🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #امام_حسین_علیه_السلام_جلسه_18
📚 ملاقات
🌹 #امام_حسین علیه السلام در کربلا از هر فرصتی برای نجات دشمنان استفاده می کرد و آنان را موعظه می نمود، و گاه برای اتمام حجت از آنان درخواست ملاقات می کرد و آنان را از عواقب شوم و خطرناک جنگ بر حذر می داشت. در یکی از ملاقات های آن حضرت با سرکرده لشکر یعنی عمر بن سعد پرده از واقعیات برداشت و او را از دست زدن به کاری که نتیجه اش جهنم است آگاه ساخت. بیست نفر از لشکر عمر سعد به همراه خود او در ملاقاتی با #سیدالشهدا و بیست نفر از یاران فداکار آن حضرت حاضر شدند. یاران امام به جز عباس و علی اکبر بقیه از جلسه بیرون آمدند و عمر بن سعد نیز به یاران خود گفت: همه خارج شوید و فقط پسرم حفص و غلامم بمانند. آنگاه گفتگو آغاز شد. امام فرمود: وای بر تو ای پسر سعد! از خداوندی که بازگشت همه به سوی اوست نمی ترسی؟ می خواهی با من بجنگی؟ تو مرا می شناسی که من فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و فاطمه و علی علیهما السلام هستم.
🌹 ای پسر سعد! این ها را رها کن و به ما بپیوند، که این کار برای تو بهتر است و تو را مقرب پیشگاه خدا می کند. عمر بن سعد گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند. امام فرمود: اگر خراب کردند من آن را می سازم. این سعد گفت: می ترسم #باغ مرا تصرف کنند! امام فرمود: اگر گرفتند من به جای آن بهتر از آن را در حجاز که دارای چشمه عظیمی است به تو می دهم، چشمه ای که معاویه حاضر شد به هزار هزار دینار بخرد ولی به او فروخته نشد. عمر بن سعد گفت: من اهل و عیال دارم و در مورد آنها می ترسم. در این لحظه امام جوابی نداد و در حالی که می فرمود: تو را به من چه کار، #خدا تو را روی بسترت بکشد و در قیامت نیامرزد، امیدوارم از گندم ری نخوری. حمید بن مسلم می گوید: پس از حادثه عاشورا پیش عمر بن سعد رفتم و احوالش را پرسیدم گفت: از حالم نپرس، هیچ مسافری به خانه اش برنگشته که مانند من بار گناه به خانه آورد، من قطع رحم کردم و مرتکب گناه بزرگی شدم.
@tafsir_ir1
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃