هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹همه ی موجودات میگن #خدا
ولی تفاوتشون در اینه که با چه ارتعاشی میگن
🔹یکی با ارتعاش ناامیدی میگه
🔹یکی با ارتعاش طمع میگه
🔹یکی با ارتعاش امید و یقین میگه
🔹یکی با ارتعاش خشم میگه
🔹یکی با عشق میگه
🔹مهم #خداخدا گفتن نیست
مهم اینه که با چه ارتعاشی صداش می کنیم
چون جوابی که دریافت می کنیم
مطابق با همون ارتعاشیه که فرستادیم.
🌹خدا را باید
با عشق و امید و یقین صدا بزنیم
💫✨ #شبتون_خدایی💫✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🔻 داستان
🦋ساعت ده صبح دکتر به همراه مأمور آشپزخانه وارد اتاق بیماران میشود. ده تخت هم داخل اتاق است، دکتر میگوید: «به این چلوکباب بدهید با کره، به تخت کناری غذا ندهید، به او سوپ بدهید، به این شیر بدهید، به او کته بینمک بدهید، به این آش بدهید، دیگری نان و کباب. »
🦋 مریضها همه یک جور به دکتر نگاه میکنند. حتی به کسی هم که میگوید غذا ندهید، او میفهمد که امروز عمل جراحی دارد و نباید غذا بخورد، چون میفهمد و میشناسد که دکتر خیرش را میخواهد، اعتراضی نمیکند.
🦋حالا اگر بلند شود و بگوید که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند و به من ندهند، دکتر میفهمد که این شخص روانی است. ما هم اگر به خدا بگوییم خدایا چرا به فلانی خانه دو هزار متری دادی و به من ندادی، ما هم روانی هستیم.
🦋ما هم قضا و قدر الهی را نشناختیم و نفهمیدیم. باید بفهمیم همانطور که مریض میفهمد و به دکتر اعتراض نمیکند، ما هم به خدا نبایداعتراض کنیم.
🦋خداوند تبارک و تعالی فرمود:
اگر بنده بداند من خدای او هستم و هر چه صلاح اوست به او میدهم، در دلش از من ناراضی نمیشود.
#داستان
#پند
#مریض
#خدا
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🔻 داستان
🦋ساعت ده صبح دکتر به همراه مأمور آشپزخانه وارد اتاق بیماران میشود. ده تخت هم داخل اتاق است، دکتر میگوید: «به این چلوکباب بدهید با کره، به تخت کناری غذا ندهید، به او سوپ بدهید، به این شیر بدهید، به او کته بینمک بدهید، به این آش بدهید، دیگری نان و کباب. »
🦋 مریضها همه یک جور به دکتر نگاه میکنند. حتی به کسی هم که میگوید غذا ندهید، او میفهمد که امروز عمل جراحی دارد و نباید غذا بخورد، چون میفهمد و میشناسد که دکتر خیرش را میخواهد، اعتراضی نمیکند.
🦋حالا اگر بلند شود و بگوید که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند و به من ندهند، دکتر میفهمد که این شخص روانی است. ما هم اگر به خدا بگوییم خدایا چرا به فلانی خانه دو هزار متری دادی و به من ندادی، ما هم روانی هستیم.
🦋ما هم قضا و قدر الهی را نشناختیم و نفهمیدیم. باید بفهمیم همانطور که مریض میفهمد و به دکتر اعتراض نمیکند، ما هم به خدا نبایداعتراض کنیم.
🦋خداوند تبارک و تعالی فرمود:
اگر بنده بداند من خدای او هستم و هر چه صلاح اوست به او میدهم، در دلش از من ناراضی نمیشود.
#داستان
#پند
#مریض
#خدا
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#درمحضر_قرآن❤ #مهربانباش!
یک سنگ ریزه از اسمش پیداست، یعنی ریز است، ناچیز است. اما اگر همین سنگ در جوراب یا کفشت باشد. تو را از رفتن و حرکت باز می دارد.بعضی چیزها ریز است نا چیز است. اما انسان را از حرکت در راه #خدا و به سمت خوبی ها باز می دارد. یکی ازآنها نامهربانی نسبت به پدرومادراست، هرچند کم باشد و درحد گفتن اُف باشد. این حرف خداست که فرمود:
🌸 لا تَقُل لَهُما اُفٍ؛ به پدر و مادر خود، اف هم نگو.
📚سی تدبر،سی تلنگر،محمدرضا رنجبر
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌸 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
👌 برای تحول زندگیت
به پدر و مادرت احترام بگذار
👤 دکتر حسین اقبالی نسب
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
🌼امیر نگاهت باش تا اسیر گناهت نشوی
✍در بنیاسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به #گناه آلوده میشد! درب خانهاش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به #دام میکشید، هرکس به نزد او میآمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او میداد! عابدی از آنجا میگذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچهای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد کهای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبیهایم از بین خواهد رفت!
رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند میترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند. گفت: ای زن! من از خدا میترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت میخورد و سخت میگریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که میخواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سالهاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید #ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال #توبه کرد و در را بست و جامه کهنهای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج میدهم، شاید با من #ازدواج کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد.
بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین #خدا شدند!!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، ج 13، نوشته استاد حسین انصاریان
↶به ما بپیوندید
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌸🍃🌸🍃
🔻توهّمِ هدایت🔻
✍ آیات ۲۸ تا ۳۰ سوره اعراف، راجع به گروهی صحبت میکنه، که به یک بیماریِ خطرناکِ روحی مبتلا هستند.
😨 کسانی که خودشون رو به خدا میچسبونند، و کارهاشون رو به خدا منتسب میکنند، و همهی کارهاشون رو به اسمِ #خدا و #دین، توجیه میکنند.
حتّی کارهای زشتی که انجام میدن، میگن خدا به ما دستور داده این کارها رو بکنیم.😱
❗️ هر غلطی که دوست دارن انجام میدن و یه توجیه دینی هم براش میتراشند.
به نامِ #خدا و به نامِ #دین خیانت میکنند.
هر کارِ خلافی که دوست دارند، انجام میدن، سریع یه مُهرِ #دین هم میزنن روش.😳
❗️ میگن این دستورِ خداست، دستورِ دینه، بزرگانِ ما هم همین کار رو میکردند و...
میگن ما داریم دستوراتِ خدا رو پیاده میکنیم.😳👇
🕋 وَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً، قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَ اللهُ أَمَرَنَا بِهَا (اعراف/۲۸)
💢 هنگامی که کارِ زشتی انجام می دهند میگویند: «بزرگان، و نیاکانِ خود را بر این عمل یافتیم. و خداوند ما را به آن فرمان داده است. ما دستوراتِ خدا را اجرا میکنیم»
❌ ای پیغمبر، بهشون بگو این وصلهها به خدا نمیچسبه. خدا هیچوقت دستور به انجامِ کارهای زشت نمیده:👇
🕋 قُلْ: إِنَّ اللهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ. (اعراف/۲۸)
💢 بگو: «خداوند هرگز به کارهای زشت فرمان نمیدهد.»
‼️ آخه نامردا!
چرا دیگه کارهای زشتتون رو به #خدا میچسبونید. چرا از #خدا مایه میذارید. چرا #خدا رو خرجِ کثافتکاریهای خودتون میکنید.😡😠
پیغمبر! بهشون بگو خدا امرِ به چیزهای خوب میکنه، امرِ به #عدالت و انصاف و قسط و... میکنه:👇
🕋 قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ. (اعراف/۲۹)
💢 بگو: «پروردگارم امر به عدالت کرده است.»
✅️ امّا نکتهی اصلی اینجاست:
آخرِ آیهی ۳۰ میفرماید اینها مشکلشون اینه که فکر میکنند فقط خودشون بندهی خدا هستند، و بقیه 🐄🐑🐴 هستند.
فکر میکنند فقط خودشون #هدایت شدند، و بقیه کافرند.👇
🕋 یَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ. (اعراف/۳۰)
💢 گمان میکنند هدایت یافتهاند.
📣 این بدترین نوعِ گمراهی است.
اینکه کسی یا کسانی خیال کنند که از بینِ همهی مخلوقاتِ خدا، فقط خودشون #هدایت شدند، و بقیه هیچی.
این طرزِ تفکّر، همیشه در طولِ تاریخ مصیبت به بار آورده.😔
بسیاری از جنگها و کشتارها و ویرانیهای تاریخِ بشر، ریشهاش همینجاست:
👈 توهّمِ حق به جانب بودن❌❌
گروههای تکفیری مثل داعش و... که اینهمه خون میریزند، همین تفکّر رو دارند. فکر میکنند فقط خودشون هدایت شده هستند و بقیّه کافرند.
😔💔 هر جنایتی هم که میکنند، به اسمِ #دین، و به اسمِ #خدا انجام میدن.
الان هم میدونم، تا اسم داعش اومد، بعضی از ماها گفتیم: خب، ما که اینطوری نیستیم. این حرفا مالِ داعشیهاست. ما #هدایت شده هستیم.😌
نخیر.❌
خواهر عزیز، برادر عزیز‼️
خیلی از ماها هم گرفتارِ این طرزِ تفکّر هستیم. فکر میکنیم خودمون هدایت شده هستیم و بقیه وِل معطلند.⚠
فکر میکنیم فقط ما آدم هستیم، بقیه یه مشت 🐄🐑🐴 هستند.
فکر میکنیم فقط ما بندههای خوبِ خدا هستیم.😌
تازه کلّی هم سرِ خدا منّت میذاریم.
پیش خودمون میگیم: مگه بهتر از ما هم رو کرهی زمین هست؟؟!😊
مسلمان هستیم، شیعه هستیم، انقلابی هستیم و... دیگه چی کم داریم..
❌📣 این یک بیماری خطرناکه.
بیمارانی که مبتلا به این بیماری هستند، غیر از خودشون، بقیه رو گمراه و نادان تصوّر میکنند.
و دقیقاً به همین دلیل، برای خودشون حقّ تصرّف و دخالت در همهی امور رو قائل هستند، و به راحتی همه رو #قضاوت میکنند.💔
به راحتی راجع به بقیه نظر میدن، و بقیه رو کافر و بی دین و... میکنند.
به راحتی دیگران رو از هستی ساقط میکنند.
برادر عزیز، خواهر عزیز!!
☝️ #مومنِ واقعی، هیچوقت خودش رو از دیگران برتر نمیدونه، و همیشه بین #خوف و #رجا است.
#مومن واقعی از توهّمِ هدایتشدگی رهاست.
✔ #مسلمانِ واقعی در زندگی، خودش رو «مالکِ حقیقت» نمیدونه، بلکه «طالبِ حقیقت» میدونه.
👆👆 روی این جملهی آخر بیشتر تامل کنیم:
➖ خوشبحال اونایی که همیشه خودشون رو «طالبِ حقیقت» میدونند، نه «مالکِ حقیقت».
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🍃🌸🍃🌸
#خدا
سلطان به وزیر گفت ۳ سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی.
سوال اول: خدا چه میخورد؟
سوال دوم: خدا چه می پوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار میکند؟
وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود.
غلامی فهمیده وزیرک داشت.
وزیر به غلام گفت سلطان ۳سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم.
اینکه :خدا چه میخورد؟ چه می پوشد؟ چه کار میکند؟
غلام گفت؛ هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم وسومی را فردا…!
اما خدا چه میخورد؟ خداغم بنده هایش رامیخورد.
اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد.
اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم.
فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند.
وزیر به دو سوال جواب داد ، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟
وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد.
گفت پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند.
(بار خدایا توئی که فرمانفرمایی،هرآنکس را که خواهی فرمانروایی بخشی و از هر که خواهی فرمانروائی را بازستانی)
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃
🔻رضایتِ خدا🔻
✍ بعضی آیات و فرازهای قرآنی، حفظ کردنش خیلی راحته. خوبه آدم اینا رو حفظ باشه، و تو ذهنش هِی مرور کنه.
این فراز از آیه ۷۲ سوره توبه، از اون فرازهاست، که باید حفظ کنیم:👇
🕋 وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللهِ أَکْبَرُ (توبه/۷۲)
💢 رضایت و خشنودیِ #خدا، از همه چیز برتر و بالاتر است.
مقامِ رضایت، مقامی است که هم بنده از #خدا راضی است، و هم #خدا از بنده راضی است.😌
که البته این دوّمی خیلی مهمتره:
👈 یعنی #رضایتِ_خدا.
کسی که به مقامِ رضا رسیده، در همه حال از #خدا راضی است و هیچ شکایتی نداره.
#خدا هم از او راضی است.☝️
😇 برای چنین شخصی، هرچه از دوست رسد نیکوست.
اصلاً چنین شخصی، همون چیزی رو دوست داره که #خدا دوست داره.❤️
✅ ولی متاسفانه، خیلی از ماها، بر اساس حرفِ مردم، و رضایتِ مردم زندگی میکنیم، و تو انجام هر کاری به جای اینکه ببینیم خدا چی میگه، دنبالِ این هستیم که ببینیم مردم چی میگن⁉️😧
☜تو انتخاب لباس
☜تو انتخاب همسر
☜تو مراسم عروسی
☜تو مراسم عزا
☜تو مهمونیهای عادی
☜تو انتخاب ماشین
☜تو انتخاب خونه
و........
👈 نصف عمرمون در راه برآوردنِ رضایتِ مردم گذشت‼️😱
امّا چه فایده......😭
‼️هر کاری کردیم، پشت سرمون حرف زدن😭
‼️هر شکلی شدیم، پشتِ سرمون حرف زدن😭
✅ مردمی که یک عمر نگرانِ حرفهاشون بودیم، اون دنیا حتّی یه لحظه هم نگرانِ ما نیستند😱😭
✅ خوشبحالِ اونی که دنبالِ رضایتِ #خدا باشه👏
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
#داستان
✍️گویند: لیلی برای رسیدن به مجنون نذر کرده بود و شبی همهٔ مردم فقیر را طعام میداد. مجنون از لیلی پرسید: نذرت برای چیست؟ لیلی گفت: برای رسیدن به تو! مجنون گفت: ما که به هم نرسیدهایم. لیلی خشمگین شد و گفت: مگر همین که تو برای غذا آمدهای و من تو را میبینم، رسیدن به تو نیست؟ برو در صف بایست!
🌿مجنون در صف ایستاد که از دست لیلی غذا بگیرد و لیلی یک چشمش به مجنون بود. هنگامی که نوبتِ دادن غذا به مجنون شد؛ لیلی به بهانهای ظرف مجنون از دست خود انداخت و شکست. پنج بار این کار را تکرار کرد تا مجنون برود و ظرف دیگری بیاورد و در آخر صف بایستد تا او را بیشتر ببیند. چون ظرف مجنون را لیلی میشکست به مجنون گفتند: برو! او تمایلی برای غذادادن به تو ندارد، میبینی ظرف تو را میشکند که بروی ولی تو حیاء نداری و هر بار برمیگردی.
‼️مجنون سخنی به راز گفت:
اگر با دیگرانش بود میلی
چرا جام مرا بشکست لیلی
♨️عاشقان #خــدا نیز چنیناند، اگر خدا زمان درخواست، دعای آنها را سریع #اجابت نمیکند، دوست دارد صدای آنان را بیشتر بشنود و بیشتر در حال #عبادت_شان ببیند.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
#داستان
✍️گویند: لیلی برای رسیدن به مجنون نذر کرده بود و شبی همهٔ مردم فقیر را طعام میداد. مجنون از لیلی پرسید: نذرت برای چیست؟ لیلی گفت: برای رسیدن به تو! مجنون گفت: ما که به هم نرسیدهایم. لیلی خشمگین شد و گفت: مگر همین که تو برای غذا آمدهای و من تو را میبینم، رسیدن به تو نیست؟ برو در صف بایست!
🌿مجنون در صف ایستاد که از دست لیلی غذا بگیرد و لیلی یک چشمش به مجنون بود. هنگامی که نوبتِ دادن غذا به مجنون شد؛ لیلی به بهانهای ظرف مجنون از دست خود انداخت و شکست. پنج بار این کار را تکرار کرد تا مجنون برود و ظرف دیگری بیاورد و در آخر صف بایستد تا او را بیشتر ببیند. چون ظرف مجنون را لیلی میشکست به مجنون گفتند: برو! او تمایلی برای غذادادن به تو ندارد، میبینی ظرف تو را میشکند که بروی ولی تو حیاء نداری و هر بار برمیگردی.
‼️مجنون سخنی به راز گفت:
اگر با دیگرانش بود میلی
چرا جام مرا بشکست لیلی
♨️عاشقان #خــدا نیز چنیناند، اگر خدا زمان درخواست، دعای آنها را سریع #اجابت نمیکند، دوست دارد صدای آنان را بیشتر بشنود و بیشتر در حال #عبادت_شان ببیند.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
#داستان
✍️گویند: لیلی برای رسیدن به مجنون نذر کرده بود و شبی همهٔ مردم فقیر را طعام میداد. مجنون از لیلی پرسید: نذرت برای چیست؟ لیلی گفت: برای رسیدن به تو! مجنون گفت: ما که به هم نرسیدهایم. لیلی خشمگین شد و گفت: مگر همین که تو برای غذا آمدهای و من تو را میبینم، رسیدن به تو نیست؟ برو در صف بایست!
🌿مجنون در صف ایستاد که از دست لیلی غذا بگیرد و لیلی یک چشمش به مجنون بود. هنگامی که نوبتِ دادن غذا به مجنون شد؛ لیلی به بهانهای ظرف مجنون از دست خود انداخت و شکست. پنج بار این کار را تکرار کرد تا مجنون برود و ظرف دیگری بیاورد و در آخر صف بایستد تا او را بیشتر ببیند. چون ظرف مجنون را لیلی میشکست به مجنون گفتند: برو! او تمایلی برای غذادادن به تو ندارد، میبینی ظرف تو را میشکند که بروی ولی تو حیاء نداری و هر بار برمیگردی.
‼️مجنون سخنی به راز گفت:
اگر با دیگرانش بود میلی
چرا جام مرا بشکست لیلی
♨️عاشقان #خــدا نیز چنیناند، اگر خدا زمان درخواست، دعای آنها را سریع #اجابت نمیکند، دوست دارد صدای آنان را بیشتر بشنود و بیشتر در حال #عبادت_شان ببیند.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
🔴 زاهدی گوید: جواب چهار نفر مـــرا سخت تکان داد .
🍃اول مرد فاسدی از ڪنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت ای شیخ #خــــدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود❗️
🍃دوم مستــی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای❓
🍃سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت❓
🍃چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری.😊
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝