eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.6هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۵۶۵ من متولد ۷۰ و همسرم ۶۸، سال ۹۲ وقتی من ترم آخر کارشناسی بودم و همسرم دیپلم بود، ازدواج کردیم. بعد از ازدواج ارشد قبول شدم و چون تصمیم داشتیم بعد از دوسال بچه دار بشیم به راحتی هم درس خوندم، هم کلاس زبانمو ادامه دادم تو اون دوران زندگی ما پر از چالش و اختلاف بود چون از دوتا فرهنگ متفاوت بودیم. بعد از اتمام ارشدم، تصمیم به بارداری گرفتم و در همون حین، مقطع دکتری را هم شروع کردم. متاسفانه به خاطر تنبلی تخمدانی که داشتم تا یک سال طول کشید. یادمه دکترم گفت اگر آمپولای این سری جواب نده باید بری موسسه ناباروری رویان. خلاصه وقتی باردار شدم از خوشحالی جیغ می زدم. آخرای ترم دو دکتری بودم که باردار شدم و دقیقا یک هفته قبل از تعطیلی قبل از امتحانات ترم سه زایمان کردم. در طول ترم تا می تونستم تمام درسامو خونده بودم که اگر زایمان کردم به راحتی امتحانامو بدم. اساتید هم خیلی حمایت می کردن و دوران بارداری بهترین دوران زندگیم بود. آقا پسر بی قرار من به دنیا اومد و شب نخوابی ما شروع شد‌. هرشب تا دو صبح گریه می کرد رفلاکس و کولیک شدید داشت. تمام دکترا رو امتحان کردم و همچنان بی قرار بود و من به شدت دست تنها. گاهی از خستگی می زدم زیر گریه و می گفتم خدایا چرا با من این کارو می کنی. چون پسرم از شدت درد ضجه می زد. غافل از اینکه لحظه به لحظه ی فرزندپروری برای من رشد بود. با وجود شرایط سخت، شب ها که آقا پسر می‌خوابید، منم خودمو برای آزمون جامع دکتری آماده می کردم و پنج ماهه بود که هم کتبی، هم شفاهی آزمون دادم و درکمال ناباروری اونم قبول شدم. پسرم کم کم بزرگ می شد و منم دنبال پروپوزال و دفاع از پروپوزال بودم. ناگفته نماند که من کلا وقت تلف شده ندارم. چون برنامه ریزی دارم. هم پسرمو پارک می بردم هم کارای خونه هم رساله. درحالی که پسرم همچنان رفلاکس داشت و بی قرار. اما من تبدیل شده بودم به ی دختر قوی که بی خوابی و خستگی کمتر اذیتش می کنه و مشکلات راحت از پا درش نمیاره. بعد از دوسالگی پسرم، تصمیم به بارداری بچه دوم گرفتم. مادرم مدام بهم می گفت تو دیوانه ای، ببین چقدر پسرت اذیتت کرد، بچه جز عذاب چیزی نداره. اما من گفتم تا بدنم به سختی عادت داره، باید دومیو بیارم که باهم همبازی بشن. سر دومی هم یک سال باردارشدنم طول کشید. بارداری دوم با اینکه یک بچه ام داشتم، خیلی به اوضاع مسلط بودم و معنوی تر شده بودم‌ و این دوره ام به لطف خدا عالی گذشت. در تمام این دوران من رساله دکتری می نوشتم مقاله می نوشتم و در مدرسه پایه یازده و دوازدهم تدریس می کردم. این هم بگم که پذیرش مقاله گرفتن واقعا کار سخت و طاقت فرسایی بود که به محض بارداری دوم، پذیرش مقاله اولم درست شد. اما بعد از تولد این گل پسر، زندگی عوض شد. پسر دومم سرشار از آرامش بود، از شب اول تو بیمارستان خوابید و به ندرت بی قرار می کرد. خدا پاداش سختی های اون موقع رو بهم داد. ما از ابتدا توان مالی خوبی داشتیم اما بعد از تولد پسر دومم خدا به پولمون برکت عجیبی داد. خانواده مون کامل شد. پسر اولمم خیلی دوستش داره. من به زودی با یک پسر نه ماهه دفاع می کنم و تمام. خواستم بگم با برنامه ریزی میشه هم مادر شد، هم به خواسته ها و اهدافت رسید. ان شالله قصد دارم بعد از یک سال استراحت فرزند سوم رو هم بیارم. ایمان دارم که رزق مادی و معنوی بچه با خودش میاد. در آخر خواهش می کنم حداقل ما مذهبی ها وقتی همسایه باردار و بچه دار داریم، کمکش کنیم، حمایتش کنیم. من هم تو اون روزهای سخت، شدیدا به چنین کسی نیاز داشتم اما دریغ که کسی نبود... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💗زندگی بانوی بهشتی
#تجربه_من ۵۶۵ #فرزندآوری #تحصیل #مدیریت_زمان #سختیها من متولد ۷۰ و همسرم ۶۸، سال ۹۲ وقتی من ترم
۵۶۵ در ارتباط با سوال برخی دوستان در مورد نحوه ی برنامه ریزی بنده، وضعیت بچه ها موقع تدریس در مدرسه و نحوه نوشتن مقاله و رساله با وجود بچه ها باید عرض کنم که: بزرگترین شانسی که من آوردم این بود که در یک برهه زمانی برای دسترسی به پایان نامه ها لازم نبود برم به کتابخونه دانشگاه. از طریق سایت ایران داک هفته ای ده تا رساله دانلود می کردم و می دیدم تا روش کار دستم بیاد. البته این طرح کوتاه مدت بود. کتاب هایی که لازم داشتم رو هم همه رو خریدم و یکیشم قرض گرفتم که نرم کتابخانه. برای مقاله نویسی و رساله نویسی چون مصادف شده بود با دوره کرونا و استاد راهنمام هم آقایی بسیار با درکی بودند می گفتند اصلا نیا دانشگاه فقط مقاله و فصل های رساله رو مرتب براشون می فرستادم و ایراداتمو تلفنی یا همون واتس اپ بهم می گفتند. در واقع ما تمام جلساتمون تلفنی و مجازی بود. و اما در مورد تدریس در مدرسه. من وقتی تدریسو شروع کردم که پسرم دوسالش بود و کلاسام هفته ای یک روز بود، اون روز یا مهد ساعتی می گذاشتم یا از مادرم و مادرشوهرم خواهش می کردم که بچه رو نگه دارند که کلا چهارماه بود تا بهمن ماه که کرونا اومد و مدارس کلا مجاااازی شد و من تا پارسال که پسر دومم به دنیا اومد مجازی بودم و امسال که حضوری شد، هیچ تدریسی رو نپذیرفتم. اما در مورد برنامه ریزی، من وقت تلف شده خیلی کم دارم مثلا وقتی دارم تلفنی حرف میزنم، کارامو انجام میدم، وقتی بچه رو پام میخوابید یک کتابو می خواندم یا گهواره رو با پام تکون می دادم، خودم درس می خوندم. این رو هم بگم که من ورودی ۹۵ هستم و دکترام تا الان طول کشید. یعنی روند کار من آهسته و پیوسته بود. فکر نمی کنم توی ۵ سال شبی دو سه ساعت وقت گذاشتن برای رساله و مقاله برای کسی سخت باشه. تنها کاری که من کردم این بود که مطالعه و تحقیقو قطع نکردم. راستی من به اولویت بندی خیلی اعتقاد دارم. اینکه الان استراحتم مهمه یا تمیزیه خونه قطعا استراحتم، تمیزی مهمه یا درس قطعا درسم... شاید یک هفته شده همه جای خونه سطحی مرتب شده تا من به درسم رسیدم بعد از یک هفته شروع به نظافت عمقی کردم. اینم بگم همسرم ۹ شب میان و من در طول روز آشپزی نمی کنم و فقط یک وعده شام می‌پزم. البته جدیدا شروع کردم یک کمک کار گرفتم ماهی یک بار میاد برای نظافت منزل. اما در اون برهه سخت، کمکی نداشتم. این کارو به مادرا خیلی توصیه می کنم حتی شده از پس اندازشون خرج کمک کار کنند همیشه خونه تمیزه و اونها انرژی بیشتری دارند برای بقیه کارها برای کارای اداری دانشگاه هم خیلی هاشو دوتا پسرمو باهم بردم که کارمندا و دانشجوها می دیدن من با بچه ام، کاری که انجام شدنش ۴ ساعت طول می کشید، یک ساعته انجام می شد. و در تمام این مدت هر وقت خسته شدم و بریدم، از پدر و مادرم خواستم اومدن دو سه روز خونه مون پدرم با پسرم بازی می‌کرد. اینم بگم من توی نگهداری بچه اولم خیلی تنها بودم، چون پدرم سکته کرده بود و مادرم ازشون مراقبت می کرد اما برای کارای ضروریم تماس می گرفتم و میومدن و رفته رفته اوناهم به بچه ها عادت کردن، ماهی یک بار، دو روز میامدند پیشم. و در آخر بگم که خدا به مادری که تلاششو می کنه، خیلی کمک می کنه... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075