🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#داستان_های_شنیدنی
🌹روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند.
ناگهان بر سر #موضوعی
اختلاف پیدا کردند و
کار به #مشاجره کشید.
یکی از آن ها از سر #خشم سیلی
محکمی توی گوش دیگری زد.
🌹دوست سیلی خورده ؛
خون سرد روی #شن های بیابان
نوشت:
امروز #بهترین دوستم
بر چهره ام سیلی زد .
🌹آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن
ادامه دادند
تا به یک آبادی رسیدند.
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند
و
استراحت کنند
🌹ناگهان پای #شخصی که
سیلی خورده بود لغزید و
داخل #برکه افتاد و چون #شنا بلد
نبود نزدیک بود #غرق شود
اما
دوستش به کمک او شتافت
و
نجاتش داد .
🌹 فرد نجات یافته به
سختی و روی #صخره سنگی نوشت:
امروز #بهترین دوستم
#جان مرا نجات داد .
🌹 دوستش با تعجب پرسید :
آن روز تو #سیلی مرا روی
#شن های بیابان نوشتی
اما امروز به #سختی روی
#تخته سنگ نجات دادنت
را #حکاکی کردی ؟
🌹#لبخندی زد و گفت:
وقتی کسی ما را آزار میدهد
باید روی #شن های صحرا
بنویسیم
تا باد های #بخشش آن را
#پاک کنند.
ولی وقتی کسی #محبتی به ما
میکند
باید آن را روی #سنگ بنویسیم
تا هیچ بادی نتواند
آن را از یاد ما ببرد👌
🔴 به ما بپیوندید 👇
╭═⊰🍃❣❣🍃⊱━╮
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
906.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️#سلام_امام_زمانم
❤ عزیزتر از جانم..!
❤ مولای مهربانم....
😭روزگارمان سخت می گذرد!
😭سخت تر از سال گذشته،
😭سخت تر از ماه گذشته،
😭سخت تر از روز گذشته.....
️شبیه یک درد همگانی،
همه هر روز خسته تر از قبل می شوند!
#اقتصادی که نابود شده
#اخلاقی که به سقوط رسیده
#محبتی که ذخیره اش ته کشیـده و
#سلامتیِ روح و تَنِ مردم، که پرپر شده!
️چند روزی است دوره افتاده ام و به هرکه
میرسم، این سؤال را تکرار می کنم؛
⁉به نظرِ شما، آخرِ این اوضاعِ نابسامان
چه می شود؟
و در لابلای تمامِ پاسخ ها، یک درد مشترک،
موج می زند؛ #ناامیدی
ما از همه نااُمیــد شده ایم!
از همه ی انسان های دور و برمان!
و امروز یقین داریم، قیچیِ هیچ آرایشگری،
نمی تواند، چهره ی نابسامان دنیا را، زیبا کند.
مگر همین را نمی خواسته ای؟
ما روی قولِ تو حساب کرده ایـــــم!
بیا و با آمدنت حال دنیا را خوب کن ...
❤ العجل مولانا یا صاحب الزمان🤲
👤 مُنْتَــــظِر ظهور تو
🌼السلام علیک یا بقیه الله
🌼 ای کاش امروز روز ظهور شما باشد
🌼 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#داستان_های_شنیدنی
🌹روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند.
ناگهان بر سر #موضوعی
اختلاف پیدا کردند و
کار به #مشاجره کشید.
یکی از آن ها از سر #خشم سیلی
محکمی توی گوش دیگری زد.
🌹دوست سیلی خورده ؛
خون سرد روی #شن های بیابان
نوشت:
امروز #بهترین دوستم
بر چهره ام سیلی زد .
🌹آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن
ادامه دادند
تا به یک آبادی رسیدند.
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند
و
استراحت کنند
🌹ناگهان پای #شخصی که
سیلی خورده بود لغزید و
داخل #برکه افتاد و چون #شنا بلد
نبود نزدیک بود #غرق شود
اما
دوستش به کمک او شتافت
و
نجاتش داد .
🌹 فرد نجات یافته به
سختی و روی #صخره سنگی نوشت:
امروز #بهترین دوستم
#جان مرا نجات داد .
🌹 دوستش با تعجب پرسید :
آن روز تو #سیلی مرا روی
#شن های بیابان نوشتی
اما امروز به #سختی روی
#تخته سنگ نجات دادنت
را #حکاکی کردی ؟
🌹#لبخندی زد و گفت:
وقتی کسی ما را آزار میدهد
باید روی #شن های صحرا
بنویسیم
تا باد های #بخشش آن را
#پاک کنند.
ولی وقتی کسی #محبتی به ما
میکند
باید آن را روی #سنگ بنویسیم
تا هیچ بادی نتواند
آن را از یاد ما ببرد👌
🔴 به ما بپیوندید 👇
╭═⊰🍃❣❣🍃⊱━╮
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#داستان_های_شنیدنی
🌹روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند.
ناگهان بر سر #موضوعی
اختلاف پیدا کردند و
کار به #مشاجره کشید.
یکی از آن ها از سر #خشم سیلی
محکمی توی گوش دیگری زد.
🌹دوست سیلی خورده ؛
خون سرد روی #شن های بیابان
نوشت:
امروز #بهترین دوستم
بر چهره ام سیلی زد .
🌹آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن
ادامه دادند
تا به یک آبادی رسیدند.
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند
و
استراحت کنند
🌹ناگهان پای #شخصی که
سیلی خورده بود لغزید و
داخل #برکه افتاد و چون #شنا بلد
نبود نزدیک بود #غرق شود
اما
دوستش به کمک او شتافت
و
نجاتش داد .
🌹 فرد نجات یافته به
سختی و روی #صخره سنگی نوشت:
امروز #بهترین دوستم
#جان مرا نجات داد .
🌹 دوستش با تعجب پرسید :
آن روز تو #سیلی مرا روی
#شن های بیابان نوشتی
اما امروز به #سختی روی
#تخته سنگ نجات دادنت
را #حکاکی کردی ؟
🌹#لبخندی زد و گفت:
وقتی کسی ما را آزار میدهد
باید روی #شن های صحرا
بنویسیم
تا باد های #بخشش آن را
#پاک کنند.
ولی وقتی کسی #محبتی به ما
میکند
باید آن را روی #سنگ بنویسیم
تا هیچ بادی نتواند
آن را از یاد ما ببرد👌
🔴 به ما بپیوندید 👇
╭═⊰🍃❣❣🍃⊱━╮
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان