#شیطان_و_مسجد
مردی صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند.
در راه مسجد، مرد به زمين خورد و لباسهايش کثيف شد. او بلند شد، و به خانه برگشت. مرد لباسهايش را عوض کرد و دوباره راهي مسجد شد. و در همان نقطه مجدداً به زمين خورد!
دوباره بلند شد، و به خانه برگشت. يک بار ديگر لباسهايش را عوض کرد و راهی شد. در راه با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسيد. مرد پاسخ داد: من ديدم شما در راه مسجد دو بار به زمين افتاديد، به خاطر همین چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او تشکر کرد و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همين که به مسجد رسيدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری مي کند. مرد اول درخواستش را دوبار ديگر تکرار مي کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: من شيطان هستم. مرد اول با شنيدن اين جواب تکان خورد. شيطان در ادامه توضيح می دهد:
من شما را در راه مسجد ديدم و اين من بودم که باعث زمين خوردن شما شدم. وقتی شما به خانه رفتيد، خودتان را تميز کرديد و به راهتان به مسجد برگشتيد، خدا همه گناهان شما را بخشيد. من برای بار دوم باعث زمين خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشويق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتيد. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشيد. من ترسيدم که اگر يک بار ديگر باعث زمين خوردن شما بشوم، آنوقت خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشيد. بنابراين، در نتیجه دیدم شما را به مسجد برسانم بهتر است.
نتيجه داستان:
کار خيری را که قصد داريد انجام دهيد به تعويق نياندازيد. زيرا هرگز نمی دانيد چقدر اجر و پاداش ممکن است داشته باشد.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#داستان
دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب میگشتم که مامان صدا زد : امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر!
اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم.
مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم.
گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟
مامان گفت میدونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم صف سنگگ شلوغه. اگه نون میخواهید لواش میخرم.
مامان اصرار کرد سنگک بخر، قبول نکردم.
مامان عصبانی شد و گفت بس کن تنبلی نکن مامان حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم. دیروز هم کلی برای خرید بیرون از خونه علاف شده بودم. داد زدم من اصلا نونوایی نمیرم. هر کاری میخوای بکن!
داشتم فکر میکردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک میکنم باز هم باید این حرف و کنایهها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون برنج درسته کنه. این طوری بهترم هست.
با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی میافتم رو دنده لج و اصلا قبول نمیکنم. اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلا انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خستهاش کرده بود. اصلا حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی.
راستش پشیمون شدم. کاش اصلا با مامان جر و بحث نکرده بودم و خودم رفته بودم. هنوز هم فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمیکرد.
سعی کردم خودم رو بزنم به بیخیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود.
یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود.
دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد میکرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که میاومدم تصادف شده بود. مردم میگفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم نفهمیدی کی بود؟
گفت من اصلا جلو نرفتم.
دیگه خیلی نگران شدم. یاد خواب دیشبم افتادم. فکرم تا کجاها رفت.
سریع لباسامو پوشیدم و راه افتادم دنبال مامان. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم اما تا اونجا یک ساعت راه بود و بعید بود مامان اونجا رفته باشه هر طوری بود تا اونجا رفتم، وقتی رسیدم، نونوایی تعطیل بود.
تازه یادم افتاد که اول برجها این نونوایی تعطیله.
دلم نمیخواست قبول کنم تصادفی که خواهرم میگفت به مامان ربط داره. اما انگار چارهای نبود. به خونه برگشتم تا از خواهرم محل تصادف رو دقیقتر بپرسم.
دیگه دل تو دلم نبود. با یک عالمه غصه و نگرانی توی راه به مهربونیها و فداکاریهای مامانم فکر میکردم و از شدت حسرت که چرا به حرفش گوش نکردم میسوختم. هزار بار با خودم قرار گذاشتم که دیگه این اشتباه رو تکرار نکنم و همیشه به حرف مامانم گوش بدم وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و با تمام نگرانی که داشتم یک زنگ کشدار زدم.
منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که داد زد بلد نیستی درست زنگ بزنی؟!!
تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه .....
یه نقس عمیق کشیدم و گفتم الهی شکر و با خودم گفتم قولهایی که به خودت دادی یادت نره...
سخن روز : گنجی که در اعماق نامحدود شما حبس شده است ، در لحظه ای که خود نمیدانید ، کشف خواهد شد... جبران خلیل جبران
داشته هایمان را غنیمت بدانیم..
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#یڪ_داستان
💠✨امیرالمومنین(ع) کنیزی داشتند که موذنی عاشق او شده بود. موذن هر وقت کنیز مولا را می دید می گفت دوستت دارم.
💠✨کنیز که کنیزی بسیار مطیع بود، داستان را به حضرت علی(ع) گفت.
حضرت سوال کردند آیا تو نیز او را دوست داری؟ کنیز با شرم سرش به پایین انداخته و علاقه اش نسبت به موذن را به مولایش نشان داد.
💠✨حضرت فرمود هر وقت آن موذن به تو گفت دوستت دارم ، از اظهار علاقه ات، به او دریغ نکن و به او بگو که من نیز تو را دوستت دارم.
💠✨موذن عاشق ، بار دیگر کنیز مولا را دید و گفت: ای کنیز تو را عاشقم به دو علت چون هم باوقاری و هم کنیز خانه مولای من علی(ع) و خادم او هستی. کنیز با چشمانی اشک بار، به ناگاه گفت: من نیز تو را دوستت دارم.
💠✨موذن گفت: هر دو برده ایم و هیچ یک از ما را اختیاری نیست تا به هم برسیم، اما صبر می کنیم تا خداوند پاداش صبرمان را به فضل خود عطا کند.
💠✨کنیز پیام موذن را به مولایش امیرالمومنین(ع) گفت. وحضرت علی(ع) ، کنیز را آزاد کرد و به غلام سپرد تا هر دو پاداش صبر خود را بگیرند.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
👌#حکایت_زیبا
👑پادشاهی کوه نمک بزرگی داشته؛
میگه هر کس بتونه از این کوه نمک بیشتر بخوره دخترمو بهش میدم
یه خان زاده میاد یه دیس از این کوه نمک میخوره
یه رعیتی میاد یه مجمع بزرگ از کوه نمک میخوره
یه بچه پایین یه دهاتی یه خوب واقعی
میاد فقط یه مزه میکنه
بهش میگن مشتی تو با این قد و هیکل با این بر و بازو
چرا فقط یه مزه کردی؟؟؟
فلان خان زاده اومد یه دیس نمک خورد
فلان رعیت اومد یه مجمع بزرگ خورد
تو فقط یه مزه؟
میگه ؛اولا ما نمک پرورده ایم
دوما ؛شرط به خوردن زیاد خوردن نمک نیست
حکم به نگه داشتن نمکه👏👏👏
سلامتی اون که حرمت نون و نمک حالیشه
🆔@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستانک_آموزنده
💎#عشقجوانبهدخترپادشاه
جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت...
مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت،
به او گفت:
پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد آمد!!
جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت!
روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال وی را جویا شد و دانست که جوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست...
در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند . جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد ...
همین که پادشاه از آن مکان دور شد ، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نا معلوم رفت . ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند . بعد از مدتها جستجو او را یافت . گفت: (( تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی ، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست ، از آن فرار کردی؟ ))
جوان گفت: اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود ، پادشاهی را به در خانه ام آورد ، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانه ی خویش نبینم؟
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
فواید جالب کدو تنبل !👌🏻
▫️کمک به کاهش وزن
▫️شاداب کننده پوست
▫️سرشار از آنتی اکسیدان طبیعی
▫️کمک به سرحال شدن ورفع افسردگی
▫️بهبود قوه بینایی
▫️کمک به پمپاژ قلب، کاهش فشاربالا و چربی خون
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
🍀اگـر امـروز
مواظب لقمه غذایت نباشی
🍀فردا مجبوری مواظب
🍀 حجاب دخترت
🍀غیرت پسرت
🍀حیای همسرت باشی
🍀زیرا: لُـقـمـه حـرام
🍀شروع کننده همه مصیبت هاست
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امیدوارم از تہ
⭐️دل یہ آمین بگین
🌸الــهی پشت و کنـارتون
⭐️هیچ وقت خالی نشہ
🌸پـشـت سرتـون دعـای
⭐️خـیـر والدیـن
🌸و کنــارتون نـگــاه
⭐️و حضور گـرم خـداوند باشہ
🌙شبـتـون در پـنـاه خـــدا
بـا آرامش بـخـوابـیـد عزیزان🌟
➣ @tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💖 #سلام_امام_زمانم
🤍 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
💖 یا اباصالحَ المَهدي
🤍 یا خلیفةَالرَّحمن
💖 و یا شریڪَ القران
🤍 ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
💖 سیِّدے و مَولاے
🤍ْ الاَمان الاَمان
☀️روزتون مَهدوي☀️
🧡 ألـلھم ؏ـجل لوَلـیِـڪ ألفرج 🧡
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛 #سلام_ارباب_خوبم
🤍رخســارشـهیدِکربلا را صلوات
💛 سـالارِ قیــامِ نینــــوا را صلوات
🤍جانها به فدای نـامِ والای حسین
💛آن نورِدوچشمِ مصطفی را صلوات
🤍اللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلےٰمحَمَّدٍ وَّ آلِ
💛و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🤍 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز☝️ #ایکسانیکهایمانآوردهاید۰۰۰
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #سه_شنبه ١۴ تیر ماه ١۴۰۱
🌞اذان صبح: ٠۴.٠۹
☀️طلوع آفتاب: ٠۵.۵۴
🌝اذان ظهر: ١٣.٠٩
🌑غروب آفتاب: ٢٠.٢۳
🌖اذان مغرب: ٢٠.۴۴
🌓نیمه شب شرعی: ٠٠.١٦
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ذکرروز "سه شنبه"﷽"
"۱۰۰مرتبه"
✨یا ارحم الراحمین✨
✨ای مهربان ترین مهربانان✨
🌙دیگرگناه نمی کنم #آقابیا🌙
#اللهم_عجل_الوليك_الفرج🌻
#نماز_سه_شنبه
✅هرکس نمــازسهشنبه را
بخواندبرایش هزاران شهرازطلا
دربهشت بسازند↯
دورکعت؛
درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره
تین توحید فلق ناس
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌺 #چهارخصلتبرایرسیدنبهخانهدربهشت
🌹امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:
چهار خصلت است که هر كس دارا باشد خداوند برای او خانهاي در بهشت بنا نماید:
➊من اوي اليتيم
هر كسي كه يتيمي را پناه دهد و کفالت او کند؛
➋ و رحم الضَّعيف
و ضعیفی را مهربانی کند؛
➌و أشفق علي والديه
⇜و به پدر و مادر مهربان باشد
➍ و رفق بمملوكه
⇜ و با زير دست خویش با مهر و نرمی رفتار نماید.
📚 خصال صدوق، جلد ۱ صفحه ۲۱۱
🌹 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
🌹 وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان_صوتی☝️
تنها بازمانده يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد، با بيقراری به درگاه خداونددعا میكرد تا او را نجات بخشد،ساعتها به اقيانوس چشم میدوخت، تا شايد نشانی از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمیآمد.
سر انجام نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه ای كوچك خارج از کشتی بسازد تا از خود و وسايل اندكش محافظت نمايد، روزی پس از آنكه ازجستجوی غذابازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود،اندوهگين فرياد زد: «خدايا چگونه توانستی بامن چنين كنی؟»
صبح روز بعد او با صدای يك كشتی كه به جزيره نزديك میشد از خواب برخاست، آن میآمدتا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسيد: «چطور متوجه شديدكه من اينجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، ديديم!»
آسان میتوان دلسرد شد هنگامی كه بنظر میرسد كارها به خوبی پيش نمیروند، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم زيرا خدا در كار زندگی ماست،حتی درميان درد و رنج.
✍@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
✅فواید #تخم_مرغ آب پز در صبحانه
💠 عضله سازی
💠 کاهش چربی خون
💠 دریـافت کافی امگا ۳
💠 بهبود وضعیت پوست و مو
💠 کم شدن خطر بیماری های قلبی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
امروز☀️
روز مهربونی خداست 💖
بیایید
خوبی هاراجمع
بدی ها راتفریق
شادی هارا ضرب
غم هارا تقسیم
ونفرت ها را
از قلب هایمان فاکتور بگیریم!
ســـ😊ــلام✋
به سه شنبه خوش آمدید ☕ 😊
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
┄┅═✼❤✼═┅┄
🖋 چهاردهم تیر ، #روزقلمبراهالیقلمگرامیباد!
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت...
#مولانا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
┄┅═✼❤️✼═┅┄
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 خوشبختى داشتن
اين حس است که :
دلتان نخواهد
کس ديگرى باشيد،
جاى ديگرى زندگى کنيد
و کار ديگرى داشته باشيد.
💖 امیدوارم همیشه
سلامت و خوشبخت باشید.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
💎امام سجّاد عليه السلام :
حَقُّ سائِسِكَ بِالعِلمِ ، التَّعظيمُ لَهُ و التَّوقيرُ لِمَجلِسِهِ و حُسنُ الاِستِماعِ إلَيهِ ؛
حق استاد تو اين است كه بزرگش دارى و محضرش را محترم شمارى و با دقّت به سخنانش گوش بسپارى .
📚كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 620 .
〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿
💎امام باقر علیه السلام:
نیکی کردن به پدر و مادر و صله رحم، عمر را طولانی می کند
📚بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۸۲
〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿
💎 #امام_صادق_علیه_السلام :
🔸كُلُّ ذِي صَناعَةٍ مُضْطَرٌ إلى ثَلاثِ خِلالٍ يَجتَلِبُ بِها الكَسبَ وهُوَ أن يَكونَ حاذِقا بِعِلمٍ، مُؤَدِّيا لِأَمانَةٍ فيهِ، مُستَميلاً لِمَنِ استَعمَلَهُ.
🔹«هر پيشهورى بايد از سه ويژگى برخوردار باشد تا با آن بتواند كسب روزى نمايد: دانش آن كار را به كمال بداند؛ در آن پيشه امانتدارى پيش گيرد؛ و به زيردستانش محبت ورزد.»
📚 بحار الأنوار ج ١٧ ص ١٨٢
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_مسجد
‼️راه دادن بچه به مسجد
🔷س 3154: آیا راه دادن بچههای کوچک به #مسجد کراهت دارد؟
✅ج: #راه_دادن_بچه به مسجد اگر به گونه ای باشد که موجب #مزاحمت برای نمازگزاران باشد یا احتمال دهند مسجد را #نجس کند #مکروه است و در غیر این دو صورت اگر باعث علاقه مندی آنان به مسجد و نماز شود مستحسن و نیکو است.
#احکام_مسجد #حق_الناس
#طهارت_مسجد #ایذای_مردم
#کودک_در_مسجد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ
✨أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ
✨وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو
✨دُعَاءٍ عَرِيضٍ ﴿۵۱﴾
✨و چون انسان را نعمت بخشيم
✨روى برتابد و خود را كنار كشد
✨و چون آسيبى بدو رسد دست
✨به دعاى فراوان بردارد (۵۱)
📚سوره مبارکه فصلت ✍آیه ۵۱
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
📗 #داستان_کوتاه
✍در زمان موسي خشكسالي پيش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسي رسيدند كه ما از تشنگي تلف مي شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن. موسي به درگاه الهي شتافت و داستان آهوان را نقل نمود .خداوند فرمود: موعد آن نرسيده است. موسي هم براي آهوان جواب رد آورد. تا اينكه يكي از آهوان داوطلب شد كه براي صحبت و مناجات بالاي كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران مي آيد وگرنه اميدي نيست. آهو به بالاي كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتي به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد ، شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال مي كنم و توكل مي نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد!...
موسي معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود..
👌 یادمون باشه در همه حال ناامید نشیم و توکل به خدا داشته باشیم
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند.پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم. دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر.پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم. دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم، اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد...
این دقیقا مانند داستان رابطهی ما با خداوند است، هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دست مان را بگیرد، هرگز دست مان را رها نخواهد کرد! و این یعنی عشق...
دعا میکنم خــدا دستمونو بگیره🌹
#داستانهای_آموزنده
•✾📚@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان