eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
16.1هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
☝️۰۰۰☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز ٢٨ مرداد ماه ١۴۰۱ 🌞اذان صبح: ٠۴.۵۶ ☀️طلوع آفتاب: ٠٦.٢۶ 🌝اذان ظهر: ١٣.٠۷ 🌑غروب آفتاب: ١٩.۴۸ 🌖اذان مغرب: ٢٠.٠۶ 🌓نیمه شب شرعی: ٠٠.٢٢ ١٣٣٢ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
نماز روزجمعه: ،،پس ازنمازظهرجمعه 🌺دورکعت نماز گذارد و درهر رکعت بعد از حمد ۷ توحید بخواند 🌺ذکر روزجمعه،100مرتبه 🍃اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم🍃 این ذکر بهترین داروی ،معنوی است 📚 مفاتیح الجنان أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ♡••♡••♡••♡••♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚 حکایت "باز" پادشاه و پیرزن جاهل روزي "باز" پادشاهي از قصر شاهانه فرار کرد و به خانه پيرزن فرتوتي که مشغول پختن نان بود روي آورد. پيرزن که آن باز زيبا را ديد فورا پاهاي حيوان را بست، بالهايش را کوتاه کرد، ناخنهايش را بريد و کاه را به عنوان غذا جلوي او گذاشت. سپس شروع کرد به دلسوزي براي حيوان و گفت: اي حيوان بيچاره! تو در دست مردم ناشايست گرفتار بودي که ناخنهاي تو را رها کردند که تا اين اندازه دراز شده است؟ مهر جاهل را چنين دان اي رفيق کژ رود جاهل هميشه در طريق پادشاه تا آخر روز در جستجوي باز خويش ميگشت تا گذارش به خانه محقر پيرزن افتاد و باز زيبا را در ميان گرد و غبار و دود مشاهده کرد. با ديدن اين منظره شروع به ناله و گريستن کرد و گفت: اين است سزاي مثل تو حيواني که از قصر پادشاهي به خانه محقر پيرزني فرار کند. هست دنيا جاهل و جاهل پرست عاقل آن باشد که زين جاهل بِرَست ‌‎‌♡••♡••♡••♡••♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✳️خواص: 🔺ملیّن ▪️کمخونی 🔻تقویت بینایی ⚜آب1لیوان ⚜برگ زردآلو10عدد 🔘✍برگۀ زردآلو را شسته و از شب قبل با آب خیس میکنیم، که میتوان بعنوان1وعده صبحانه میل کرد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸تقدیم به شما خوبان 🍃آدینه مبارک 🌺امروزتون پر از بهترینها 🍃و پراز اتفاقات زیبا 🌸براتون روزی پراز لطف خداوند 🍃دلی آرام 🌺زندگی گرم و 🍃یک دنیا سلامتی آرزومندم 🌸در کنـار عزیزان تون جمعه خوبی داشته باشید @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️داستان‌آموزنده‌نمازخواندن‌پیرمردکراواتی 🎆نمازاول وقت اقتدابه امام زمان عج هست،جهت ادای نمازاول وقت بشتابید ‌‌‌‌🆔@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.‌‌‌‌ پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باغ کسی می خواند که ♥️هست دگر غصه چرا؟؟؟؟؟ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🍀بیمه هفتگی🍀 🖊 دروقت غروب روز جمعه این صلوات را هفت مرتبه بفرستد تا هفته دیگر از بلا و ناگواری ها محفوظ و ایمن می ماند Ⓜ️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️‌ « » 🌺 امام كاظم علیه السلام می فرمایند: «اِنَّ اِخْراجَهُ مِفْتاحُ رِزْقِكُمْ وَ تَمْحيصُ ذُنُوبِكُمْ وَما تُمَهِّدُونَ لِاَنْفُسَكُمْ لِيَوْمِ فاقَتِكُمْ.» ◀️ منبع: 📚(وسائل، ج 6، ص 375.) ✅ «پرداخت خمس كليد روزى شما و مايه از بين رفتن گناهان شما مىباشد و چيزى است كه براى روز نياز خودتان (يعنى قيامت) ذخيره مىكنيد.» ◀️ «مساله شرعی» ❓ سوال: طلایی که برای خود می خرد، آیا باید آن را بدهد؟ ✳️ پاسخ: اگر به مقدار شئون باشد، خمس ندارد. ✅ (استفتائات، ج 1، ص 355، س 34؛ احکام ویژه بانوان، محمد حسین فلاح زاده، نشر معروف، 1395، ص 123.) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎امام حسین(ع) : 💙قیام کننده این امت,فرزند نهم من است که غیبتی طولانی دارد و هنگامی که تاریکیهای غیبت, همه جا را فرا می گیرد؛ خفاشان کور چشم و گرگان درنده به تقسیم اعتبارات و امتیازات او می نشینند. 📚(الزام الناصب,ص۶۷) یامهدی ادرکنی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‍✨الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ ✨وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ ✨وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۳۴﴾ ✨همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مى كنند ✨و خشم خود را فرو مى ‏برند ✨و از مردم در مى‏ گذرند ✨و خداوند نیكوكاران را دوست دارد (۱۳۴) 📚 سوره مبارکه آل عمران ✍ آیه ۱۳۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✍عبدالرحمن بن سیابه می گوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسلیت گفت: آیا از پدرت ارثی باقی مانده است تا بتوانی به وسیله آن امرار معاش کنی؟ گفتم: نه. او کیسه ای که محتوی هزار درهم بود، به من تحویل داد و گفت: این پول را بگیر و از سود آن زندگی خود را اداره کن. بعدا اصل پول را به من برگردان! من با خوشحالی پیش مادرم دویدم و این خبر را به وی رساندم. هنگام شب پیش یکی دیگر از دوستان پدرم رفتم و او زمینه تجارت را برایم فراهم کرد. به این ترتیب که با یاری او مقداری پارچه تهیه کرده، در مغازه ای به تجارت پرداختم. به فضل الهی کار معامله رونق گرفت و من در اندک زمانی مستطیع شدم و آماده اعزام به سفر حج گردیدم. قبل از عزیمت پیش مادرم رفتم و قصد خود را با او در میان گذاشتم. مادر به من سفارش کرد که پسرم! قرضهای فلانی را (دوست پدرم) اول بپرداز، بعد به سفر برو! من نیز چنین کردم. با پرداخت وجه، صاحب پول چنان خوشحال شد که گویا من آن پولها را از جیب خودم به وی بخشیدم و به من گفت: چرا این وجوه را پس می دهی، شاید کم بوده؟ گفتم: نه، بلکه چون می خواهم به سفر حج بروم، دوست ندارم پول کسی نزدم باشد. عازم مکه شدم و بعد از انجام اعمال حج در مدینه به حضور امام صادق (ع) شرفیاب شدم. آن روز خانه امام(علیه السلام) خیلی شلوغ بود. من که در آن موقع جوان بودم، در انتهای جمعیت ایستادم. مردم نزدیک رفته و بعد از زیارت آن حضرت، پاسخ پرسشهایشان را نیز دریافت می کردند. هنگامی که مجلس خلوت شد، امام به من اشاره کرد و من نزدیک رفتم. فرمود: آیا با من کاری داری؟ عرض کردم: قربانت گردم من عبدالرحمن بن سیابه هستم. به من فرمود: پدرت چه کار می کند؟ گفتم: او از دنیا رفت. حضرت ناراحت شد و به من تسلیت گفت و به پدرم رحمت فرستاد. آن گاه از من پرسید: آیا از مال دنیا برای تو چیزی به ارث گذاشت؟ گفتم: نه. فرمود: پس چگونه به مکه مشرف شدی؟ من نیز داستان آن مرد نیکوکار و تجارت خود را برای آن بزرگوار شرح دادم. هنوز سخن من تمام نشده بود که امام پرسید: هزار درهم امانتی آن مرد را چه کردی؟ گفتم: یابن رسول الله! آن را قبل از سفر به صاحبش برگرداندم. امام با خوشحالی گفت: احسنت! سپس فرمود: آیا سفارشی به تو بکنم؟ گفتم: جانم به فدایت! البته که راهنماییم کنید! امام فرمود: عَلَیک بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ تَشْرَک النَّاسَ فِی أَمْوَالِهِمْ هَکذَا وَ جَمَعَ بَینَ أَصَابِعِه؛ بر تو باد راستگویی و امانت داری، که در این صورت شریک مال مردم خواهی شد. سپس امام انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: این چنین. عبدالرحمن بن سیابه می گوید: در اثر عمل به سفارش امام، آن چنان وضع مالی من خوب شد که در مدتی کوتاه سیصد هزار درهم زکات مالم را به اهلش پرداختم. 📚 کتاب بحارالانوار،ج 47، ص 384 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان