3.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پایه اول|
#فارسی
#درس14
#چشمه_و_چراگاه
#نشانه_چ
#ایجاد_انگیزه
#کاردستی_چتر
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar1
#پایه_اول #ابتدایی #مدرسه
3.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فارسی
#درس14
#چشمه_و_چراگاه
#نشانه_چ
#ایجاد_انگیزه
#کاردستی_چتر
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar1
#پایه_اول #ابتدایی #مدرسه
4.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فارسی
#درس14
#چشمه_و_چراگاه
#نشانه_چ
#ایجاد_انگیزه
#کارتن_چوپان
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar1
#پایه_اول #ابتدایی #مدرسه
#فارسی
#درس14
#چشمه_و_چراگاه
#نشانه_چ
#کاربرگ
#املا_روان_خوانی
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar1
#پایه_اول #ابتدایی #مدرسه
#فارسی
#درس14
#چشمه_و_چراگاه
#نشانه_چ
#کاربرگ
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای ۱۵ گانه تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar1
#پایه_اول #ابتدایی #مدرسه
#فارسی
#درس14
#چشمه_و_چراگاه
#نشانه_چ
#داستان_نشانه_چ
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود
قطار تازه از ایستگاه شهرک الفبا به راه افتادو
هو هو چ چ .......کنان از شهر خارج شد. تو ایستگاه دو تا مسافر با چمدان ها شون از قطار پیاده شدند ،بیشتر اهالی شهرک به استقبال شون اومده بودند.وقتی اونهارو دیدند یک هم همه ی خاصی بین شون بلند شد اول همه فکر کردند که (جـ ج) و(خـ خ) هستند اما وقتی صداشونو شنیدند دیدند نه شبیه صدای اونا نیست یکم هم که توجه کردند دیدن به جای یک خال سه تا خال یکی زیر چونه اش ویکی هم رو صورتش داره مثل (جـ ج) که فقط یکی داشت (ج وخ) یکم احساس غرور می کردند که یک حرف دیگه شبیه خودشون اما باکمی تغییرات واردشهرک شده مثل دو تا محافظ (جـ ج)سمت راست مهمان ها ایستاد و(خـ خ) هم سمت چپ ایستادند و مهمان های تازه وارد رو به خونه اشون که از قبل براشون اماده شده بود راهنمایی کردند خونه ی مهمان تازه وارد وسط خونه (جـ ج) و(خـ خ) بود مهمان تازه وارد همراه ریئس شهرک روی سکوی خونه ایستادند وریئس شهرک شروع به صحبت کرد که دوستان تازه وارد ما (چـ غیر اخر و چ اخر )هستند که به ما افتخار دادند اومدن تو شهرک الفبا تا کلماتی مثل چوپان، چتر ،قیچی ،قارچ،چادر،و.......خیلی از کلمات دیگه که تلفظ شون با صدای (چـ چ) اسان تلفظ میشن رو بر عهده بگیرن
داستان نشانه چـ چ
يه روزي "د" تنها داشت دوچرخه شو تعمير ميكرد و پيچ اونو سفت ميكرد. ديد يكي از ابزارهاش نيست كه پيچ رو سفت كنه. رفت مغازه ابزار فروشي و گفت. آقا من آدار ميخوام. آقاهه متوجه نشدوگف:تو داري چي ميگي؟
"ت" و "م" داشتن از اونجا رد ميشدن كه صداشون رو شنيدن" ت" گفت آقا اين آتار ميخواد. "م" گفت نه آمار ميخواد.
آقاي ابزار فروش داشت گيج ميشد كه يه دفه ي صدايي تو جدول حروف الفبا گفت :لطفا منو بياريد بيرون تا بهتون بگم اينا چي ميخوان.
"م" رفت و اونو از جدول درآورد.
دوست تازه يكم خودشو تكوند و گفت:وقتي صداي من نباشه همينه. آقا اينا آچار ميخوان. و منم" چ " هستم. ميدونم كه يجاهايي ب صداهاي من نياز ميشه. الان ميرم پيش رئيس تا ب من اجازه بده تو شهرک الفبا با شما بمونم!
🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
#فارسی
#درس14
#چشمه_و_چراگاه
#نشانه_چ
#داستان_نشانه_چ
قُلی و قوچ 🐑
قُلی چوپان است.👨🌾
او چهل گوسفند و چهار قوچ دارد.🐑
روزهای چهارشنبه گوسفندانش را به دشت های سرسبز نزدیک چشمه می برد.😊
یک روز مانند همیشه گوسفندانش را به چَرا برد.
ولی خودش سرگرم مورچه های سیاه شد.
زمان برگشت از چراگاه گوسفندان را یکی یکی شمرد.
ناگهان دید یکی از قوچ هایش نیست .
همان قوچ سفیدی که کمی چاق بود.🐑
به دنبال قوچ به راه افتاد تا آن را پیدا کند.
کم کم به چشمه نزدیک شد و دید قوچ کنار درخت چنار ایستاده است و یک شکارچی با تفنگ کنارش است.😩
شکارچی تا قلی را دید فرار کرد.
قوچ از دیدن قلی چشمانش برقی زد و بسیار شاد شد.😁
قلی دستی بر سر قوچ کشید و گفت :
چاقالو !چقدر دلم برایت تنگ شده ،چرا تنها اینجا مانده ای؟😍
قلی با قوچ نزد گوسفندانش رفت.
و یک استکان چای نوش جان کرد تا خستگی از تنش بیرون رود.
🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
#فارسی
#درس14
#چشمه_و_چراگاه
#نشانه_چ
#داستان_نشانه_چ
#_داستان_چ_تنبل
«چ» تنبل بود. شاید خیلی خیلی تنبل بود؛ اما مهربان بود. خوشزبان بود!
راه می رفت و به همه می گفت: «چاکرم! چاکرم!»
«چ» رفت و رسید کنار چالهی قورباغه گفت: «چاکرم!»
قورباغه از توی چاله بیرون پرید و گفت: «ببین! چاله ام آب ندارد. پس بگو باران ببارد. می خواهم شنا کنم.»
«چ» که تنبل بود، گفت: «امروز نه فردا» بعد هم رفت. رسید به چتر گفت: «چاکرم!»
چتر گفت: «پس برو به ابر بگو بیاید. چک چک باران ببارد. میخواهم باران بازی کنم.»
«چ» گفت: «امروز نه فردا»
«چ» رفت و رسید به چمنزار، روی چمن ها درازکشید و خوابید.
کمکم ابر آمد. چک چک باران بارید. چاله پُر شد. قورباغه خوشحال شد. پرید توی آب و شنا کرد.
چتر، باران بازی کرد.
قورباغه و چتر دلشان می خواست «چ» بیاید و به او بگویند: «ممنون که گفتی باران آمد.»
اما قورباغه و چتر خبر نداشتند که وقتی باران بارید، چ تنبل خواب بود. توی خواب هم به همه میگفت: «چاکرم! چاکرم!»
🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
#فارسی
#درس14
#چشمه_و_چراگاه
#نشانه_چ
##شعر_نشانه_چ
تو شهـرک الفـبا
چ اومده بچـه ها
خم شـده یکـم سرش
سه نقطـه زیرِ تنـش
دوشـکل داره چ آخـر
گاهـی چـ غیـر آخر
چـ غیـر آخـر ما
هرگـز نمی شه تنـها
هرجا که می خـواد بره
با دوسـت و فامیـل میره
با ا میـاد تو چالـه
تو چای،چاق و چانـه
با ــِ میـاد تو چِشمه
با ــَ تو چَتر و چَکمه
با ــُ تو چُرتـکه میاد
خوشـحاله خیلـی زیاد
میـاد با او تو چـوپان
با یـ میـاد تو چیستان
با ـه میـاد تو مـورچه
تو باغـچه و آلـوچه
با ای میـاد تو قیـچی
میـاد تو ساعت مچی
امـا چ آخـر مـا
فرق می کـنه بچه ها
اول ، وسط نمیـاد
همیـشه آخر میـاد
شبیـه آخـرِ قـوچ
آخرِ پارچ یا که کوچ
شعر نشانه چـ چ
چـ غیرآخر چ آخر
ما دو نفر برادر
غیرآخر وآخر
شکلی خمیده داریم
در زیر سه نقطه داریم
ای بچّه های دانا
کشیده نیست این صدا
با چادر همراه هستیم
درآچار پیدا هستیم
در مُچ ومورچه هستیم
وسط کوچه هستیم