"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «111»
همانا خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را به بهاى بهشت خريده است. آنان در راه خدا مىجنگند تا بكشند يا كشته شوند. (وفاى به اين) وعدهى حقّ كه در تورات و انجيل و قرآن آمده بر عهده خداست و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟ پس مژده باد شما را بر اين معاملهاى كه به وسيلهى آن (با خدا) بيعت كرديد و اين همان رستگارى بزرگ است.
نکته ها
دنيا، بازار است و مردم در آن معاملهگر. فروشنده، مردماند و خريدار خداوند. متاعِ معامله، مال و جان است و بهاى معامله بهشت. اگر به خدا بفروشند، سراسر سود و اگر به ديگرى بفروشند، يكسره خسارت است.
معامله با خدا چند امتياز دارد:
1. خود ما و توان و دارايى ما از اوست، سزاوار نيست كه به جز او بدهيم.
2. خداوند، اندك را هم مىخرد. «مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»
3. عيوب جنس را اصلاح مىكند و رسوا نمىسازد.
4. به بهاى بهشت مىخرد. خداوند در خريدن وارد مزايده مىشود و نرخى را پيشنهاد مىكند كه فروختن به غير او احمقانه و خسارت است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: براى بدنهاى شما جز بهشت، بهايى نيست، پس خود را به كمتر
جلد 3 - صفحه 508
از بهشت نفروشيد. «1»
پیام ها
1- با داشتن خريدارى همچون خدا، چرا به سراغ ديگران برويم؟ «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى»
2- خداوند، تنها از مؤمن خريدار است، نه از منافق و كافر. «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»
3- در پذيرش الهى، جهاد با جان بر جهاد مالى مقدّم است. «أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ»
4- بهشت، در سايهى جهاد و شمشير و تقديم جان و مال به خداوند است. «لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
5- اگر هدف از جهاد، خدا باشد، كشته شدن يا كشتن، تفاوتى نمىكند. «يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ»
6- هدف مؤمن از جنگ، ابتدا نابود كردن باطل و اهل آن و سرانجام شهادت است. «فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ»
7- در معامله با خدا، سود يقينى و قطعى است. «وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا» در مزايده با خداوند هرچه هست حقّ و به سود انسان است، بر خلاف ديگران كه يا قصد جدّى نيست يا بىانگيزهو دروغ است، يا غلّو، يا از روى هوس و يا براى طرد كردن رقيب است.
8- ارزش جهاد، مجاهدان و شهيدان، مخصوص اسلام نيست، در تورات و انجيل هم مطرح است. و اگر امروزه در آن كتابها نيست، نشان تحريف آنهاست. «فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ»
9- گرچه ما بر خدا حقى نداريم، امّا خداوند براى ما بر عهدهى خودش حقوقى قرار داده است. «وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا»
10- خداوند مجاهدان مخلص را طرف معاملهى خود قرار داده است. «بايَعْتُمْ» و نفرمود: «بعتم»
«1». تفسير مجمعالبيان.
جلد 3 - صفحه 509
11- بهترين بشارت، تبديل فانى به باقى و دنيا به آخرت است و غير آن خسارت و حسرت است. «فَاسْتَبْشِرُوا»
12- در كنار انتقاد از منافقانِ جهادگريز، بايد از مؤمنانِ مجاهد تقدير وتشكّر شود. «فَاسْتَبْشِرُوا»
13- بالاترين رستگارى تنها در سايهى معامله با خداست. «ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۱۱_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ «112»
(مؤمنانِ مجاهد،) اهل توبه، عبادت، ستايش، سياحت، ركوع، سجود، امر به معروف ونهى از منكر و حفظِ حدود و مقرّرات الهىاند و چنين مؤمنانى را بشارت ده.
نکته ها
در اين آيه، نُه صفت براى مؤمنانِ مجاهد بيان شده است: از گناهان توبه كرده، در مدار عبادت قرار مىگيرند. با زبان، حمد و با پا حركت و با بدن ركوع و سجود دارند، پس از خودسازى، با امر به معروف به اصلاح جامعه مىپردازند و از مرز قوانين الهى خارج نمىشوند.
توبه از گناه، راه عبادت را باز مىكند، زبانِ ستايشگر همراه با پويايى و تحرّك، آمادگى براى ركوع و سجود در پيشگاه خدا مىآورد، و امر به معروف و نهى از منكر، حافظِ حدود الهى در جامعه است.
كلمهى «التَّائِبُونَ»، نشانهى آن است كه مؤمنانى كه جان و مال خود را به خدا مىفروشند، مىتوانند با يك انقلاب و بازسازى درونى و اعراض از كردارهاى نارواى گذشته، وارد اين
جلد 3 - صفحه 510
ميدان معامله با خدا شوند. «1»
عُبّاد بصرى در راه مكّه امام سجاد عليه السلام را ديد، به حضرت گفت: «تركتَ الجهادَ و صعوبَته واقبلتَ الىالحجِّ و لِينَه؟» جهاد و سختى آن را رها كردهاى، به حج وآسانى آن روى آوردهاى؟ آنگاه آيهى إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى ... را خواند! حضرت فرمودند: ادامهى آن را هم بخوان! عبّاد آيهى التَّائِبُونَ ... را خواند. حضرت فرمود: اگر ياران ما اين صفات و كمالات را دارا مىبودند، بر ما واجب بود، قيام كنيم و در آن صورت، جهاد از حجّ برتر بود. «2»
در روايتى آمده است كه مراد از «السَّائِحُونَ» روزهداران مىباشد. «3»
پیام ها
1- شرط وفادارى خداوند به پيمان خود، پايدارى مؤمنان بر حفظ حدود الهى است. وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ ... التَّائِبُونَ ...
2- جهاد اكبر و خود سازى، لازمهى جهاد اصغر در جبهههاست. يُقاتِلُونَ ... التَّائِبُونَ ...
3- اسلام دينى جامع است، اشك را در كنار شمشير و عبادت را در كنارِ سياحت قرار داده است. يُقاتِلُونَ ... التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ ... السَّائِحُونَ
4- آنچه مطلوب است، ملكه شدن كمالات در انسان است. التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ ...
5- تقويت روحيهى رزمندگان اسلام، با ذكر و ياد خدا و عبادت است، نه شراب و موسيقى و ... كه در جبههى دشمن است. يُقاتِلُونَ، التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ، ...
6- تحرّك، تلاش، سياحت، هجرت و خودسازى، در راه كسب كمال و قربالهى ارزش است. «السَّائِحُونَ» (مردان خدا، راكد و زمينگير نيستند)
7- سرباز ورزمندهى اسلام بايد اهل نماز و عبادت باشد. «يُقاتِلُونَ، الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ»
«1». چنانكه در ماجراى كربلا، افرادى مانند زُهير و حُر، با آنكه سابقهى درخشانى نداشتند، ولى در يك چرخش و معامله با خدا، جان خود را تسليم كردند و درخشيدند.
«2». وسائل، ج 15، ص 46.
«3». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 511
8- در مسير كمال، اوّل خودسازى است، بعد جامعهسازى. التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ ... الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ...
9- درگيرى با دشمن در مرزها، ما را از مفاسد و منكرات داخلى غافل نسازد. يُقاتِلُونَ، الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ...
10- براى حفظ حدود الهى، بايد هم با دشمن خارجى جنگيد، هم با مفاسد داخلى مبارزه كرد. «يُقاتِلُونَ، النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ، الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ»"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۱۲_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِيمِ «113»
براى پيامبر و كسانىكه ايمان آوردهاند، سزاوار نيست كه براى مشركان، پس از آنكه برايشان آشكار گرديد كه آنان اهل دوزخند، طلب آمرزش كنند، هر چند خويشاوند آنان باشند.
نکته ها
برخى مفسّران به بعضى رواياتِ جعلى از راويانِ ناسالم استناد كرده و اين آيه را دربارهى ابوطالب دانستهاند! در حالى كه دهها دليل و روايت بر ايمان ابوطالب داريم. سعيدبن مسيّب كه راوىِ اين روايت است، دشمن علىبن ابىطالب عليهما السلام است و گناهِ ابوطالب هم اين است كه پدر على عليه السلام است!
پیام ها
1- پيامبر و ديگر مسلمانان، در برابر قانون يكساناند. «ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا»
2- شرك، گناهى نابخشودنى است و حتّى استغفار پيامبر براى مشركان بىاثر است. ما كانَ ... أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ
3- پيوندهاى مكتبى، مهمتر از پيوندهاى عاطفى است. نبايد عواطف فاميلى بر مكتب غالب شود. ما كانَ ... وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى
4- خويشاوندى با پيامبر، مانع دوزخ نيست. «وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 512"
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ «114»
و آمرزشخواهى ابراهيم براى پدرش (عموى مشركش كه سرپرستى او را به عهده داشت)، فقط به خاطر وعدهاى بود كه به او داده بود، (آن هنگام كه از هدايتش نااميد نبود،) پس هنگامى كه برايش روشن شد، او دشمن خداست، از او بيزارى جست. همانا ابراهيم، اهل آه وناله (از ترس خدا) و بردبار بود.
نکته ها
در آيهى قبل، سخن از اين بود كه پيامبر و مؤمنان حقّ دعا كردن براى مشركان را ندارند، هرچند از خويشاوندانشان باشند. اين آيه، پاسخ شبههاى را مىدهد كه پس چرا حضرت ابراهيم، به عموى مشرك خود دعا كرد و به او وعدهى استغفار داد؛ «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي» «1»، اين آيه مىفرمايد، وعدهى ابراهيم به اميد هدايت او بود. امّا چون عمو در حال شرك مرد، ابراهيم هم استغفار را رها كرد.
سؤال: چرا حضرت ابراهيم پس از مرگ عمو هم براى او دعا مىكرد؟ «ربّنا اغفر لى ولوالدىّ»؟ «2»
پاسخ: والد به پدر واقعى گفته مىشود، ولى اب، به پدر، معلّم، عمو، پدر زن، و جدّ هم گفته مىشود. دعاى ابراهيم براى پدر واقعىاش بوده، نه عموى مشركش.
قرآن در يازده آيه، از عموى ابراهيم تعبير به «أب» كرده است، تا بفهماند ابراهيم عليه السلام تحت سرپرستى چه كسى بوده، ولى تحت تأثير قرار نگرفته است.
امام صادق عليه السلام فرمود: ابراهيم عليه السلام اهل دعا وگريههاى بسيار و «اواه» بود. «3»
پیام ها
1- آنچه سبب بدگمانى به اولياى خداست، بايد برطرف شود و توجيه صحيح ارائه گردد. «مَوْعِدَةٍ وَعَدَها»
«1». مريم، 47.
«2». ابراهيم، 41.
«3». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 513
2- وفاى به عهد، حتّى نسبت به كافر هم لازم است. «مَوْعِدَةٍ وَعَدَها»
3- علم انبيا محدود است. فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ ...
4- در برابر رفتار تند كافران، حلم خود را از دست ندهيم. «1» تَبَرَّأَ مِنْهُ ... لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ
5- برائت از عمو به خاطر خدا، نشانهى عشق و خشوع ابراهيم نسبت به خداوند است. «اواه»
«1». عموى ابراهيم او راى تهديد مىكرد كه سنگسارت خواهم كرد؛ لئنلمتنته لأرجمّنك (مريم، 46) ولى ابراهيم همچنان بردبار بود"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۱۴_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «115»
خداوند بر آن نيست كه قومى را بعد از آنكه هدايتشان نمود، بىراه بگذارد تا آنچه را (كه بايد از آن) پرهيز كنند، برايشان بيان كند. قطعاً خداوند به هر چيزى داناست.
نکته ها
آيه، يا بيانگر حال آنان است كه مسلمان شده بودند، ولى پيش از آگاهى از وظايف خود از دنيا رفتند. «2» يا اشاره به آيهى قبل و لزوم تبرّى از دشمن خداست كه اگر پس از اين هشدار، بىتفاوت باشيد، خودتان هم گمراه شده به دشمنان خدا ملحق مىشويد، و ممكن است آيه براى رفع نگرانى كسانى باشد كه قبل از علم به حرمت استغفار براى مشركان، براى آنان استغفار مىكردند.
امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند بر امام واجب كرده است كه هر گاه نگران مرگ خود شد، امام معصوم بعدى را براى مردم معرّفى كند، سپس اين آيه را تلاوت كرد. «3»
اضلال خدا، كيفر بىاعتنايى به هدايت اوست. مخالفت آگاهانه با رهنمودهاى الهى، زمينهى سلب هدايت خداوند است. ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَ ... حَتَّى يُبَيِّنَ
«2». تفسير مجمعالبيان.
«3». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 514
پیام ها
1- كيفر الهى، پس از تبيين و روشنگرى و اتمام حجّت است. «حَتَّى يُبَيِّنَ»
2- هدايت الهى كامل است و علاوه بر بيان اسبابِ سعادت، عوامل خطر را نيز هشدار مىدهد. «يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ» امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند اسباب رضايت و غضب خود را به مردم مىشناساند. «1»
3- دستور الهى بر پرهيز از چيزى، از علم و حكمت او سرچشمه مىگيرد. «إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»
«1». كافى، ج 1، ص 163."
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۱۵_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «116»
همانا حكومت آسمانها و زمين تنها از آنِ خداست، زنده مىكند و مىميراند و شما را جز خداوند، هيچ سرپرست و ياورى نيست.
پیام ها
1- به جاى تحكيم روابط با خويشاوندانِ مشرك، به فكر رابطه با خدايى باشيد كه مالك آسمانها و زمين است و آنها در برابر اين خدا، قدرت هيچ گونه نصرتى ندارند. لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ ... ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍ ..."
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۱۶_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ «117»
همانا خداوند، لطف خود را بر پيامبر و مهاجران و انصارى كه او را در لحظهى دشوار (جنگ تبوك) پيروى كردند، سرازير نمود، پس از آنكه نزديك بود دلهاى بعضى از آنان منحرف شود (ودر جبهه حضور نيابند.) سپس خداوند لطف خود را به آنان بازگرداند، همانا او به آنان رئوف و مهربان است.
جلد 3 - صفحه 515
نکته ها
جنگ تبوك دشوارىهاى بسيار داشت از جمله: دورى راه، گرمى هوا، فصل چيدن ميوهها و محصولات، و هيبت و قدرت دشمن. لذا بعضىها كه از منافقان نبودند، سايهبان منزل و آب خنك و همسر را بر جبهه و مشقّات راه ترجيح دادند و نرفتند، مثل ابوخثيمه كه چون متنبّه شد، تلاش كرد و پس از چند روز تأخير، خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان رساند.
منافقان در جنگ تبوك سه گروه بودند:
1. عدّهاى به بهانهى مفتون شدن به دختران زيباى رومى، به جبهه نرفتند.
2. جمعى مردم را از رفتن دلسرد مىكردند.
3. بعضى گرمى هوا را بهانه مىآوردند، يا اجازهى ماندن مىگرفتند.
امّا در مقابل، عدّهاى عاشقانه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله رفتند واگر وسيلهى سفر نداشتند، از اندوه، اشك مىريختند. داستانِ عقب ماندنِ ابوذر غفارى كه بالاخره خود را به پيامبر رساند، مربوط به همين ماجراست.
در جنگ تبوك، كار چنان سخت شد كه گاهى يك خرما را چند نفر مىمكيدند «1»
شايد به دليل اين آيه و آيهى بعد كه پذيرش توبه مطرح است، نام اين سوره را علاوه بر برائت، توبه نيز گفتهاند.
پیام ها
1- خداوند، پيامبر و رزمندگان را در صحنههاى خطرناك، مورد لطف خاصّ خويش قرار مىدهد. تابَ اللَّهُ ...
2- همهى انسانها، به ويژه پيامبران، به لطف الهى نيازمندند. «تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ»
«1». تفسير مجمعالبيان.
جلد 3 - صفحه 516
3- توبهى الهى، به معناى لطف خاصّ او به پيامبر و مؤمنان است كه گاهى در قالب عفو و بخشش نسبت به گنهكاران جلوه مىكند. «تابَ اللَّهُ»
4- نشانهى ايمان واقعى، اطاعت از رهبر در شرايط دشوار است. «اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ»
5- سختىهاى زندگى، لحظه وساعتى بيش نيست و مىگذرد. «ساعَةِ الْعُسْرَةِ»
6- انسان، هر لحظه در معرض لغزش و انحراف است، پس بايد به خدا روى آورد. «كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ»
7- تنها راه نجات از سقوط، لطف الهى است. تابَ اللَّهُ ... ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۱۷_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ «118»
و نيز بر سه نفرى كه (از شركت در جبههى تبوك به خاطر سستى) وامانده بودند، تا آنگاه كه زمين با همهى وسعتش (به سبب قهر ونفرت مردم) بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمده و فهميدند كه در برابر خدا، هيچ پناهگاهى جز خود او نيست، پس خداوند لطف خويش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفّق شوند. همانا خداوند توبهپذير و مهربان است.
نکته ها
سه مسلمانى كه در تبوك شركت نكردند، «1» پشيمان شده و براى عذرخواهى نزد پيامبر آمدند. امّا حضرت با آنان سخن نگفت و دستور داد كسى با آنان حرف نزند و همسرانشان هم به آنان نزديك نشوند. آنان به كوههاى اطراف مدينه رفتند و براى استغفار، جدا از
«1». كعببن مالك، مرارةبن ربيع و حلالبن اميّه.
جلد 3 - صفحه 517
يكديگر به تضرّع وگريه پرداختند تا پس از پنجاه روز، خداوند توبهى آنان را پذيرفت. «1»
پیام ها
1- بىاعتنايان به جنگ وفرمان رهبرى، بايد تنبيه شده وتا مدّتى پشت سر گذاشته شوند. «خُلِّفُوا»
2- قهر، بىاعتنايى و بايكوت، يكى از شيوههاى تربيتى براى متخلّفان و مجرمان است. ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ ... ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ
3- مبارزهى منفى با متخلّفان، جامعه را براى آنان زندانى بىنگهبان و مؤثّر مىسازد. «ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ»
4- با آنكه پيامبر، مظهر رحمت الهى است، امّا به عنوان مرّبى، از اهرم قهر هم استفاده مىكند. «ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ»
5- يكى از عذابها عذاب وجدان است. «ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ»
6- يأس از مردم، زمينهساز توبه و توجّه به خداست. لا مَلْجَأَ ... ثُمَّ تابَ
7- توفيقِ توبه نيز در سايهى لطف و عنايت الهى است. اوّل خداوند لطف خود را به انسان باز مىگرداند، «تابَ عَلَيْهِمْ» تا انسان توفيق پشيمانى و عذرخواهى و توبه پيدا كند، «لِيَتُوبُوا» و همين كه توبه كرد، باز خداوند توبهى او را مىپذيرد. «إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ»
8- پس از يك دوره مبارزهى منفى وبىاعتنايى و بايكوت، شرايط مناسب را براى بازسازى خلافكاران به وجود آوريم تا بازگردند و بعد از آن نيز ما با مهربانى آنان را پذيرا باشيم. «تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ»
«1». بحار، ج 21، ص 237.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 518"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۱۸_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام