eitaa logo
تفسیر یک دقیقه ای قرآن
4.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
105 ویدیو
1 فایل
تفسیر یک دقیقه ای قرآن کریم از ابتدا تا انتهای قرآن کریم به زبان ساده و ‌روان ارسال پیام @pasokh97 کانال تفسیر یک دقیقه ای @tafsir_ir1 دیگر کانال ما احکام یک دقیقه ای پخش #شبکه_سه_سیما 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3561750554C7ab0d67256
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 بسم الله الرحمن الرحيم 📚 حر ریاحی 🌹 سلام - یکی از مهمترین ویژگی های شهيدان کربلا این بود که با برقراری ارتباط و اتصال میان خود و علیه السلام توانستند به اوج حیات و زندگی رسیده و قله انسانیت را فتح نمایند. به عنوان نمونه در میان همه نمونه ها و یاران سیدالشهدا علیه السلام داستان ارتباط جناب حر بن یزید ریاحی علیه السلام با حضرت از همه نمونه ها و مثال ها درس آموزتر و عبرت آموزتر است. از اشراف و بزرگان قبیله خویش بود. وی از طرف ابن زیاد به فرماندهی هزار سوار منصوب شد و برای مقابله با امام حسین علیه السلام از کوفه حرکت کرد. در منزلی به نام {ذو حسم} هنگام ظهر برابر لشکر امام قرار گرفت. امام علیه السلام رو به اصحاب خود کرد و فرمود: این گروه را سیراب کنید و اسبان آنان را آب دهید. 🌹 پس از آنکه به لشکریان و حیواناتشان آب داد ، فرمود: شما کیستید؟ گفتند:ما یاران ابن زیاد هستیم، امام فرمود:فرمانده شما کیست؟ گفتند:حر بن یزید ریاحی امام به حر فرمود: شما به کمک ما آمده ای یا برای دشمنی با ما؟ گفت ما برای مقابله و دشمنی با شما آمده ایم. امام فرمود: لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم. پس از نماز ، امام خطبه ای خواند و ضمن آن فرمود: من بسوی شما نیامدم مگر پس از آنکه نامه های شما به من رسید ، و فرستادگان شما آمدند و از من خواستند که بسوی شما بیایم؛ حال اگر به عهد و پیمان خود پایبند هستید می مانم و اگر دوست ندارید بر می گردم. گفت: من از این نامه ها اطلاعی ندارم و از نامه نويسان نیستم. من مأمورم و معذور و نمى توانم به شما اجازه حرکت دهم. امام فرمودند: مادرت به عزایت بنشیند از ما چه می خواهی؟ حر گفت: هر کسی جز شما نام مادر مرا برا بر زبان جاری می کرد ، البته متعرض نام مادرش می شدم ، اما چه کنم که مادر شما است و در حق او به غیر از تکریم و تعظیم نمی توانم سخنی بر زبان برانم. 🌹 گفت: می خواهم تو را به نزد ابن زیاد ببرم. امام گفت: هرگز به حرف تو گوش نمی دهم. حر گفت: من هم دست از تو بر نمی دارم. سرانجام حر به امام عرض کرد: من دستور جنگ با تو را ندارم ، حال که به کوفه نمی آیی به راه دیگری غیر از راه مدینه رهسپار شو تا من از پسر زیاد بخواهم تا شاید گرفتار جنگ با بزرگواری چون تو نشوم. پس امام خود را به طرف قادسيه حرکت داد و لشکر حر نیز به دنبال آنان حرکت کردن. در بین راه سخنانی بین حر و امام رد و بدل شد تا سر انجام در منزل قصد بنی مقاتل فرود آمدند. نماز صبح را اقامه نمودند و پس از آن امام علیه السلام خواست از راه دیگری برود ، اما لشکر حر مانع شد تا سرانجام به کربلا رسیدند. پرسید: این سرزمین چه نام دارد؟ گفتند:کربلا ، همین که امام نام کربلا را شنیدند در حالی که اشک می ریختند فرمودند: این مکان جای کرب و بلا است و این جای ریختن خون شهيدان کربلا است. @tafsir_ir1 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃