#ساعت_کهنه
پدری پیش از مرگش پسرش را فرا خواند و ساعت کهنه قدیمی خودش را از دستش بیرون کشیده و به او داد و گفت: «این ساعت از پدر بزرگم به من رسیده و عمر آن به بیشتر از ۲۰۰ سال میرسد. پیش ازینکه آن را به تو بدهم، این ساعت را ببر از ساعتساز سر کوچه بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و پس برگشت و گفت: «دکاندار این را به ۵ دلار میخرد چون خیلی کهنه و فرسوده هست.»
پدر دوباره به پسرش گفت: «ببر از دکاندار آن گوشهتر هم بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و برگشت و گفت: «آنهم ۵ دلار میخرد.»
پدر گفت: «حالا ببر از موزه بپرس چند میخرند؟»
پسر رفت و برگشت و با تعجب به پدر گفت: «پدر، آنها این ساعت را به یک میلیون دلار میخرند.» پدر گفت: «پسرم، همین را میخواستم برایت نشان بدهم که جایگاه مناسب میتواند ارزش واقعی تو را به تو بدهد. جایگاه خودت را دریاب و هیچگاه خودت را در جای نادرست و نامناسب محصور نساز.
تو را کسی قدر خواهد کرد که ارزشت را به خوبی درک کند.
هیچگاه جایگاه و ارزشت را از یاد نبر.» .
🆔@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#ساعت_کهنه
پدری پیش از مرگش پسرش را فرا خواند و ساعت کهنه قدیمی خودش را از دستش بیرون کشیده و به او داد و گفت: «این ساعت از پدر بزرگم به من رسیده و عمر آن به بیشتر از ۲۰۰ سال میرسد. پیش ازینکه آن را به تو بدهم، این ساعت را ببر از ساعتساز سر کوچه بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و پس برگشت و گفت: «دکاندار این را به ۵ دلار میخرد چون خیلی کهنه و فرسوده هست.»
پدر دوباره به پسرش گفت: «ببر از دکاندار آن گوشهتر هم بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و برگشت و گفت: «آنهم ۵ دلار میخرد.»
پدر گفت: «حالا ببر از موزه بپرس چند میخرند؟»
پسر رفت و برگشت و با تعجب به پدر گفت: «پدر، آنها این ساعت را به یک میلیون دلار میخرند.» پدر گفت: «پسرم، همین را میخواستم برایت نشان بدهم که جایگاه مناسب میتواند ارزش واقعی تو را به تو بدهد. جایگاه خودت را دریاب و هیچگاه خودت را در جای نادرست و نامناسب محصور نساز.
تو را کسی قدر خواهد کرد که ارزشت را به خوبی درک کند.
هیچگاه جایگاه و ارزشت را از یاد نبر.» .
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#ساعت_کهنه
پدری پیش از مرگش پسرش را فرا خواند و ساعت کهنه قدیمی خودش را از دستش بیرون کشیده و به او داد و گفت: «این ساعت از پدر بزرگم به من رسیده و عمر آن به بیشتر از ۲۰۰ سال میرسد. پیش ازینکه آن را به تو بدهم، این ساعت را ببر از ساعتساز سر کوچه بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و پس برگشت و گفت: «دکاندار این را به ۵ دلار میخرد چون خیلی کهنه و فرسوده هست.»
پدر دوباره به پسرش گفت: «ببر از دکاندار آن گوشهتر هم بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و برگشت و گفت: «آنهم ۵ دلار میخرد.»
پدر گفت: «حالا ببر از موزه بپرس چند میخرند؟»
پسر رفت و برگشت و با تعجب به پدر گفت: «پدر، آنها این ساعت را به یک میلیون دلار میخرند.» پدر گفت: «پسرم، همین را میخواستم برایت نشان بدهم که جایگاه مناسب میتواند ارزش واقعی تو را به تو بدهد. جایگاه خودت را دریاب و هیچگاه خودت را در جای نادرست و نامناسب محصور نساز.
تو را کسی قدر خواهد کرد که ارزشت را به خوبی درک کند.
هیچگاه جایگاه و ارزشت را از یاد نبر.» .
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#ساعت_کهنه
پدری پیش از مرگش پسرش را فرا خواند و ساعت کهنه قدیمی خودش را از دستش بیرون کشیده و به او داد و گفت: «این ساعت از پدر بزرگم به من رسیده و عمر آن به بیشتر از ۲۰۰ سال میرسد. پیش ازینکه آن را به تو بدهم، این ساعت را ببر از ساعتساز سر کوچه بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و پس برگشت و گفت: «دکاندار این را به ۵ دلار میخرد چون خیلی کهنه و فرسوده هست.»
پدر دوباره به پسرش گفت: «ببر از دکاندار آن گوشهتر هم بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و برگشت و گفت: «آنهم ۵ دلار میخرد.»
پدر گفت: «حالا ببر از موزه بپرس چند میخرند؟»
پسر رفت و برگشت و با تعجب به پدر گفت: «پدر، آنها این ساعت را به یک میلیون دلار میخرند.» پدر گفت: «پسرم، همین را میخواستم برایت نشان بدهم که جایگاه مناسب میتواند ارزش واقعی تو را به تو بدهد. جایگاه خودت را دریاب و هیچگاه خودت را در جای نادرست و نامناسب محصور نساز.
تو را کسی قدر خواهد کرد که ارزشت را به خوبی درک کند.
هیچگاه جایگاه و ارزشت را از یاد نبر.» .
🆔@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#ساعت_کهنه
پدری پیش از مرگش پسرش را فرا خواند و ساعت کهنه قدیمی خودش را از دستش بیرون کشیده و به او داد و گفت: «این ساعت از پدر بزرگم به من رسیده و عمر آن به بیشتر از ۲۰۰ سال میرسد. پیش ازینکه آن را به تو بدهم، این ساعت را ببر از ساعتساز سر کوچه بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و پس برگشت و گفت: «دکاندار این را به ۵ دلار میخرد چون خیلی کهنه و فرسوده هست.»
پدر دوباره به پسرش گفت: «ببر از دکاندار آن گوشهتر هم بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و برگشت و گفت: «آنهم ۵ دلار میخرد.»
پدر گفت: «حالا ببر از موزه بپرس چند میخرند؟»
پسر رفت و برگشت و با تعجب به پدر گفت: «پدر، آنها این ساعت را به یک میلیون دلار میخرند.» پدر گفت: «پسرم، همین را میخواستم برایت نشان بدهم که جایگاه مناسب میتواند ارزش واقعی تو را به تو بدهد. جایگاه خودت را دریاب و هیچگاه خودت را در جای نادرست و نامناسب محصور نساز.
تو را کسی قدر خواهد کرد که ارزشت را به خوبی درک کند.
هیچگاه جایگاه و ارزشت را از یاد نبر.» .
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#ساعت_کهنه
پدری پیش از مرگش پسرش را فرا خواند و ساعت کهنه قدیمی خودش را از دستش بیرون کشیده و به او داد و گفت: «این ساعت از پدر بزرگم به من رسیده و عمر آن به بیشتر از ۲۰۰ سال میرسد. پیش ازینکه آن را به تو بدهم، این ساعت را ببر از ساعتساز سر کوچه بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و پس برگشت و گفت: «دکاندار این را به ۵ دلار میخرد چون خیلی کهنه و فرسوده هست.»
پدر دوباره به پسرش گفت: «ببر از دکاندار آن گوشهتر هم بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و برگشت و گفت: «آنهم ۵ دلار میخرد.»
پدر گفت: «حالا ببر از موزه بپرس چند میخرند؟»
پسر رفت و برگشت و با تعجب به پدر گفت: «پدر، آنها این ساعت را به یک میلیون دلار میخرند.» پدر گفت: «پسرم، همین را میخواستم برایت نشان بدهم که جایگاه مناسب میتواند ارزش واقعی تو را به تو بدهد. جایگاه خودت را دریاب و هیچگاه خودت را در جای نادرست و نامناسب محصور نساز.
تو را کسی قدر خواهد کرد که ارزشت را به خوبی درک کند.
هیچگاه جایگاه و ارزشت را از یاد نبر.» .
🆔@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#ساعت_کهنه
پدری پیش از مرگش پسرش را فرا خواند و ساعت کهنه قدیمی خودش را از دستش بیرون کشیده و به او داد و گفت: «این ساعت از پدر بزرگم به من رسیده و عمر آن به بیشتر از ۲۰۰ سال میرسد. پیش ازینکه آن را به تو بدهم، این ساعت را ببر از ساعتساز سر کوچه بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و پس برگشت و گفت: «دکاندار این را به ۵ دلار میخرد چون خیلی کهنه و فرسوده هست.»
پدر دوباره به پسرش گفت: «ببر از دکاندار آن گوشهتر هم بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و برگشت و گفت: «آنهم ۵ دلار میخرد.»
پدر گفت: «حالا ببر از موزه بپرس چند میخرند؟»
پسر رفت و برگشت و با تعجب به پدر گفت: «پدر، آنها این ساعت را به یک میلیون دلار میخرند.» پدر گفت: «پسرم، همین را میخواستم برایت نشان بدهم که جایگاه مناسب میتواند ارزش واقعی تو را به تو بدهد. جایگاه خودت را دریاب و هیچگاه خودت را در جای نادرست و نامناسب محصور نساز.
تو را کسی قدر خواهد کرد که ارزشت را به خوبی درک کند.
هیچگاه جایگاه و ارزشت را از یاد نبر.» .
🆔@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#ساعت_کهنه
پدری پیش از مرگش پسرش را فرا خواند و ساعت کهنه قدیمی خودش را از دستش بیرون کشیده و به او داد و گفت: «این ساعت از پدر بزرگم به من رسیده و عمر آن به بیشتر از ۲۰۰ سال میرسد. پیش ازینکه آن را به تو بدهم، این ساعت را ببر از ساعتساز سر کوچه بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و پس برگشت و گفت: «دکاندار این را به ۵ دلار میخرد چون خیلی کهنه و فرسوده هست.»
پدر دوباره به پسرش گفت: «ببر از دکاندار آن گوشهتر هم بپرس که چند میخرد؟»
پسر رفت و برگشت و گفت: «آنهم ۵ دلار میخرد.»
پدر گفت: «حالا ببر از موزه بپرس چند میخرند؟»
پسر رفت و برگشت و با تعجب به پدر گفت: «پدر، آنها این ساعت را به یک میلیون دلار میخرند.» پدر گفت: «پسرم، همین را میخواستم برایت نشان بدهم که جایگاه مناسب میتواند ارزش واقعی تو را به تو بدهد. جایگاه خودت را دریاب و هیچگاه خودت را در جای نادرست و نامناسب محصور نساز.
تو را کسی قدر خواهد کرد که ارزشت را به خوبی درک کند.
هیچگاه جایگاه و ارزشت را از یاد نبر.» .
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان