خانه ی کوچک اما پر مهرشان فروریخته بود...
پدر به آسمان پر کشیده بود و...
دیگر خبری از کوچه و خانه ی همسایه ها نبود...
حالا مادر مانده بود و دخترانی که دلتنگ پدر بودند...
دلش پر از تلاطم بود اما قرص و محکم می دانست باید از امروز هم مادر باشد هم پدر...
در حالی که اشک های دخترش را مهربانانه از روی گونه اش پاک میکرد با دست دیگر شال سفید رنگ و خاک آلود دخترک را روی سرش محکم کرد...
تا حجاب و عفت دخترش در بحبوحه این جنگ و دفاع فراموش نشود...
#بانوی_تراز
#بانوی_مقاوم_محجبه
#مادر_بهترین_مربی
#غزه
🔺@tabeen113