🎥وقتي کرونا ديگر براي مردم عادي شده و کمتر پروتکل‌هاي بهداشتي رعايت مي‌شود @syed213
⚘﷽⚘ ✍️ توییت استاد 📝 این توییت را در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۸ منتشر کردم ‏بخش بزرگی از آنچه در امریکا در حال وقوع است قابل پیش بینی بود و در واقع نبرد گلوبالیست ها با ترامپِ ملی گرا است ‏قرار نبود او رئیس جمهور امریکا باشد گزینه جهانگرایان هیلاری کلینتون بود که باوجود رای بیشتر، بخاطر مدل رای الکترال شکست خورد. ترامپ برای پیروزی بر گلوبالیستهای‌ عمدتاً صهیونیست خدمات ویژه ای برای صهیونیستهای ساکن در تلاویو انجام داد ‏از انتقال سفارت به اورشلیم بگیرید تا ترور سردار سلیمانی! ‏ولی گویا گلوبالیستها اصرار بر حذف ترامپ دارند ‏ هیچگاه پیش از این CNN چنین تصاویری از امریکا را انتشار نمی داد https://twitter.com/a_raefipour1/status/1271112446292484097?s=21 @syed213
✋ 💖 💐❤ ✋ سلام آقا دوباره و نقش خیالت در میان پرده ذهنم نشسته غم هجران تو پشت مرا ، آقا شکسته بیا آقا سر و سامان بده حال خراب این دلم را 😭 تعجیل در ظهور و سلامتی مولامون حضرت مهدی (عج) پنج مرتبه 🌸🍃 🌹🌤 أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج 🌤🌹 @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام صادق(ع) فرمودند: هر کسی زیارت عاشورا بخواند شب اول قبرش امام حسین به دیدار و ملاقات او خواهد آمد 📚کامل الزیارات ص ۷٩ السلامُ على الحسين @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️:↯ حیـــــفہ نماز اول وقت مون از دست برهツ پیامبر اڪرم ﷺ :↯ مَا مِنْ عَبْدٍ اهْتَمَّ بِمَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ إِلَّا ضَمِنْتُ لَهُ الرَّوْحَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ انْقِطَاعَ الْهُمُومِ وَ الْأَحْزَانِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ هیچ بنده ای بہ وقت نماز اهمیت نمے دهد مگࢪ آنڪہ مݩ ضمانت مےڪنم هنگام مࢪگ، آرامش داشته، غصہ ها از او ࢪخت بنددو از آتش، خلاص شود 📿 🙏 🕊@syed213
﷽ ❤️ جمعہ يعنے زانوے غم دربغل ☘برسر سجاده هاے العجل جمعہ يعنے اشڪ هاے انتظار ☘جمعہ يعنے شڪوه ازهجران يار جمعہ يعنےآه، الغوث، الامان ☘درفراق 🌹 @syed213
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 زندگی نامه شهدا را از اول تا اخر می خواند . مثلا می گفت :شهید ابراهیم هادی فلان خصوصیت را داشت . شهید همت فلان کار را می کرد . یا مثلا شهید ابشناسان کسی است که انواع دوره های تکاوری دوره های چتر بازی غواصی و این ها همه را دیده است . یکی از شب ها مصطفی از شب تا صبح از خاطرات ابراهیم هادی برای من گفت هر وقت با مصطفی زیارت عاشورا میخواندیم ثوابش را به ابراهیم هادی هدیه می کرد اما تا اون موقع زیاد درباره این شهید صحبت نکرده بودیم . مصطفی گفت : ابراهیم هادی رو توی خواب دیدم گفت شما هم میایید پیش ما تو و یک نفر دیگه که من نفهمیدم کی بود . من به او گفتم اون یه نفر من بودم لابد خواب او این گمانه را که ما با هم شهید میشویم تقویت کرد . 🍃 @syed213🍃
سلام آقا پناه بی پناهان کی می آیی نوای چشمه ساران کی می آیی دل ما لک زده بهر ظهورت مه چشم انتظاران کی می آیی @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️:↯ حیـــــفہ نماز اول وقت مون از دست برهツ پیامبر اڪرم ﷺ :↯ مَا مِنْ عَبْدٍ اهْتَمَّ بِمَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ إِلَّا ضَمِنْتُ لَهُ الرَّوْحَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ انْقِطَاعَ الْهُمُومِ وَ الْأَحْزَانِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ هیچ بنده ای بہ وقت نماز اهمیت نمے دهد مگࢪ آنڪہ مݩ ضمانت مےڪنم هنگام مࢪگ، آرامش داشته، غصہ ها از او ࢪخت بنددو از آتش، خلاص شود 📿 🙏 🕊@syed213
قسمتی از کتاب تقدیم نگاه مهربونتون🌺🌺
زندگی نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده کتاب _صبحانه‌ت رو بخور بریم دکتر! _نه،امروز نه! هرطور بود راضی ات کردم.فاطمه را پیش مامانم گذاشتم و رفتیم بیمارستان بقیه الله.دکتر عکس ها را که نگاه کرد گفت:《فعلا هیچ کاری نمی تونیم بکنیم،ترکشا توی گوشتت فرو رفته‌ن،اگه حرکت کردن و احساس درد کردی عملت می کنیم.》 از بیمارستان که بیرون آمدیم گفتی:《بریم دوزی بزنیم؟》 ویترین مغازه ها را نگاه میکردی و تند تند برایم تعریف میکردی:《اونجا دوستی داشتم به اسم حسن قاسمی دانا که اهل مشهد بود و فقط دو سال از من بزرگتر.خونواده‌شم اونجا بودن.چه حالی دارند حالا!وقتی ترکش خوردم،زیر اون همه آتش و خمپاره جونش رو به خطر انداخت و من رو آورد عقب.بعد که رفت جلو زخمی شد.توی همون حال براش آیت الکرسی میخوندم،اما بعدِ عمل نموند و شهید شد.》 رسیدیم جلوی طلا فروشی:《بیا برات یه تکه طلا بخرم سمیه!》 _نمیخوام! _تعارف میکنی؟ _نه! _پس‌ میبرمت مشهد. _مشهد؟ _آره مشهد.هم زیارت می کنیم هم سری به خونواده شهید قاسمی می زنیم. خندیدم:《بگو چرا داری تو گوشم این حرفا رو میزنی،خب از اول بگو بریم دیدن خونواده شهید!》 با قطار رفتیم مشهد و مثل همیشه یک کوپه دربست گرفتی.همین که در هتل جا گرفتیم گفتی:《باید برم مراسم حسن و صحبت کنم.》 _باز شروع کردی آقا مصطفی؟ _آخه سمیه،جاسوس های از خدا بی خبر و تکفیر یا به مادر این شهید مظلوم گفته‌ن پسرت با این کارش خودکشی کرده و شهید به حساب نمیاد.باید توی این مراسم بگم حسن کی بوده.باید بفهمن چطور شهید شده.اصلا تو هم بیا.من روم نمیشه تنهایی برم.تو هم بیا سمیه.بیا با مادر دل سوخته‌ش آشنا شو. با تو آمدم.همه خانواده اش جمع بودند و مراسم گرفته بودند.از حسن گفتی،از شجاعتش،از چگونگی شهادتش و در آخر یه {وَلا تَحسَبَنّ الّذینَ قُتِلو فی سَبیلِ الله اَمواتاً}را تفسیر کردی و گفتی:《آنجا که خداوند می فرماید:{عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون}،یعنی شهدا زنده‌ن،دستشون بازه و میتونن گره گشایی کنن.》زن ها گریه می کردند. ادامه دارد... با ما همراه باشید... @syed213