هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
♦️خواب با شکم پر باعث پیدایش👇
👈سردرد
👈بی نشاطی
👈احساس کسالت
👈طعم نامطبوع در دهان
👌البته خواب بلافاصله پس از شام نیز صحیح نیست
خوردن شام درساعات اولیه شب توصیه میشود
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
دشمَن هرروز از یه رنگی میتَرسه، یه روز از لباس سبزِ سپاه...یه روز از لباس خاکیِ بسیج...یه روز از سُرخی خونِ شهید...یه روز از جوهر آبیِ رای دادن...ولی هرروز از سیاهی ِ چادُرِ تو میتَرسه
خواهرم، اسلحتو زمین نذار!
#حجاب
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
🍂 از درخت بیاموزیم
برای بعضی ها باید ریشه بود
تا امید به زندگی را به آنها بدهیم🍁
برای بعضی ها باید تنه بود
تا تکیه گاه آنها باشیم🍁
برای بعضی ها باید شاخ و برگ بود
تا عیب های آنها را بپوشانیم🍁
برای بعضی ها باید میوه بود
تا طعم زندگی کردن را به آنها بیاموزیم
نه زنده ماندن را❤️
#درهمه_حال_میشه_مهربون_بود_و_خوبی_کرد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#داستانکوتاه
#بهلولوقیمتپادشاهیهارون
روزی بهلول بر هارون وارد شد. هارون گفت: ای بهلول مرا پندی ده.
بهلول گفت: اگر در بیابانی هیچ آبی نباشد تشنگی بر تو غلبه کند و می خواهی به هلاکت برسی چه می دهی تا تو را جرعه ای آب دهند که خود را سیراب کنی؟
گفت: صد دینار طلا.
بهلول گفت اگر صاحب آن به پول رضایت ندهد چه می دهی؟
گفت: نصف پادشاهی خود را می دهم.
بهلول گفت: پس از آنکه آشامیدی، اگر به مرض حبس البول مبتلا گردی و نتوانی آن را رفع کنی، باز چه می دهی تا کسی آن مریضی را از بین ببرد؟
هارون گفت: نصف دیگر پادشاهی خود را می دهم.
بهلول گفت: پس مغرور به این پادشاهی نباش که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست. آیا سزاوار نیست که با خلق خدای عزوجل نیکوئی کنی؟
♡••♡••♡••♡••♡
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔻ایمنى از تلخى جان کندن
🌱فرد صالحى به عیادت بیمارى رفت ، او آخرین لحظات زندگانى اش را مى گذارنید، به او گفت : دوست من ! آیا جان کندن تلخ است ؟
بیمار گفت : من جز شیرینى و خوبى نمى بینم : و هیچ گونه تلخى را حس نمى کنم .
آن شخص صالح متعجب شد؛ زیرا او مى دانست که دل کندن از این دنیا و جان دادن بسیار ناگوار و تلخ است .
🌱شخص بیمار چون تعجب او را دید، به او گفت : تعجب مکن ؛ زیرا من حدیثى از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) شنیده بودم که : هر کس زیاد بر من صلوات بفرستد، از تلخى جان دادن در امان است . از آن پس من به فرستادن صلوات مداومت نمودم و بسیار صلوات فرستادم . اینک تو علت جان دادن راحت مرا فهمیدى .
#داستان
#صلوات
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔻سیرهی امام سجاد (ع)
💥یکی از اقوام امام سجاد علیهالسلام نزد حضرتش آمد و شروع به ناسزا گفتن کرد. حضرت در جواب او چیزی نفرمودند. چون آن شخص از مجلس برفت، حضرت به اهل مجلس خود فرمود: «شنیدید آنچه را که این شخص گفت. الآن دوست دارم که با من بیایید و برویم نزد او تا جواب مرا از دشنام او بشنوید.»
💥آنان گفتند: «ما همراه شما میآییم و دوست داشتیم که جواب او را میدادی.» حضرت حرکت کردند و این آیهی شریفه را میخواندند: «آنان که خشم خود را فرونشانند و از بدی مردم درگذرند (نیکوکارند) و خدا دوستدار نکوکاران است.»
💥راوی این قصه گفت: ما از خواندن این آیه فهمیدیم که حضرت به او خوبی خواهد کرد. پس حضرت آمدند تا منزل آن شخص و او را صدا زدند و فرمودند که به او بگویید علی بن الحسین علیهالسلام است.
چون آن شخص شنید که حضرت آمده، گمان کرد حضرت برای جوابگویی دشنام آمده است!
💥حضرت تا او دیدند، فرمودند: ای برادر! تو نزدم آمدی و مطالبی ناگوار و بد گفتی، اگر آنچه گفتی از بدی در من است، از خداوند میخواهم که مرا بیامرزد و اگر آنچه گفتی در من نیست، خداوند تو را بیامرزد.
💥آن شخص چون چنین شنید، میان دیدگاه حضرت را بوسید و گفت: «آنچه من گفتم در تو نیست و من به این بدیها سزاوارترم.»
#امام_سجاد
#پند
#سیره
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔮✨✨🔮
✍ حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
دست های دعا کننده
در یک دهکده کوچک نزدیک نورنبرگ خانواده ای با ۱۸ فرزند زندگی می کردند. برای امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر می بایستی ساعتهای طولانی در روز، به هر کار سختی که در آن حوالی پیدا میشد تن می داد.
در همان وضعیت اسفباک آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از ۱۸ فرزند) رویایی را در سر می پروراندند. هر دوشان آرزو می کردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب می دانستند که پدرشان هرگز نمی تواند آن ها را برای ادامه تحصیل به نورنبرگ بفرستد.
یک شب پس از مدت زمان درازی بحث در رختخواب، دو برادر تصمیمی گرفتند. با سکه قرعه انداختند و بازنده می بایست برای کار در معدن به جنوب می رفت و برادر دیگرش را حمایت مالی می کرد تا در آکادمی به فراگیری هنر بپردازد، و پس از آن برادری که تحصیلش تمام شد باید در چهار سال بعد برادرش را از طریق فروختن نقاشی هایش حمایت مالی می کرد تا او هم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهد.
آن ها در صبح روز یک شنبه در یک کلیسا سکه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن های خطرناک جنوب رفت و برای چهار سال به طور شبانه روزی کار کرد تا برادرش را که در آکادمی تحصیل می کرد و جزء بهترین هنرجویان بود حمایت کند.
نقاشی های آلبرشت حتی بهتر از اکثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصیلی او درآمد زیادی از نقاشی های حرفه ای خودش به دست آورده بود.
وقتی هنرمند جوان به دهکده اش برگشت، خانواده دورر برای موفقیت های آلبرشت و برگشت او به کانون خانواده پس از چهار سال یک ضیافت شام برپا کردند. بعد از صرف شام آلبرشت ایستاد و یک نوشیدنی به برادر دوست داشتنی اش برای قدردانی از سال هایی که او را حمایت مالی کرده بود تا آرزویش برآورده شود، تعارف کرد و چنین گفت:
آلبرت، برادر بزرگوارم!
حالا نوبت توست، تو حالا می توانی به نورنبرگ بروی و آرزویت را تحقق بخشی و من از تو حمایت می کنم. تمام سرها به انتهای میز که آلبرت نشسته بود برگشت. اشک از چشمان او سرازیر شد. سرش را پایین انداخت و به آرامی گفت:
نه!
از جا برخاست و در حالی که اشک هایش را پاک می کرد به انتهای میز و به چهره هایی که دوستشان داشت، خیره شد و به آرامی گفت:
نه برادر، من نمی توانم به نورنبرگ بروم، دیگر خیلی دیر شده، ببین چهار سال کار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندین بار شکسته و در دست راستم درد شدیدی را حس می کنم، به طوری که حتی نمی توانم یک لیوان را در دستم نگه دارم.
من نمی توانم با مداد یا قلم مو کار کنم، نه برادر، برای من دیگر خیلی دیر شده.
بیش از ۴۵۰ سال از آن قضیه می گذرد. هم اکنون صدها نقاشی ماهرانه آلبرشت دورر قلمکاری ها و آبرنگ ها و کنده کاری های چوبی او در هر موزه بزرگی در سراسر جهان نگهداری می شود.
یک روز آلبرشت دورر برای قدردانی از همه سختی هایی که برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پینه بسته برادرش را که به هم چسبیده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصویر کشید. او نقاشی استادانه اش را صرفاً دست ها نام گذاری کرد اما جهانیان احساساتش را متوجه این شاهکار کردند و کار بزرگ هنرمندانه او را ...
“دستان دعا کننده” نامیدند.🦋
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『
🔹ارزش فوق العاده دنیا
👤#استاد_شجاعی
اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اهمیت صله رحم
♻️ #صله_رحم بزرگترین نیاز بشر است، چیزی که دین مبین اسلام از ۱۴۰۰ سال پیش به آن توجه داشته، ولی سازمان بهداشت جهانی تازه متوجه این امر مهم شده و درمانی به نام خانواده درمانی را آغاز کرده!
🔉 حکیم حسین خیراندیش
اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 #متن_شب 🌟
جز خدا کیست که در سایه مهرش برویم
رحمت اوست، که هرلحظه پناه من وتوست
خدایا
بخاطرحضورت در تمام لحظه هایمان سپاست میگوییم
شبتون پر از آرامش❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
🌸شروع روز یکشنبه پاییزی مان را
💕پُر برکت می کنیم
🌸صبحمان را معطر می کنیم
💕نفسمان را خوشبو می کنیم
🌸با ذکر صلوات بر
💕حضرت محمد(صلی الله علیه واله)
🌸و خاندان مطهرش
🌸برای امروزتون برکتی عظیم
💕و معجزه های خدایی آرزومندم
🌸 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
💕وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌼 #جانم_امام_زمان_عج
شب و روزم نفسم
پرشده از هوای تو
کاش میشد جلوه کنی
تا بمیرم بــــــــرای تو
کاش میشد یک روز
از روزای عمرم برسه
بشنوم بیݧ نماز
صدای ربّنای تــــــــــو
امام خوب زمانم !
هر کجا هستی با
هزاران عشق سلام
🌼السلام علیک
یا ابا صالح المهدی
🌼 #اللهم_عجل_لوليک_الفرج
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh