eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️می‌گویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته، تمام روز را در پی یک روباه با اسبش می‌تاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین می‌شده، بعد آن بیچاره را می‌گرفته و دور گردنش، زنگوله‌ای آویزان می‌کرده، در ‌‌نهایت هم ر‌هایش می‌کرده، تا اینجای داستان مشکلی نیست! درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است، هم جانش را دارد، هم دُمش را، پوستش هم سر جای خودش است ! می‌ماند فقط آن زنگوله ! از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا می‌کند، دیگر نمی‌تواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری می‌دهد، بنابراین گرسنه می‌ماند ! صدای زنگوله، جفتش را هم فراری می‌دهد، پس تنها می‌ماند ! از همه بد‌تر، صدای زنگوله، خود روباه را هم آشفته می‌کند، آرامش ‌اش را به هم می‌زند و در نهایت از گرسنگی و انزوا میمیرد ! دقیقا این‌‌ همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش می‌آورد، دنبال خودش می‌کند، خودش را اسیر توهماتش می‌کند ! زنگوله‌ای از افکار منفی، دور گردنش قلاده می‌کند، بعد خودش را گول می‌زند و فکر می‌کند که آزاد است، ولی نیست، برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آن‌ها را با خودش می‌برد، آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای تکان دادن پشت سر هم یک زنگوله ! ⭕️⭕️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
زندگی مانند دوچرخه‌سواری است. برای این‌که بتوانید تعادل خود را حفظ کنید باید همیشه در حرکت باشید. 👤 اینشتین http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆👆
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍒 🍒 يكى از پادشاهان به بيمارى هولناكى كه نام نبردن آن بيمارى بهتر از نام بردنش است ، گرفتار گرديد. گروه حكيمان و پزشكان يونان به اتفاق راى گفتند: چنين بيمارى ، دوا و درمانى ندارد مگر اينكه زهره (كيسه صفرا) يك انسان داراى چنين و چنان صفتى را بياورند (و آن پادشاه بخورد تا درمان يابد). پادشاه به ماءمورانش فرمان داد تا به جستجوى مردى كه داراى آن اوصاف و نشانه ها مى باشد، بپردازند و او را نزدش بياورند. ماموران به جستجو پرداختند، تا اينكه پسرى نوجوان را با همان مشخصات و نشانه ها كه حكيمان گفته بودند، يافتند و نزد شاه آوردند. شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبيد و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول زيادى به آنها داد و آنها به كشته شدن پسرشان راضى شدند. قاضى وقت نيز فتوا داد كه : ((ريختن خون يك نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتى شاه جايز است.)) جلاد آماده شد كه آن نوجوان را بكشد و زهره او را براى درمان شاه ، از بدنش درآورد. آن نوجوان در اين حالت ، لبخندى زد و سر به سوى آسمان بلند نمود. شاه از او پرسيد: در اين حالت مرگ ، چرا خنديدى ؟ اينجا جاى خنده نيست . نوجوان جواب داد: در چنين وقتى پدر و مادر، ناز فرزند را مى گيرند و به حمايت از فرزند بر مى خيزند و نزد قاضى رفته و از او براى نجات فرزند استمداد مى كنند و از پيشگاه شاه دادخواهى مى نمايند، ولى اكنون در مورد من ، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچيز دنيا، به كشته شدنم رضايت داده اند و قاضى به كشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاكت من مقدم مى دارد. كسى را جز خدا نداشتم كه به من پناه دهد، از اين رو به او پناهنده شدم : پيش كه برآورم ز دستت فرياد؟ هم پيش تو از دست تو گر خواهم داد سخنان نوجوان ، پادشاه را منقلب كرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشكش جارى شد و گفت : ((هلاكت من از ريختن خون بى گناهى مقدمتر و بهتر است . )) سر و چشم نوجوان را بوسيد و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسيار بخشيد و سپس آزادش كرد. 🍒لذا در آخر همان هفته شفا يافت (و به پاداش احسانش رسيد.)🍒 ====================== http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 ======================
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂 🍒داستان آموزنده واقعی 🍒 👈قسمت اول سلام من رامتینم میخوام از عشقی تعریف کنم که هیچوقت بهش نرسیدم .اما شایدم رسیدم ولی دیر... داستان از اونجا شروع میشه که من تازه 18ساله شده بودم و عاشق دختری با خصوصیات مورد علاقم شده بودم دختری که فک کردن بهش شده بود تمام زندگیم. دختریکه حتی با تصور داشتنش روزهامو سپری میکردم یکسال به همین طریق گذشت و من فقط تو فکر و خیال داشتنش بودم چون واقعا اونو دوست داشتم . اگه بهش می رسیدم گمونم خوشبخترین مرد دنیا بودم . بگذریم خلاصه بعد یکسال فک کردن بهش تصمیم گرفتم با خانوادم برم خواستگاریش اخه من تک فرزندم و پدر مادرم خیلی به حرفام توجه میکنن . من این موضو عو باهاشون در میان گذاشتم که با کمی مخالفت بلاخره موافقت کردند . مخالفتشون هم سن پایینم بود من کسی هستم که خوشم نمیاد از دوست دخترگرفتن و این حرفها بلاخره شب خواستگاری فرا رسید هر چند که من فک نمیکردم بهش برسم خلاصه خانوادم باهاشون حرف زدن و ماجرارو بیان کردن. متاسفانه خانواده طرف مقابلمم به خاطر سنم مخالفت کردن چیزی که من دلیل بی خودی میدونستم . اونها سن مناسبمو 22سال به بالا میدونستن یعنی سه سال بعد و این واسم شده بود دلهره که ممکنه از دستش بدم پس واسه اولین بار دست از مثبت بودن کشیدم ..... 👈ادامه دارد ====================== http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆👆 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشادرایتا👆👆 ======================
💕انسان دو نوع معلم دارد : آموزگار و روزگار ! هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی ، دومی با تلخی به تو می‌آموزد ... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌴 🔴تشرف علامه میرجهانی خدمت آقا امام زمان عج ✅علّامه میرجهانی مبتلا به کسالت نقرس و سیاتیک شده بودند.ایشان برای رفع این بیماری چندین سال در اصفهان، خراسان و تهران معالجه قدیم و جدید نموده بودند ولی هیچ نتیجه‌ای حاصل نشده بود. خودشان می‌فرمودند:‌ روزی برخی دوستان آمدند و مرا به شیروان برند. ✳️در مراجعت به قوچان که رسیدیم، توقف کردیم و به زیارت امامزاده ابراهیم که در خارج شهر قوچان است، رفتیم. چون آنجا هوای لطیف و منظره جالبی داشت رفقا گفتند: نهار را در همانجا بمانیم. 🔷 آنها که مشغول تهیه غذا شدند، من خواستم برای تطهیر به رودخانه نزدیک آنجا بروم. دوستان گفتند: راه قدری دور است و برای پا درد شما مشکل بوجود می‌آید. 🔰گفتم: آهسته آهسته می‌روم و رفتم تا به رودخانه رسیدم و تجدید وضو نمودم. 🔆در کنار رودخانه نشسته و به مناظر طبیعی نگاه می‌کردم که دیدم: 🌸 شخصی با لباسهای نمدی چوپانی آمد و سلام کرد و گفت: آقای میرجهانی شما با اینکه اهل دعا و دوا هستی، هنوز پای خود را معالجه نکرده‌اید. 💠 گفتم: تاکنون که نشده است، گفت آیا دوست دارید من درد پاهای شما را معالجه کنم؟ گفتم: البته. ✨پس آمد و کنار من نشست و از جیب خود چاقوی کوچکی در آورد و اسم مادرم را پرسید (یا بُرد) و سرچاقو را بر اول درد گذاشت و به سمت پایین کشید و تا پشت پا آورد، سپس فشاری داد که بسیار متألم شده گفتم: آخ. 🌻پس چاقو را برداشت وفرمود: برخیز، خوب شدی. 🔷 خواستم بر حسب عادت و مثل همیشه با کمک عصا برخیزم که عصا را از دستم گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت. 🍃دیدم پایم سالم است، برخاستم و دیگر ابداً پایم درد نداشت. به او گفتم: شما کجا هستید. 🌹 فرمود: من در همین قلعه هستم و دست خود را به اطراف گردانید. گفتم: پس من کجا خدمت شما برسم؟ ☀️ فرمود: تو آدرس مرا نخواهی دانست ولی من منزل شما را می‌دانم کجاست و آدرس مرا گفت و فرمود: هر وقت مقتضی باشد خود نزد تو خواهم آمد و سپس رفت. ✅در همین موقع رفقا رسیدند و گفتند: آقا عصایتان کو؟ من گفتم: آقایی نمد پوش را دریابید... ولی هر چه تفحص و جستجو کردند اثری از او نیافتند... 📒کتاب داستان هایی از ملاقات امام زمان عج @tafakornab @shamimrezvan
#درسنامه ⚠️هميشه بايد مراقب سه چيزباشيم:↯↯ ➊⇜وقتي تنهاهستيم 🔅مراقب افكارخود ➋⇜وقتي باخانواده هستيم 🔅مراقب اخلاق خود ➌⇜و زماني كه درجامعه هستيم 🔅مراقب زبان خود @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایامراقب ماباش کہ جزبہ سمت خانہ توبہ سوی دگری نرود مراقب دلهای ماباش کہ فقط خانہ مهرتوباشد کمکمان کن تاباتمام مردم مهربان باشیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سلام🌸 دوستان مهربانم صبحتون بخیر صبح رابا"بسم اللہ" ومهربانی وگذشت آغازڪنی وبگذرانی قطعأبرنده ای لبخندخدا یعنی همه چیز لبخندش🌸 همراه لحظه هایت باد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🍃🕊🍃🌸🍃 میشه برای سلامتی و تعجیل فرج (عج)یه صلوات بفرستی؟ اگه فرستادی.. این گیفم واسه یک نفر دیگه بفرست تا حاجت روا باشی😊❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 👇صوت صفحه 15👇
ســـلام روزشنبه تون بخیر الهی شروع این هفته شروع بهترین ها باشه روح و جســمتون و احساســتون عاری ازخستگی باشه الهی حالتون خوب ودلتون ازغصه هادورباشه @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂 🍒داستان آموزنده واقعی 🍒 👈قسمت دوم و شمارمو بهش دادم البته اونم چون میدونست عاشقشم و خواستگارشم با کمی خجالت قبول کرد و حرفی نزد خداحافظی کردیم و رفتیم تا اینکه شبش بهم پیام داد و شروع کردیم تو تلگرام چت کردن من تمام ماجرارو واسش بیان کردم که فهمیدم اونم منو ازوقتی 16سالش بوده دوستم داشته خیلی بیشتر از من یعنی قبل اینکه من عاشقش بشم اخه اون دوسال از من کوچیکتره این رابطه ما همچنان ادامه داشت. و روز به روز صمیمی تر میشد تا اینکه یک سال گذشت و شد 20سالم واون تازه شده بود 18سالش و طبق معمول روزهای خوبمون سپری میشد یک روز تصمیم گرفتیم با هم فرار کنیم شاید تنها راه رسیدن به هم همین بود و اینم بگم که من و اون از لحاظ مالی خیلی از طرف خانوادهامون ساپورت میشدیم . من همیشه تو حسابم بالای چندمیلیون پول بود حداقلش 50میلیون . بابام کارخونه داره و بابای اون نمایشگاه ماشینهای خارجی . بگذریم روز موعود فرا رسید و من به بهانه یک تفریح مجردی از خونه زدم بیرون .و اونم به بهانه اینکه میره خونه دوستش عصر اون روز با هم رفتیم و راهی شمال شدیم حس میکردم این بهترین روز زندگیمه و واقعا بود تا شب خوش گذشت که ساعتهای 9شب خانواده اون بهش زنگ زدند و گفتن کجایی چقد دیر کردی اونم گفت امشب پیش دوستم میمونم و گوشیو قطع کرد خیلی ترسیده بود ولی با یکم دلداری دادن ارومش کردم فرداش زنگ زدن و عشقمم ماجرارو واسشون گفت ایندفعه بد جوری ترسیده بود بلاخره فرداش تصمیم گرفتیم به شهر خودمون برگردیم . راه افتادیم که نزدیکهای مشهد پلیس جلومونو گرفت .... 👈ادامه دارد ====================== http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشادرایتا👆👆 ======================
💫آرامشت را 💫با اقیانوس الهی 💫گره بزن 💫تا درطوفانی ترین ایام روزگار 💫سوار بر امواج باشی نه در مقابل آن @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💕برﺍﯼ "ﺁﺩﻣــﻬﺎ" ﺧــﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ "ﺧـــﻮﺏ" ﺑﺴﺎﺯ. ﺁﻧﻘـــــــﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ "ﺧﻮﺏ" ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ "ﮔﺬﺍﺷﺘـــﯽ" ﻭ "ﺭﻓـــﺘﯽ" ....!! ﺩﺭ "ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸـــﺎﻥ" ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ @tafakornab @zendegiasheghaneh
کمی از وقتتون رو هم با بزرگترهاتون بگذرونید همه چیز تو گوگل پیدا نمیشه ‌.. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
خدایا❣ در این شب زیبا💫 تمامی بیماران✨ را لباس عافیت بپوشان الهی شفای✨ جسم وروح وفکر به ماعطا فرما✨ و الهی عاقبت همه ما راختم بخیر بگردان ✨ @tafakornab @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی به امیدتو❁﷽❁ این قانون کائنات است معجزه ی زندگی دیگران باشی بی شک كسي معجزه زندگی تو خواهد شد! 💝سلام روزتون بخير💝 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💙سرسلسله جنبان تجلی صفات 💛شدختم رسل جمع جمیع ملکات 💙ازعرش ملایک زشعف بانگ زدند 💛برخاتم انبیامحمدص صلوات 💙اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن 👉 @shamimerezvan👈 👇صوت صفحه 16👇
#حدیث_روز👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران ☀️امروز #یکشنبه10تیرماه1397 🌞اذان صبح:04:06 ☀️طلوع آفتاب:05:52 🌝اذان ظهر:13:08 🌑غروب آفتاب:20:24 🌖اذان مغرب:20:45 🌓نیمه شب شرعی:00:15 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#ذکرروزیکشنبه👆 یا ذالجلال والاکرام×💯 ( ای صاحب جلال وبزرگواری ) #نماز_آمرزش_ویژه_یکشنبه ✍هرڪس این نمازرادر روزیکشنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻ ۲رڪعت ؛ رکعت اول ⇦ حمدو۳ڪـوثر رکعت دوم ⇦ حمدو۳توحید 📚جمال الاسبوع۵۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh