6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای امام حسین حسن-حاج #محمود_کریمی
🏴🌹https://eitaa.com/tabnajaf1440🌹🏴
هفت صفر شهادت غرببانه و مظلومانه #امام_حسن_مجتبی(ع) بدست جعده ملعونه تسلیت و تعزیت باد...
🏴🌹https://eitaa.com/tabnajaf1440🌹🏴
🔅همزمان با چهل سالگی دفاع مقدس
✅فروش ویژه کتب ناب دفاع مقدس تا 25% تخفیف
🎁سررسید یادگار هدیه برای خریدهای بالای صدهزارتومان
⏱یکم تا هفتم مهرماه
↙️نجف آباد، میدان امام، کوچه مخابرات، ایستگاه کتاب/42616688
🛵به همراه ارسال کتاب با پیک رایگان درب منزل
🏴🌹https://eitaa.com/tabnajaf1440🌹🏴
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
برگزاری یادواره شهید آبروی محله یزدانشهر فرصت مغتنمی است که بار دیگر با فرهنگ والای شهادت،روح و جسم خود را با عطر بهشتی شهیدان متبرک کرده و تجدید میثاق با آن فرشتگان آسمانی نماییم.
🔸️بدینوسیله از همشهریان عزیز دعوت می نماید تا با حضور خویش بر صفای روحانی محفل شهیدان بیفزایید.
باروایت گری : برادر گنجی
وبا مداحی:برادر نور بخش(از اصفهان)
🕖زمان: جمعه ۹۹/۷/۴از ساعت۱۹:۱۵
🔹️مکان:یزدانشهر_بلوار انقلاب_راستان نهم.
مسجد امام صادق علیه السلام
🏴🌹https://eitaa.com/tabnajaf1440🌹🏴
1162911_578_5794341680408691328.mp3
2.05M
▪️یه مدینه، یه بقیعه، یه امامی که حرم نداره...با نوای محمود کریمی
🏴۷ صفر شهادت امام حسن(ع) به روایتی
🏴🌹🔴قدردانی مردم عراق در پیادهروی #اربعین امسال از شهدای #مدافع_حرم ایرانی
🏴🌹https://eitaa.com/tabnajaf1440🌹🏴
جنادة بن ابیامیه میگوید:
زمانی که امام حسن مجتبی علیهالسلام در بستر شهادت افتاده بودند، خدمتشان رسیدم و به ایشان عرض کردم: ای پسر پیامبر! مرا موعظه کن و پندی بیاموز.
قال علیهالسلام:
نعم استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول أجلک، و أعلم انک تطلب الدنیا و الموت یطلبک و لا تحمل هم یومک الذی لم یأت علی یومک الذی أنت فیه، و اعلم انک لا تکسب من المال شیئا فوق قوتک الا کنت فیه خازنا لغیرک، و اعلم ان فی حلالها حساب، و فی حرامها عقاب، و فی الشبهات عتاب، فانزل الدنیا بمنزلة المیتة خذ منها ما یکفیک، فان کان حلالا کنت قد زهدت فیها، و ان کان عتاب فالعتاب یسیر،و اعمل لدنیاک کأنک تعیش أبدا، و اعمل لآخرتک کأنک تموت غدا، و ان أردت عزا بلا عشیرة و هیبة بلا سلطان فاخرج من ذل معصیة الله الی عز طاعة الله عزوجل، و اذا نازعتک الی صحبة الرجال حاجة فأصحب من اذا صحبته زانک و اذا خدمته صانک و اذا اردت منه معونته أعانک، و ان قلت صدق قولک، و ان صلت شد صولتک، و ان مددت یدک بفضل مدها.
و ان بدت منک ثلمة سدها، و ان رأی منک حسنة عدها، و ان سألته أعطاک، و ان سکت عنه ابتدأک، و ان نزلت بک احدی الملمات و اساک، من لا یأتیک منه البواثق، و لا تختلف علیک منه الطرائق، و لا یخذلک عند الحقائق، و ان تنازعتما منقسما آثرک (ثم) انقطع نفسه و اصفر لونه حتی خشیت علیه [1] .
امام حسن علیهالسلام فرمود:
(بله. آمادهی سفر خود باش و توشهات را پیش از سررسید اجلت فراهم کن و بدان که تو در پی دنیایی در حالی که مرگ نیز به دنبال توست و بدان که از مال هر چیز که بیش از قوت روزانهات جمع کنی، خزانهدار دیگران هستی. و بدان که در حلال دنیا حساب وجود دارد و در حرام آن کیفر و در شبههناک آن بازخواست. پس دنیا را به منزلهی مردار نگاه کن و از آن به قدری بسنده کن که سرپایت نگه دارد؛ تا چنانچه حلال بوده باشد، در آن زهد پیشه کرده باشی و چنانچه مورد بازخواست باشد، بازخواست آن، اندک باشد.
و برای دنیایت چنان رفتار کن که گویا جاودانه خواهی ماند «در جمع کردن مال عجول مباش» و برای آخرتت چنان رفتار کن که گویا فردا خواهی مرد. و اگر خواهی که بیخویشاوند سربلند باشی و بدون اقتدار هیبت داشته باشی، از خواری معصیت خداوند بیرون شو و در عزت اطاعت خدای بزرگ درآی و وقتی نیازی تو را درگیر همنشینی با دیگران کرده با کسی همنشین باش که اگر همدم او شدی سربلندت کند. و اگر خدمتش کردی، هوایت را داشته باشد و اگر از وی کمک خواستی یاریت کند و اگر سخن گفتی، کلامت را تصدیق کند و اگر پیوند بستی هیمنهات افزون شود و اگر دست به سویش دراز کردی برای دست دراز شدهات احترام و ارزش قایل شود. و اگر در تو شکستگی پدیدار شد، جبرانش کند و اگر از تو نیکی دید، به حسابش آرد و اگر از او درخواستی کردی، دریغ نکند و اگر از او خاموش ماندی، با تو سخن گوید و اگر اتفاق ناخوشایندی برایت پیش آمد، غمخوارت باشد با کسی همنشین باش.
که از سوی او شکستگی سوی تو نیاید و از جانب او سوی تو روزنهای برای نفوذ دشمن، گشوده نشود و هنگام بروز حقایق خوارت نکند و اگر دربارهی تقسیم سهمیهای اختلاف پیدا کردید تو را بر خود مقدم دارد... راوی میگوید: (سپس) امام حسن علیهالسلام نفسش بالا نیامد و رنگش به زردی گرایید به صورتی که برای جان ایشان ترسیدم.)
پی نوشت ها:
(1) بحارالأنوار، ج 44، ص 138، ح 6، به نقل از کفایة الاثر.
مجالس السنیة، ج 2، ص 268، م 10.
3- مستدرک الوسایل، ج 8، ص 211، ح 1 / 9278.
4- مسند الامام المجتبی علیهالسلام، ص 557 و 556، ح 14.
5- موسوعة المصطفی و العترة، ج 5، ص 131، و ص 129.
🏴🌹https://eitaa.com/tabnajaf1440🌹🏴
میرزا محمّد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفّی سال 1262 هـ. ق در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود. علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعلیق، ثلث، رقایم، ریحان، تعلیق، و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است. از جمله، اینکه 67 قرآن به خط زیبای خود نوشته است.
بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند، دکتر می گوید: من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی. پس از معالجه و بهبودی چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا این که به کلّی نابینا می شود. سرانجام با حالت اضطرار متوسل به حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و آل او (صلواتالله علیهم) می شود.
شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم ) را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: چرا در مصائب حسین(و حسن) مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمانت را شفاء دهد. در همان حال حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) حاضر گردیده می فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی اوّل از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است.
صبح آن روز وصال شروع کرد در خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن:
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد
نیمه دوّم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد. آن گاه اضافه کرد:
خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت
دل را تهی زخون دل چند ساله کرد
نَبوَد عجب که خون جگر گر شدش بجام
عمریش روزگار همین در پیاله کرد
نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش
ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد
زینب درید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد
یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت
منبع: کتاب گلشن وصال
🏴🌹https://eitaa.com/tabnajaf1440🌹🏴
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) : « همیشه بایدمواظب چشمهایت باشی ، یعنی نگاه نکنی به خانه مردم ، به نوشته مردم یا چیزی که دیگری راضی نیست به بینی . اگر دری باز است ، پنجره ای باز است ، خانه مردم پیداست ، نگاه نکن .»
🏴🌹https://eitaa.com/tabnajaf1440🌹🏴
امام صادق عليه السلام:
إذا قالَ الرَّجُلُ: «اَللّٰهُمَّ اغْفِر لِلْمُؤمِنينَ وَالْمُؤمِناتِ، وَالْمُسلِمينَ وَالْمُسلِماتِ، اَلْأَحياءِ مِنْهُم وجَميعِ الْأَمْواتِ» رَدَّ اللّهُ عَلَيهِ بِعَدَدِ مَن مَضى ومَن بَقِيَ مِن كُلِّ إنسانٍ دَعوَةً
هرگاه شخصى بگويد: «اَللّهُمَّ اغْفِر لِلْمُؤمِنينَ وَالْمُؤمِناتِ، وَالْمُسلِمينَ وَالْمُسلِماتِ، اَلْأَحياءِ مِنْهُم وجَميعِ الْأَمْواتِ»، خداوند به شمارِ هر انسانى كه درگذشته و هر انسانى كه باقى است ، يك دعا به او برمى گردانَد
فلاح السائل صفحه110
🏴🌹https://eitaa.com/tabnajaf1440🌹🏴
11) مردان (و پسربچههای) اسیر
مردان و پسربچههای اسیر در شام طبق روایت امام باقر علیهالسلام (شرح الاخبار) و روایت امام سجاد علیهالسلام (مثیرالاحزان) 12 نفر بودند.
امام باقر علیهالسلام فرمود: ما 12 پسربچه بودیم که بزرگتر ما علی بن حسین علیهالسلام بود که با دست بسته به گردن، بر یزید وارد کردند. [یده الی عنقه] (الامامة و السیاسة، العقد الفرید، شرح الاخبار)
1-امام زینالعابدین
ابن زیاد دستور داد علی بن حسین علیهالسلام را با اسیران بهسوی یزید بفرستند.
الف-شتر لنگ
علی بن حسین علیهالسلام فرمود: مرا بر شتری لنگ و بدون¬پالان سوار نمودند و زنان را بر استرانی بدون¬پالان پشت سرم سوار نمودند. (الاقبال)
ب-غُلّ بر گردن
وقت ارسال، بر گردن علی بن حسین علیهالسلام، غُلّ (طوقی از زنجیر یا طناب) بسته بودند. [غُلّ الی عُنُقه] (مقتل ابی مخنف، الارشاد، مثیرالاحزان، کامل بهائی، تاریخ طبری)
ابن زیاد دستور داد دست را به گردن علی بن حسین علیهالسلام ببندند و بهطرف شام ببرند. (اعلام الوری، الکامل)
پ-صحبت نکردن
علی بن حسین علیهالسلام درراه با هیچیک از مأموران حتّی یک کلمه سخن نکرد تا به شام رسیدند. (تاریخ طبری)
ت-پیرمرد شامی و علی بن حسین علیهالسلام
دیلم بن عمر گوید: در شام بودم که اسیران خاندان محمد (ص) را آوردند و در مسجد آن مکانی که اسیران را نگاه میداشتند، نگه داشتند و علی بن حسین علیهالسلام با آنان بود. پس پیرمردی از پیران اهل شام آمد و گفت: ستایش برای خداوندی که شمارا کشت و هلاک کرد و شاخه آشوب را قطع کرد؛ و تا توانست دشنام و ناسزا گفت. چون کلامش تمام شد، علی بن حسین علیهالسلام به او فرمود: من ساکت بودم و حرفت را شنیدم و آنچه در نفست بغض و دشمنی بود را ظاهر کردی، پس حال، گوش به حرفم کن همانطور که من به حرفت گوش دادم. پیرمرد گفت: بگو. فرمود: آیا کتاب خدا را خواندی؟ گفت: بله. فرمود: آیا این آیه را خواندی؟ «بگو ای پیامبر بر رسالت، اجری از شما نمیخواهم مگر دوستی با نزدیکانم.» (شوری/23) گفت: خواندم. فرمود: آنان ما هستیم. فرمود: آیا در سوره بنیاسرائیل حق خاصی را برای ما را یافتی؟ گفت: نه. فرمود: آیا این آیه را خواندی؟ «حق نزدیکان پیامبر را به آنها بده». (بنیاسرائیل/26) گفت: آری. فرمود: ما آنانیم که خداوند امر کرد پیامبرش را که حق ایشان را بدهند. شامی گفت: شما همان (نزدیکان) هستید؟ فرمود: آری ما آنهاییم. آیا این آیه را قرائت کردی؟ «بدانید یکپنجم غنائم برای خدا و رسول و نزدیکان پیامبر است». (انفال/41) گفت: آری. فرمود: ما نزدیکان پیامبر هستیم. فرمود: آیا در سوره احزاب حق خاصی برای ما غیرمسلمانان را یافتی؟ گفت: نه. فرمود: آیا این آیه را خواندی: «همانا خداوند اراده کرد که از شما اهلبیت آلودگی را بزداید؛ و شمارا پاک و پاکیزه گرداند.» (احزاب/33) پس پیرمرد دستش را بهسوی آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا من بهسوی تو توبه میکنم سه بار تکرار کرد. خداوندا از عداوت آل محمد توبه میکنم و از کسانی که اهلبیت محمد را کشتند بهسوی تو بیزاری میجویم. روزگاری قرآن میخواندم، امّا این مفاهیم را قبل از امروز متوجه نشده بودم. (- دیلم بن عمر کنت... بهذا قبل الیوم؛ جلد 2 صفحه 120) (الاحتجاج، لهوف، کامل بهائی، مقتل خوارزمی، روضة الواعظین، امالی صدوق)
ث-وارد کردن امام (ع) دست بسته بر یزید
چون بازماندگان و زنان و باروبنه حسین علیهالسلام رسید، ایشان را درحالیکه به ریسمان بسته بودند، پیش یزید آوردند و برابرش ایستادند. علی بن حسین علیهالسلام فرمود: ای یزید، ترا به خدا سوگند، گمان تو نسبت به پیامبر (ص) چیست؟ اگر ما را چنین بسته ریسمانها ببیند بر حال ما نمیگرید و رقّت نمیآورد؟ در چهره یزید نشان شکستگی دیده شد و فرمان داد، ریسمانها را بریدند. (طبقات کبری)
امام صادق (ع) فرمود: چون سر حسین علیهالسلام را بر یزید وارد کردند، علی بن حسین علیهالسلام و دختران امیر مؤمنان (ع) را هم داخل نمودند درحالیکه علی بن حسین علیهالسلام دست بسته و دربند بود. [مقیّدا مغلولا] پس یزید سوهانی (مَبرد) خواست، خودش نزدیک آمد و با دستش بند را از گردن او گشود. [یُبرد الجامعة من عنقه بیده] (تفسیر القمی)
علی بن حسین علیهالسلام دستانش به گردن او بسته بود. [مغلولة یداه الی عنقه] یزید گفت: ای جوان کیستی؟ فرمود: علی بن حسین. پس دستور داد بند را از دست و گردنش باز کنند. (مقتل خوارزمی)
علی بن حسین علیهالسلام به یزید فرمود: اگر رسولالله ما را ببیند که دربند هستیم [مغلولین] دوست داشت که بند را از ما بگشاید. یزید گفت: راستی گفتی و دست بند آنان را گشود. (المعجم الکبیر)
علی بن حسین علیهالسلام دستانش به گردنش بسته بود بر یزید وارد کردند. [مغلولة یداه الی عنقه] (مقتل خوارزمی)
پس خانواده و زنان حسین علیهالسلام و بازماندگانش را با طناب بسته بر یزید
وارد کردند. [هم مقرنون فی الحبال]
علی بن حسین علیهالسلام فرمود: ای یزید! ترا به خدا سوگند میدهم گمانت به پیامبر (ص) چیست؟ اگر ما را بدین حال ببیند.
یزید دستور داد تا طنابها را قطع کردند. [فامر یزید بالحبال فقطّعت] (لهوف)
ج-مجلس عام و اعتراض یزید
چون علی بن حسین علیهالسلام و کودکان و زنان حسین علیهالسلام را نزد یزید آوردند، یزید به علی بن حسین علیهالسلام گفت: ای علی! به خدا پدرت حقّ خویشاوندی مرا رعایت نکرد و حقّ مرا نشناخت و با من بر سر قدرتم به نزاع برخاست و خدا با او چنان کرد که دیدی. علی بن حسین علیهالسلام این آیه را خواند: «هیچ مصیبتی به زمین یا نفوس شما نرسد مگر پیش از آنکه خلقش کنیم. در نامهای بوده که این بر خدا آسان است تا برای آنچه از دستتان رفته غم مخورید و ازآنچه به دستتان آمده غرّه نشوید (سرمستی نکنید) که خدا خودپسندان فخرفروش را دوست ندارد». (حدید/22) یزید به پسرش خالد گفت: جوابش را بگوی. امّا خالد نتوانست چه جواب بگوید. پس یزید این آیه را خواند: «هر مصیبتی که به شما رسد برای کارهایی است که با دستهایتان کرده و بسیاری را نیز ببخشید». (شوری/30) آنگاه خاموش ماند. (تاریخ طبری، الفتوح، الارشاد، اعلام الوری، مقتل خوارزمی، المنتظم، الکامل)
بعدازآنکه امام آیه 22 حدید را خواند، آمده که یزید غضبناک شد و با ریش خود بازی میکرد؛ بعد آیه 30 شوری را خواند. (الامامة و السیاسة)
در کتاب مقتل الحسین خوارزمی، بعد از نقل بالا اضافاتی دارد و آن این است: علی بن حسین علیهالسلام فرمود: ای پسر معاویه و هند و صخر، نبوت و حکومت قبل از تولّد تو برای اجداد و پدرانم بوده است. هرآینه جدم علی بن ابیطالب در روز جنگ بدر و احد و احزاب در دستش پرچم رسولالله بوده و پدرت و جدّت در دستشان پرچم کفّار بوده است. چه میگویید، اگر پیامبر به شما بگوید شما چکار کردید و بااینکه آخرین امّت هستید. به عترتم و خویشاوندانم بعد از رحلت من بعضی اسیر و بعضی را به خون کشاندید. ای یزید وای بر تو، اگر بدانی چه کردی و با پدرم و اهلبیتم و برادرم و عموهایم چه گناهی را مرتکب شدی، در آن هنگام به کوهها میگریزی و در خاکستر مینشینی و صدایت به وای تباهی گویان شود. سر پدرم حسین فرزند علی و فاطمه در باب شهر آویخته کردی درحالیکه او ودیعه رسولالله در شما بوده است. پس بشارت باد ترا ای یزید، به خواری و پشیمانی در روز قیامت که خدا همه را جمع کند. (مقتل خوارزمی)
چ-خانه مخروبه
پس زنان حسین علیهالسلام و علی بن حسین علیهالسلام را به خانهای بردند که از سرما و گرما حفظ نمیشدند [تا اینکه جسمشان پوست انداخت (- مثیرالاحزان)]. (شرح الاخبار، امالی صدوق، مثیرالاحزان)
چون علی بن حسین علیهالسلام و همراهانش را به نزد یزید آوردند، آنان را در خانهای خراب که دیوارهایش سُست بود جای دادند. (خرابه شام همین اولین خانهای بود که اینان را وارد کردند، امّا بعد از مجلس دوّم یزید و انتباه خاندان یزید از اسیران آل پیامبر (ص) و شناخت بیشتر مردم شام، آنان را به خانه دیگر که بهتر بود جای دادند.) بعضی اسیران گفتند: ما را در این خرابه جای دادند که بر سر ما ریخته شود. نگهبانان اسرا که از قبطیّان (مصر) بودند گفتند: نگاه به اینان کنید که میترسند که خانه بر سرشان خراب شود، بهتر آن است که آنان را فردا ازاینجا بیرون کنند و گردنهای آنان را یکی بعد از دیگری بزنند. علی بن حسین علیهالسلام به زبان قبّطی فرمود: این دو کار به اذن خدا نخواهد شد و همینطور هم شد. (الخرایج و الجرائح)
ح-اسمت چیست؟ علی (یزید به علی بن حسین علیهالسلام گفت: عجیب است برای پدرت ترا علی (و برادرت را) علی (اکبر) نهاد. فرمود: همانا پدرم نام پدرش علی را دوست میداشت و لذا اسم فرزندانش را علی نهاد. (مناقب ابن شهرآشوب))
در مجلس یزید، او علی بن حسین علیهالسلام را فراخواند و گفت: اسمت چیست؟ فرمود: «علی بن حسین» گفت: آیا خداوند علی بن حسین (علیاکبر) را نکشت؟ فرمود: مرا برادری بزرگتر از من بود که اسمش علی بود و شما او را کشتید. یزید گفت: بلکه خدا او را کشت. حضرت این آیه را خواند: «خداوند جانها را هنگام مردن میگیرد». (زمر/42) یزید گفت: هیچ مصیبتی به شما اصابت نمیکند مگر خودتان آن را حاصل کردید. (شوری/30) امام (ع) این آیه را خواند: «هیچ گزندی در زمین و جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدیدآوریم در کتابی آمده است، این بر خداوند آسان است تا آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و در آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خودپسند خویشتن ستایی را دوست نمیدارد». (حدید/22-23) مردی از اهل شام پرید و گفت: مرا واگذارید تا او را بکشم. پس زینب (س) خود را انداخت روی علی بن حسین علیهالسلام و نگذاشت. (مقاتل الطالبیین)
خ-حلال بود زنان
در مجلس یزید، علی بن حسین علیهالسلام فرمود: چون جلوروی یزید قرار گرفتیم مردی از
اهل شام بلند شد و گفت: ای امیر مؤمنان! زنان اینان برای ما حلال است. علی بن حسین علیهالسلام فرمود: «دروغ گفتی، مگر اینکه از ملّت اسلام خارج شوی؛ چون به غیر دینمان رفتی، آنگاه بر تو حلال میشود.» (شرح الاخبار، طبقات کبری)
د-دیدن سر پدر
سر حسین علیهالسلام را پیش رویش نهاد و زنان را پشت سرش نشانید تا وی را ننگرند. علی بن حسین علیهالسلام سر را بدید، دیگر هرگز از کلهای (همانند کله گوسفند) نخورد. (لهوف)
ذ- احتجاج امام (ع) بر یزید
در مجالس اشراف و عوام علی بن حسین علیهالسلام به شکلهای مختلف، در مقام روشن نمودن مردم و محکوم نمودن یزید بود ازجمله یزید گفت: ای علی بن حسین حمد که خداوند، پدرت را کشت. علی بن حسین علیهالسلام فرمود: «خدا لعنت کند هر کس که پدرم را کشت.» یزید غضبناک شد و دستور داد تا گردن او را بزنند. علی بن حسین علیهالسلام فرمود: «اگر مرا کشتی، پس دختران رسول خدا را چه کسی به منزلهایشان برساند و غیر من محرمی ندارند؟» یزید گفت: تو آنها را به منزلهایشان برسان، پس سوهانی (مَبرد) خواست، خودش نزدیک آمد و با دستش بند را از گردن او گشود. [یُبرد الجامعة من عنقه بیده] سپس گفت: ای علی بن حسین، آیا میدانی چه قصدی از این کاردارم. فرمود: «بله قصد کردی که بر من، کسی غیر خودت منّت ننهد.»
گفت: قسم به خداوند همان قصد را کردم. ای علی بن حسین، «هر مصیبتی به شما میرسد به خاطر کارهای خودتان است». (شوری/30) علی بن حسین علیهالسلام فرمود: نه این آیه درباره ما نازل نشده است، درباره ما این آیه نازلشده است. «هیچ مصیبتی به زمین یا نفوس شما نرسد، مگر پیش از آنکه خلقش کنیم، در نامهای بوده که این بر خدا آسان است تا برای آنچه از دستتان رفته، غم مخورید و ازآنچه به دستتان آمده سرمستی نکنید». (حدید/22) ما کسانی هستیم که آنچه از دستمان برود، اندوهگین نمیشویم و بر آنچه خداداده، شادی نمیکنیم. (- تفسیر القمی؛ جلد 2 صفحه 352، لما أدخل رأس الحسین... نفرح بما آتانا.)
ر-خطبه امام سجاد علیهالسلام
یزید امر کرد خطیبی به منبر برود و بدیهای حسین علیهالسلام و پدرش را برای مردم بگوید. خطیب بر منبر رفت، پس از حمد و ستایش خداوند درباره علی (ع) و حسین علیهالسلام بسیار حرفهای بیربط زد و درباره معاویه و یزید تا توانست مدح کرد. علی بن حسین علیهالسلام صدا بلند کرد که «ای خطیب، رضایت مخلوق را با سخط خالق خریدی؛ و جایگاه تو به آتش است.» سپس فرمود: «ای یزید، آیا اجازه میدهی بر این چوبها بالا روم و کلماتی که در آن رضایت خداوند و برای جالسین اجر و ثواب باشد، بگویم.» یزید قبول نکرد، مردم گفتند: یا امیر مؤمنان! اجازه بده برود روی منبر، شاید چیزی از او بشنویم. گفت: اگر منبر رود پائین نمیآید مگر مرا و آل ابی سفیان را مفتضح کند. گفتند: او را به تقبیح گویی چکار؟ گفت: او از اهلبیتی است که علم را از کودکی تغذیه کردهاند. گفتند: اجازه بده، بر منبر برود، پس اجازه داد و بر منبر رفت. پس ستایش بر خداوند و حمد او کرد و خطبهای خواند که چشمها گریان شد و دلها را ترسان نمود. فرمود: «ای مردم، خداوند شش چیز از علم و حلم و سماحت و فصاحت و شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین به ما عطا کرد. هفت چیز به ما تفضیل داد؛ به نبی مختار محمد (ص) از ماست و از ماست صدیق (ع) و از ماست طیّار و از ماست اسدالله و اسد رسول (حمزه ع) و از ماست سیده زنان دوجهان فاطمه بتول و از ماست دو سبط این امّت و دو جوانان اهل بهشت. [از ماست مهدی که دجال را میکشد] (- کامل بهائی) من پسر مکه و منی و زمزم و صفایم. من پسر آنکس هستم که زکات را در گوشه عبا برای بینوایان برد. من پسر بهترین عبا پوش اندازم. من پسر بهترین کفش پوش و پابرهنهام. من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگانم. من پسر بهترین کسی هستم که حج کرد و لبیک گفت. من فرزند آنم که بر براق سوار شد و به معراج رفت، من فرزند کسی هستم در یکشب از مسجدالحرام به مسجد اقصی سیر داده شد. من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرةالمنتهی برد.
من فرزند کسی هستم که ملائکه آسمان در نماز به او اقتدا کردند. من فرزند آنم که خداوند جلیل به او وحی کرد. من فرزند محمد مصطفی و علی مرتضی هستم. من فرزند آنم که بینی گردن کشان را به خاک زد تا بگویند: لا اله الا الله. من پسر آنکسی هستم که جلوروی پیامبر (ص) با دو شمشیر و با دو نیزه میجنگید؛ و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد؛ و در جنگ بدر و حنین جنگید؛ و یکچشم به هم زدن کافر نشد. من فرزند صالح مؤمنان و وارث پیامبران و از بین برنده ملحدان و پیشوای مسلمین و نور مجاهدین و زینت عابدین و تاج گریه کنندگانم. من فرزند کسی هستم که شکیباترین بردباران و برترین قیامکنندگان از آل یاسین رسول پروردگار عالمیان بود. من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید کرد و میکائیل او را نصرت داد. من پسر آنم که از حرم مسلمین حمایت نمود و با مارقین و ناکثین و