🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_علیه_السلام_جلسه_10
📚 حر ریاحی
🌹 سلام - یکی از مهمترین ویژگی های شهيدان کربلا این بود که با برقراری ارتباط و اتصال میان خود و #امام_حسین علیه السلام توانستند به اوج حیات و زندگی رسیده و قله انسانیت را فتح نمایند. به عنوان نمونه در میان همه نمونه ها و یاران سیدالشهدا علیه السلام داستان ارتباط جناب حر بن یزید ریاحی علیه السلام با حضرت از همه نمونه ها و مثال ها درس آموزتر و عبرت آموزتر است. #حر_ریاحی از اشراف و بزرگان قبیله خویش بود. وی از طرف ابن زیاد به فرماندهی هزار سوار منصوب شد و برای مقابله با امام حسین علیه السلام از کوفه حرکت کرد. در منزلی به نام {ذو حسم} هنگام ظهر برابر لشکر امام قرار گرفت. امام علیه السلام رو به اصحاب خود کرد و فرمود: این گروه را سیراب کنید و اسبان آنان را آب دهید.
🌹 پس از آنکه #امام به لشکریان و حیواناتشان آب داد ، فرمود: شما کیستید؟ گفتند:ما یاران ابن زیاد هستیم، امام فرمود:فرمانده شما کیست؟ گفتند:حر بن یزید ریاحی امام به حر فرمود: شما به کمک ما آمده ای یا برای دشمنی با ما؟ گفت ما برای مقابله و دشمنی با شما آمده ایم. امام فرمود: لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم. پس از نماز ، امام خطبه ای خواند و ضمن آن فرمود: من بسوی شما نیامدم مگر پس از آنکه نامه های شما به من رسید ، و فرستادگان شما آمدند و از من خواستند که بسوی شما بیایم؛ حال اگر به عهد و پیمان خود پایبند هستید می مانم و اگر دوست ندارید بر می گردم. #حر گفت: من از این نامه ها اطلاعی ندارم و از نامه نويسان نیستم. من مأمورم و معذور و نمى توانم به شما اجازه حرکت دهم. امام فرمودند: مادرت به عزایت بنشیند از ما چه می خواهی؟ حر گفت: هر کسی جز شما نام مادر مرا برا بر زبان جاری می کرد ، البته متعرض نام مادرش می شدم ، اما چه کنم که مادر شما #فاطمه است و در حق او به غیر از تکریم و تعظیم نمی توانم سخنی بر زبان برانم.
🌹 #حر گفت: می خواهم تو را به نزد ابن زیاد ببرم. امام گفت: هرگز به حرف تو گوش نمی دهم. حر گفت: من هم دست از تو بر نمی دارم. سرانجام حر به امام عرض کرد: من دستور جنگ با تو را ندارم ، حال که به کوفه نمی آیی به راه دیگری غیر از راه مدینه رهسپار شو تا من از پسر زیاد بخواهم تا شاید گرفتار جنگ با بزرگواری چون تو نشوم. پس امام #سپاه خود را به طرف قادسيه حرکت داد و لشکر حر نیز به دنبال آنان حرکت کردن. در بین راه سخنانی بین حر و امام رد و بدل شد تا سر انجام در منزل قصد بنی مقاتل فرود آمدند. نماز صبح را اقامه نمودند و پس از آن امام علیه السلام خواست از راه دیگری برود ، اما لشکر حر مانع شد تا سرانجام به کربلا رسیدند. #امام پرسید: این سرزمین چه نام دارد؟ گفتند:کربلا ، همین که امام نام کربلا را شنیدند در حالی که اشک می ریختند فرمودند: این مکان جای کرب و بلا است و این جای ریختن خون شهيدان کربلا است.
@tafsir_ir1
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #امام_حسین_علیه_السلام_جلسه_16
📚 آیا من را می شناسید؟
🌹 #امام_حسین علیه السلام در گرماگرم جنگ و حادثه عاشورا چندین بار در میدان حاضر شد و برای دشمنان سخن گفت و ضمن آن که آنان را از عواقب شوم و خطرناک مقابله با امام آگاه کرد ، به گوشه ای از مقام و جایگاه خود اشاره نمود. یک بار امام با صدای بلند فرمود: شما را به خدا آیا مرا می شناسید؟ گفتند: آری تو فرزند رسول خدا هستی. فرمود: شما را به خدا، آیا می دانید که مادرم #فاطمه دختر محمد است؟ گفتند: آری. امام فرمود: شما را به خدا، آیا می دانید جده ام خدیجه دختر خویلد، نخستین بانویی است که به اسلام گروید؟ گفتند: آری. فرمود:شما را به خدا، آیا می دانید که جعفر که در بهشت است عموی من است؟ گفتند:آری! امام فرمود:شما را به خدا می دانید شمشیری که به همراه دارم، شمشیر رسول خدا است؟ گفتند:آری فرمود:شما را به خدا آیا می دانید که این عمامه ای که به سر دارم عمامه رسول خدا است؟ گفتند:آری
🌹 امام فرمود: شما را به #خدا آیا می دانید که علی علیه السلام پدرم نخستین مردی بود که به اسلام گروید و در علم و حلم از همه مسلمین بالاتر بود و ولی و سرپرست همه ی مؤمنان از مرد و زن بود؟ گفتند: خدا را گواهی می گیریم آری! فرمود: پس چرا ریختن خون مرا روا می دارید، در حالی که فردای قیامت، حوض کوثر در اختیار پدرم بوده و گروهی را از نوشیدن آن محروم می کند همانگونه که شتر تشنه را از آب باز می دارند. مگر نمی دانید روز #قیامت پرچم حمد و سپاس در دست پدرم علی بن ابی طالب است؟ گفتند: همه اینها را می دانیم، ولی هرگز تو را رها نخواهیم کرد تا از تشنگی جان دهی.
🌹 خیلی از ما آدم ها با اینکه حق و باطل را می دانیم کدام است ولی باز طرف باطل می ایستیم گاهی آدمی بر اثر گناهان چنان قلبش تیره می شود با اینکه می داند کارش باطل و گناه است ولی باز در باطل می ماند و به گناه خود ادامه می دهد و به نبرد حق می رود.
برگرفته از کتاب قصص الحسين علیه السلام ظهیری صفحه76
@tafsir_ir1
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃