گفتم :بله عمه منم،
درو باز کرد داخل رفتیم.
🍸شربت خنکی برایمان آورد و با مهربونی گفت: از این طرفا هدی جان بیشتر به عمه سر بزن، 🤗
زدم زیر گریه و شروع کردم تمام داستان های این چند روز را برایش توضیح دادم و گفتم که بابام منو از خانه بیرون انداخته و گفتم جایی ندارن بیام خونه شما مراحمتون بشم فعلا،😭😭
_عمه جان شما رو سر ما جا داری عزیزم تا هر وقت که میخوای میتونی اینجا باشی نازنینم☺️
خیلی خوشحال شدم از وجود همچین عمه ای که مثل مادر بود برام اما من به او توجه نمی کردم😓
عصری که شد، شوهر عمه ام آمد و از دیدن من خیلی خوشحال شد،
بعد پیشنهاد داد که به رستوران برویم آماده شدیم به جایی که میخواستیم رفتیم اما بسته بود داشتیم جای دیگه ای میرفتیم که تلفنم یهو زنگ خورد!
مسئول حوزه بود بعد از سلام و علیک به اونم ماجرا رو گفتم،
با شرمندگی گفتم که دیگه نمیتوانم به حوزه بیام،
اونم گفت من میتوانم با پدر و مادرت صحبت کنمو نظرشون عوض کنم گفتم نه ممنونم تلفنمو زود قطع کردم..
══❈═₪❅❅₪═❈══
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
══❈═₪❅❅₪═❈══
شوهر عمه مارو برد یه رستوران شیک و سنتی با غذاهای خوشمزه،
انصافا من خیلی خوش شانس بودم که آدم های خوبی دورو برم بودن،😍🥰
عمه ام خیلی راحت میتونس عذر منو بخواد ولی با مهربونی ازم پذیرایی کردن،
اون شب به بچه هامم خیلی خوش گذشت، میخواستیم پاشیم برگردیم خونه که تلفنم زنگ خورد
شماره ناشناس بود، 🤔
خواستم جواب ندم اما گفتم شاید کسی کار واجبی داشته باشد مردد جواب دادم..
علو رو که گفت دیدم یه مرد!!
سلام کردو حالمو پرسید،شناختمش
وقتی از پشت تلفن صدای همسر سابقم رو شنیدم در عین شوکه شدن گفتم سلام،
دوباره سلام کردو بعد احوال پرسی گفت کجایی!؟؟
_ شیراز
_ چرا !؟
نمیخواستم بفهمه بابام منو از خونه بیرون کرده گفتم : بدلایلی فعلا به خونه عمه جانم اومدم، تا چند روز اینجا هستم!!
کمی سکوت کرد و ادامه داد : فردا میام شیراز، میخوام ببینمت..
مردی که همیشه باهام سرد برخورد میکرد این حرفاش برام شوک آور بود،
با حالت تعجب گفتم باشه
_ فردا ساعت ۴، بوستان حافظ میبینمت.
خدا حافظی کردمو قطع کردم.
اون شب استرس داشتم نمیدونستم چخبر شده، ده دلم میترسیدم نکنه میخواد بچه هامو ازم بگیره یا دعوام کنه.. 😓
══❈═₪❅❅₪═❈══
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
══❈═₪❅❅₪═❈══
😳 #مسجدمهمان_کش😱
این حکایت را از دست ندهید 🔰🔰😳
مثلی است كه در مثنوی آورده، می گوید در یكی از شهرها مسجدی بود كه به «مسجد مهمان كُش» معروف شده بود. می دانید قدیمها مهمانخانه و مانند آن نبوده و اگر كسی وارد محلی می شد و دوست و آشنایی نمی داشت مسجد را مسكن می گزید. مسجدی بود كه معروف شده بود كه هر كس می آید اینجا شب می خوابد، صبح كه می روند، جنازه اش را بیرون می آورند و كسی هم نمی دانست علت قضیه چیست. یك آدم غریبی آمد، رفت در آن مسجد بخوابد، مردم گفتند آنجا نرو، این مسجد نمی دانیم چگونه است كه هر كس می آید شب در اینجا می خوابد صبح جنازه اش را بیرون می آورند، زنده نمی ماند. گفت: من دیگر از زندگی بیزارم و از مرگ هم نمی ترسم، من می روم. هر كار كردند گوش نكرد و رفت در آنجا خوابید.
ضمنا آدم شجاع و دلیری بود. آن نیمه های شب كه شد صداهای هولناكی از اطراف این مسجد بلند شد: آی تو كی هستی كه آمده ای اینجا؟ الان خفه ات می كنیم، الان ریز ریزت می كنیم؛ یك صداهای مهیبی در آن تاریكی كه زهره شیر می تركید. تا این صداها را شنید، این هم از جا بلند شد و گفت: تو كی هستی؟ صدایش را بلندتر كرد: هر كه هستی بیا جلو، من از مرگ نمی ترسم، من دیگر از این زندگی بیزارم، بیا هر كاری می خواهی بكنی بكن. شروع كرد فریادِ بلندتر كشیدن. یك مقدار كه جلو رفت و فریاد كشید صدای مهیبی از داخل مسجد بلند شد، ناگهان دیوارها فرو ریخت و طلسمهایی كه در آنجا بود شكست و گنجهایی كه در آنجا مدفون بود پیش پای آن آدم فرو ریخت. فردا صبح از آنجا با یك سلسله گنجها بیرون آمد.
سید جمال می گوید غرب آن مسجد مهمان كش است. آدمهای ضعیف كه به اینجا بیایند خود را می بازند و می میرند. باید فریاد كشید و این طلسم دروغین را شكست، كه خودش همین كار را كرد و مصداق آن آدم دلیر بود. در آن زمانی كه مبارزه با انگلستان در دِماغ احدی نمی توانست خطور كند فریاد مبارزه با سیاست استعماری انگلستان را بلند كرد و برای اولین بار این حالت خودباختگی را از مردم گرفت و روی خودِ اسلامی مردم تكیه كرد. برای تمام ملتهای اسلامی یك منش است.
📚مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 153
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📗#داستانهای_آموزنده
💢تو گناه را ترک کن، خدا تربیتت می کند
🔰 رجبعلی خیاط می گوید:
«در ایّام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: «خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن!»
آن گاه یوسف گونه پا به فرار می گذارد و نتیجه این ترک گناه، باز شدن دیده برزخی او می شود؛ به گونه ای که آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود و برخی اسرار برای او کشف می شود
📒کیمیای محبت
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
گاهیبرایخودت پزشک باش
کمی قرص خنده تجویز کن
هر شش ساعت یک بار،
خودت نسخه ای بنویس و
بهش عمل کن
روحت را درمان کن و بخند
بی بهانه فقط و فقط بخند🌹
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 کوری شفا یافته...
🔹شخصی به نام اعمش میگوید:
کنیزی سیاه چهره ی نابینا را در مدینه دیدم که آب به مردم میداد و میگفت:« در راه محبت علی بنوشید.»
🔹پس از مدتی او را در مکه دیدم که بینا بود و به مردم آب میداد و میگفت:
«در راه محبت سرورم علی علیه السلام آب بنوشید، آن کس که خداوند به خاطر او بیناییام را دوباره به من عنایت کرد.»
🔹نزدیک رفتم، گفتم:
شما را چندی پیش در مدینه دیدم به مردم آب میدادی و نابینا بودی و امروز میبینم بینا هستی، قضیه بینایی تو از چه قرار است؟
🔹گفت: روزی شخصی از من پرسید: تو کنیز آزاد شده علی بن ابی طالب علیه السلام و از ارادتمندان او هستی؟
گفتم: آری
گفت: خدایا! اگر این کنیز راست میگوید بینایی اش را به او باز گردان.
به خدا سوگند! بعد از دعای آن مرد خداوند نعمت بینایی را به من بازگرداند و بینا شدم.
به او گفتم: تو کیستی؟
گفت: من خضر پیغمبر، و از شیعیان امیرالمومنین علی علیه السلام هستم.
📚 بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۹.
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
﷽؛
🌸🌼 فرود برای معراج
✅ سوار بر هلیکوپتر، در آسمان کردستان بودیم. دیدم صیاد مدام به ساعتش نگاه میکند. وقتی علت کارش را پرسیدم، گفت: الان موقع نمازه. بعدش هم به خلبان اشاره کرد که همین جا فرود بیا!
✅ خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست؛ اگه اجازه بدین تا مقصد صبر کنیم. گفت: اشکالی نداره؛ ما باید همین جا نماز بخونیم! هلیکوپتر نشست. صیاد با آب قمقمهای که داشت، وضو گرفت و به نماز ایستاد؛ ما هم به او اقتدا کردیم.
📚 برگرفته از: احمد دهقان، ناگفتههای جنگ
#جوانمردی_لنگرودی
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی #تغذیه
👇ویتامین های گروه B:
🌸ويتامين B1 :
🔹غلات کامل ، حبوبات کامل ، انواع گوشت بی چربی ، سبزیجات تازه ،جوانه گندم ،تخم مرغ .
🌸ويتامين B2:
🔹 جگر ، قلوه ، شیر ،پنیر ،بادام زمینی ، مرغ ، ماهی ، کلم بروکلی ، سبزیجات .
🌸ويتامين B3 :
🔹 پوست و جوانه غلات، خرما، گوشت، کبد، کلیه و قلب و شیر بیشتر
🌸ويتامين B5:
🔹 غلات کامل ، غذاهای حیوانی ، حبوبات ، لبنیات و ...
🌸ويتامين B6:
مواد غذایی سبوس دار،سیر،ملاس و شربت سورگوم جایگزین شیره شکر
🌸ويتامين B7
🔹برگ چغندر،زرده تخم مرغ
🌸ويتامين B12:
🔹شير،گندم، ماست، جگر،گوشت قرمز،ماهي،بادام زميني.
✅ با خانواده ویتامین ها با ما همراه باشید:
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
✅مکث کردن را تمرین کنید!✋
▪️▫️وقتی شک دارید
▪️▫️وقتی خسته هستید
▪️▫️وقتی عصبانی هستید
▪️▫️وقتی استرس دارید
▪️▫️وقتی بی حوصله هستید...
مکث کنید، سکوت کنید و هیچ حرفی نزنید و تصمیمی نگیرید.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌙ازخداخواهانم
⭐️در فراسـوی
🌙این شب تاریـک
⭐️نورعشق بی حدش را
🌙بتاباندبرخوشه آرزوهای
⭐️شماتاصدهاستاره بروید
🌙برای اجابتشان
🌟شبتون بخیر
♡• •♡
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
💖 ســـــــــلام روزتون بخیر و نیکی
دوشنبه خود را معطر می کنیم
به عطر دل نشین صلوات
بر حضرت محمد و خاندان مطهرش
🌹 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
🌹 وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
امیدوارم به برکت صلوات، همگی
روز ی پر خیر و برکت
داشته باشیم ان شاءالله تعالی.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❣ #سلام_امام_زمانم❣
در غربت عشق، آشنا را برسان
فرزند #علی مرتضی را برسان
خشنودی قلب چهارده معصومت
یارب فرج #امام ما را برسان…
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیر نمیشوم ز تو ! #استوری👆
#محرم 🏴 #امام_حسین
🏴به رسم ادب بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله روزمان راشروع میکنیم
اَلسلامُ علی الحُـسین
و علی علی بن الحُسین
وَ عــلی اُولاد الـحـسین
و عَـــلی اصحاب الحسین
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 #تدبردرقرآن
💠 «سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً»
🌱 پس از هر سختی آسانی است(سوره طلاق، آیه 7)
📿@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#کلاغ_و_خرگوش
روزی کلاغی بر درختی نشسته و تمام روز خود را بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد..!
خرگوشی از آن جا عبور می کرد.
از کلاغ پرسید:
آیا من هم می توانم مانند تو تمام روز را به بیکاری و استراحت بگذرانم؟
کلاغ حیله گرانه گفت:
البتّه که می تونی..!خرگوش کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد.
ناگهان روباهی از پشت درخت جَست و او را شکار کرد.کلاغ خنده زنان گفت: برای این که مفت بخوری و بخوابی و هیچ کاری نکنی ...
باید این بالا بالا ها بنشینی..!
این حکایت همچنان باقیست...
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#خیاط_در_کوزه_افتاد !
در روزگار قدیم در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بود.
وقتی کسی می مرد و او را به گورستان می بردند از جلوی دکان خیاط می گذشتند.
یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه ای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت.
هر وقت از جلوی دکانش جنازه ای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر ماه کوزه را خالی می کرد و سنگها را می شمرد.
کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟
خیاط می گفت امروز چند نفر تو کوزه افتادند.!
روزها و سالها بدین منوال گذشت تا اینکه روزی قرعه فال به نام خود خیاط افتاد و خیاط هم مرد.!
یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت، از یکی از همسایگان پرسید: «خیاط کجاست؟»
همسایه به او گفت: «خیاط هم در کوزه افتاد.»
و این حرف ضرب المثل شده و وقتی کسی به یک بلائی دچار می شود که پیش از آن درباره اش حرف می زده، می گویند: «خیاط در کوزه افتاد.»
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#یکجرعهآرامش
عروسکی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیم، در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست...
نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است...
آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند...
و چکی که برای پاس کردنش در سی سالگی آنقدر استرس و بی خوابی کشیدیم، در چهل سالگی یک کاغذ پاره بی ارزش و فراموش شده است...
پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست...
این یکی هم حل می شود ...
میگذرد و تمام میشود...
غصه خوردن برای این یکی هم همان قدر احمقانه است که درسی سالگی برای خراب شدن عروسک پنج سالگی ات غصه بخوری!
همه مشکلات، همان عروسک پنج سالگی است...شک نکن!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 ﷽💥
.💠 #پیامبر_مهربانی
⚡هرکس روزی ای دارد که حتما به آن خواهد رسید
.📖 اعلام الدین ص ۳۴۲
#حدیث_گرافی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#سلامتی_تغذیه
جلوگیری از چاقی
تار تار یک اسید موجود در کلم باعث جلوگیری از تبدیل قند غذا به چربی اضافه در بدن میشود پس غذاهای پر کالری را با کلم میل کنید
♡•♡
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺دوشنبه تون آباد
🍃🌸امروز از خدا میخوام
🍃🌺به آرزوهاتون برسید
🍃🌸احوالتون خوب
🍃🌺روزی تون پربار
🍃🌸موفق و پاینده باشید و
🍃🌺ثانیه ثانیه امروز را
🍃🌸به خوشی سپری کنید
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🔰 #داستانهای_آموزنده
🔸چگونه مزاح کنیم؟
✍روایت دارد که امام صادق علیه السلام از شخصی پرسید : « مزاح هم میکنی؟» آن شخص گفت: نه. حضرت فرمودند: چرا؟ حتی دستور دادند که گاهی انسان یک مزاحی هم بکند. همه اش،خشک نباشد. اما کم، زیاد مزاح کردن ، تَذْهَبُ بِبَهاءِ المُؤمِن، قیمت مومن را می برد. آبروی مومن مےرود. زیاد شوخی نکنید، اما گه گاهی عیب ندارد.
✸ پیغمبر صلےالله علیه وآله خرما مےخورد و هسته های آن را جلوی امیرالمومنین علیه السلام می گذاشت. می خواست با امیرالمومنین شوخی کند و سر به سر امیرالمومنین بگذارد. بعد حضرت صلےالله علیه وآله فرمودند: «یاعلی ، خرما خیلی خوردی!»
✸ مثل بعضی ها که پرتغال مےخورند و پوستش را آن طرف مےگذارند. حضرت صلےالله علیه وآله هم هسته های خرما را پیش امیرالمومنین علیه السلام گذاشت و فرمود: یاعلی ، خیلی خرما خوردی! امیرالمومنین علیه السلام هم بازاری بود ، جواب دادند: «یا رسول الله ، کسی خرما زیاد خورده است که خرما را با هسته های آن خورده.» چون جلوی پیغمبر صلےالله علیه وآله هسته نبود.
✸ حضرت علیه السلام فرمود: «خرما کسی خیلی خورده که آن را با هسته هایش خورده است. » شوخی مےکردند. حتما نباید آدم مثل مربای آلو اخمو باشد.
✸ یک قدری هم مزاح داشته باشید. اما حرف بیهوده نزنید. حرف لغو نزنید. آبروی کسی را نبرید.
📚منبع: ڪتاب بدیعالحکمة حکمت ۳۳
از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📔 #داستانهای_آموزنده
💢نصیحت شیطان
🔥شیطان به حضرت یحیی گفت: می خواهم
تو را نصیحت کنم.
✍حضرت یحیی فرمود: من میل به نصیحت
تو ندارم؛ ولی می خواهم بدانم طبقات مردم
نزد شما چگونه اند.شیطان گفت: مردم از نظر
ما به سه دسته تقسیم می شوند:
۱- عده ای مانند شما معصومند، از آنها مأیوسم
و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند.
۲- دسته ای هم برعکس، در پیش ما شبیه توپی
هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم.
۳- دسته ای هم هستند که از دست آنها رنج
می برم؛ زیرا فریب می خورند؛ ولی سپس از
کرده خود پشیمان می شوند و استغفار می کنند
و تمام زحمات ما را به هدر می دهند. دفعه دیگر
نزدیک است که موفق شویم؛ اما آنها به یاد خدا
می افتند و از چنگال ما فرار می کنند... ما از
چنین افرادی پیوسته رنج می بریم...
📚کشکول ممتاز، ص 426
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📗#داستانهای_آموزنده
💢تو گناه را ترک کن، خدا تربیتت می کند
🔰 رجبعلی خیاط می گوید:
«در ایّام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: «خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن!»
آن گاه یوسف گونه پا به فرار می گذارد و نتیجه این ترک گناه، باز شدن دیده برزخی او می شود؛ به گونه ای که آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود و برخی اسرار برای او کشف می شود
📒کیمیای محبت
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
*وای اگر مرد گدا یک شبه سلطان بشود
*مثل اینست که گرگی سگ چوپان بشود
*هرکجا هدهد دانا برود کنج قفس
*جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود
*سرزمینی که درآن قحط شود آزادی
*گرچه دیوار ندارد خود زندان بشود
*باغبانی که به نجار دهد باغش را
*فصلهایش همه همرنگ زمستان بشود
*ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش
*وای از آن لحظه که هنگامه ی طوفان بشود.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📘#داستانهایبحارالانوار
💠با چه کسانی مشورت کنیم؟!
🔹امام صادق علیه السلام میفرمایند:
مشورت دارای حدودی است که باید رعایت شود و اگر حدودش مراعات نشود، ضررش بیش از منفعت آن خواهد بود:
✔️۱. کسی که با او مشورت میکنید آدم عاقل باشد.
✔️۲. آزاد و متدین باشد.
✔️۳. رفیقِ فهمیده باشد.
✔️۴. در مورد مشورت او را آگاه کنی تا کاملا به منظورت پی ببرد.
✔️۵. پس از آگاهی بر اسرار تو، آن را پنهان کند.
🔹زیرا اگر #عاقل باشد به شما #منفعت میرساند.
و اگر #آزاد و #متدین باشد در نصیحت و راهنمایی شما میکوشد.
و اگر #رفیق واقعی باشد اسرار شما را پنهان خواهد نمود.
و اگر درست منظورت را درک نماید، آن وقت مشورتی کامل انجام میپذیرد.
📚 بحار، ج ۷۵، ص ۱۰۲ و ج ۶۱، ص ۲۵۳.
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان