🔘 بخش 2 از 2
🔹 در این وضعیت حامیان جریان اسلامی را دچار بیخانمانی نظری و دلسردی روانی میداند. او با تشریح این فضا، راهحل را اما در «#سنت_انتقادی» میداند او مینویسد:«مهمترین ابزار شناختی ما برای مبارزه با «سنت ارتجاعی» در جامعه ایران، از قضا به همان سرچشمه ناب سنت باز میگردد، که میتوان از آن با عنوان «سنت انتقادی» یاد کرد. این رویکرد که باید آنرا وجه نقیض ارتجاع مشدد دانست، تنها با ایفای نقش «نخبگان» و فعالیت «شهروندان» در عرصه عمومی تحقق مییابد و بیانگر وجه سوژگی زیست جمعی ماست.»
🔹اصولی نیز برای این سنت انتقادی برمیشمارد که قابل توجه است. اصل «نفی تقدیسسازی»، «طرد تکفیر»، «نقد ناحق»، «فایده عام» و »ملامتگری حاکمان» 5 اصل مهمی است که او یاد میکند و تأکید دارد که «اگر این روند دگرگون نشود، بهزودی اثری از جریان روشنفکری اسلامی باقی نخواهد ماند.» بیش از هرچیز اصل سوم او نکات مهمی دربردارد که به نظر خودم به جد امروز بدان نیازمندیم: «رویکرد انتقادی با حقپنداری خود و ناحقانگاری دیگری ناسازگار است و زمانی قوام میگیرد که پیشتر، حق نقد ناحق را به رسمیت شناخته باشیم. معمولا بسیاری از شرطگذاریهای پیشینی برای انتقاد، مانند شرط «نقد سازنده» یا «نقد دلسوزانه»، صرفا بهانهتراشی برای بستن راه نقد و خاموشی چراغ آگاهی است. ارتقای سطح بحثهای عمومی فقط با کنار گذاشتن پیشفرضها و پیشانگاشتهای همه ما پیرامون اغراض و امیال منتقدان ممکن است.»
🔹من با صورتبندی فضلینژاد پیرامون فضای فکری جامعه مخالفم. ایده محوری او که بر پایه تمرکز بر مفهوم «ارتجاع» است هرچند طرح زیبایی است اما به نظر ناکارآمد است. نیروهای فعال جامعه بعد از دهه نود دچار تغییرات مهمی در بافتار فرهنگی شده است. صورتبندی فضلینژاد و تلاش او برای توضیح آن در مقولهای با عنوان ارتجاع از آنروست که او همچنان عناصر فعال فکری جامعه را در پیش از دهه 90 میداند و در آن متوقف شده است.
🔹حال آنکه باید ابتدا تغییرات محیطی فضای فکری و فرهنگی را درک کرد. تغییرات سیاسی دهه گذشته نیز بر چیدگی عناصر فعال میدان فکری جامعه افزوده است. فارغ از آنکه باید دید فضلینژاد چه میزان در پیشبرد «سنت انتقادی» موفق خواهد بود، باید گفت اساسا ایده «جمع تضادها» در تضاد با «سنت انتقادی» است که به عنوان سازوکار عبور از ارتجاع معرفی شده است.
⚜️ @Taammolat74