eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.7هزار دنبال‌کننده
111 عکس
29 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) سيماى سوره يوسف سوره يوسف از سوره هاى مكّى و داراى يكصد ويازده آيه است. نام حضرت يوسف، 27 مرتبه در قرآن آمده كه 25 مرتبه آن در همين سوره است. آيات اين سوره، به هم پيوسته و در چند بخش جذاب و فشرده، داستان زندگى يوسف را از كودكى تا رسيدن او به مقام خزانه دارى كشور مصر، عفت و پاكدامنى او، خنثى شدن توطئه هاى مختلف عليه او و جلوه هايى از قدرت الهى را مطرح مى كند. داستان حضرت يوسف عليه السلام فقط در همين سوره از قرآن آمده، در حالى كه داستان پيامبران ديگر در سوره هاى متعدّد نقل شده است. داستان حضرت آدم و نوح هر كدام در دوازده سوره، داستان حضرت ابراهيم در هيجده سوره، داستان حضرت صالح در يازده سوره، داستان حضرت داوود در پنج سوره، داستان حضرت هود و سليمان هر كدام در چهار سوره و داستان حضرت عيسى و زكريّا هر كدام در سه سوره ذكر شده است.«1» داستان حضرت يوسف در تورات، سِفر پيدايش از فصل 37 تا 50 نيز نقل شده است، امّا در مقايسه با آنچه در قرآن آمده، به خوبى اصالت قرآن و تحريف تورات معلوم مى گردد. در ميان آثار ادبى نيز داستان يوسف و زليخا، دلدارى «1». تفسير حدائق. تفسير نور، ج 4، ص: 144 جايگاهى برگزيده است كه از آن جمله مى توان منظومه يوسف و زليخا، از نظامى گنجوى و يوسف و زليخا منسوب به فردوسى را نام برد. قرآن در داستان يوسف عليه السلام بيشتر به شخصيّت خود او در گذر از كوران حوادث مى پردازد، در حالى كه در داستان پيامبران ديگر، بيشتر به سرنوشت مخالفان و لجاجت و هلاكت آنان اشاره نموده است. در برخى روايات، از آموزش سوره يوسف به زنان و دختران نهى شده است، ولى به نظر برخى صاحب نظران، اين روايات اسناد قابل اعتمادى ندارند.«1» و از طرفى آنچه استناد اين نهى است، طرح عشق از سوى زليخا همسر عزيز مصر است كه با بيان قرآنى، نقطه منفى در آن وجود ندارد. (1). تفسير نمونه. تفسير نور، ج 4، ص: 145 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده مهربان الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ «1» الف لام را. آن است آيات كتاب روشنگر. إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «2» همانا ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، باشد كه بيانديشيد. نکته ها درباره حروف مقطّعه نظرات مختلفى بيان شده است، از جمله: 1. قرآن، اين معجزه الهى از همين حروف الفبا تأليف يافته كه در اختيار همگان است. 2. نام سوره‌اى است كه با آن حروف آغاز شده است. 3. نوعى سوگند و قسم الهى است. 4. اسرار و رموزى بين خدا و پيامبر است. امّا با توجّه به اينكه از ميان 29 سوره‌اى كه با حروف مقطّعه آغاز شده، در بيست و چهار مورد پس از آن، سخن از قرآن و معجزه بودن آن است، شايد بهترين وجه، همان نظر اوّل باشد. قرآن به هر زبانى كه نازل مى‌شد، ديگران بايد با آن زبان آشنا مى‌شدند. امّا نزول قرآن به زبان عربى داراى مزايايى است، از جمله: الف: زبان عربى داراى چنان گستردگى لغات و استوارى قواعد دستورى است كه در زبان‌هاى ديگر يافت نمى‌شود. جلد 4 - صفحه 146 ب: طبق روايات زبان اهل بهشت، عربى است. ج: مردم منطقه‌اى كه قرآن در آن نازل شد، عرب زبان بودند و امكان نداشت كه كتابِ آسمانى آنها به زبان ديگرى باشد. خداوند در مورد قرآن و باران، هر دو تعبير به «نزول» نموده است، بين اين دو مشابهت‌هايى است كه ذكر مى‌كنيم: الف: هر دو از آسمان نازل مى‌شوند. «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» «1» ب: هر دو طاهر و مطهّرند. «يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ» «2»، رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا ... يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ‌ «3» ج: هر دو وسيله‌ى حياتند. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «4»، «لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً» «5» د: هر دو مبارك و مايه‌ى بركت‌اند. «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ» «6»، «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً» «7» ه: قرآن چون باران، قطره قطره و آيه آيه نازل شده است. (نزول تدريجى) شايد تأكيد بر عربى بودن قرآن، ردّ كسانى باشد كه گفتند: قرآن را فردى عجمى به پيامبر آموخته است .... أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ‌ «8» پیام ها 1- قرآن، از همين حروف الفبا (الف، لام، را، ...)، تأليف يافته است. اگر مى‌توانيد شما هم از همين حروف، كتابى مثل قرآن بياوريد. «الر» 2- قرآن، داراى مقامى بس والا است. «تِلْكَ» 3- قرآن، مخاطب و خواننده را در آغاز، نسبت به استحكام آيات خود واقف‌ «1». مؤمنون، 18. «2». انفال، 11. «3». بقره، 129. «4». انفال، 24. «5». فرقان، 49. «6». انعام 92. «7». ق 9. «8». نحل، 103. جلد 4 - صفحه 147 ساخته، سپس به بيان مطالب ديگر مى‌پردازد. «آياتُ الْكِتابِ الْمُبِين
ِ» 4- نزول قرآن به زبان عربى از يك سو و فرمان تدّبر در آن از سوى ديگر، نشانه‌ى آن است كه مسلمانان بايد با زبان عربى آشنا شوند. «قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» 5- قرآن، تنها براى تلاوت و تبّرك نيست، بلكه وسيله‌ى تعقّل و رشد بشر است. «لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» 6- نوشته‌ها بايد روشن وروشنگر، هدفدار و هدايتگر باشد. الْكِتابِ الْمُبِينِ‌ ... لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ 7- براى رسيدن به سعادت، تنها نزول قرآن كافى نيست؛ بلكه بايد درباره‌ى آن تعقّل هم كرد. «أَنْزَلْناهُ‌ ... لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ «3» ما با اين قرآن كه به تو وحى كرديم بهترين داستان را بر تو بازگو مى‌كنيم، در حالى كه تو پيش از آن، از بى‌خبران بودى. نکته ها «قصص» هم به معناى داستان وهم به معناى نقل داستان است. قصّه و داستان در تربيت انسان سهم بسزايى دارد. زيرا داستان، تجسّم عينى زندگى يك امت و تجربه عملى يك ملّت است. تاريخ آئينه‌ى ملّت‌هاست و هر چه با تاريخ و سرگذشت پيشينيان آشنا باشيم، گويا به اندازه عمر آن مردم زندگى كرده‌ايم. حضرت على عليه السلام در نامه سى‌ويكم نهج‌البلاغه خطاب به فرزندش امام حسن عليه السلام جمله‌اى دارند كه مى‌فرمايند: فرزندم! من در سرگذشت گذشتگان چنان مطالعه كرده‌ام و به آنها آگاهم كه گويا با آنان زيسته‌ام و به اندازه‌ى آنها عمر كرده‌ام. شايد يكى از دلايل اثرگذارى قصّه و داستان بر روى انسان، تمايل قلبى او به داستان باشد. معمولًا كتاب‌هاى تاريخى و آثار داستانى در طول تاريخ فرهنگ بشرى رونق خاصى داشته‌ جلد 4 - صفحه 148 و قابل فهم و درك براى اكثر مردم بوده است، در حالى كه مباحث استدلالى و عقلانى را گروه اندكى پيگيرى مى‌كرده‌اند. در روايات، به كلّ قرآن «احسن القصص» اطلاق شده است و اين منافاتى ندارد كه در ميان كتب آسمانى، قرآن «احسن‌القصص» باشد و در ميان سوره‌هاى قرآن، اين سوره «احسن القصص» باشد. «1» تفاوت داستان‌هاى قرآن با ساير داستان‌ها: 1. قصّه‌گو خداوند است. «نَحْنُ نَقُصُّ» 2. هدفدار است. «نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ» «2» 3. حقّ است، نه خيال. «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ» «3» 4. بر اساس علم است، نه گمان. «فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ» «4» 5. وسيله‌ى تفكّر است، نه تخدير. «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» «5» 6. وسيله‌ى عبرت است، نه تفريح و سرگرمى. «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ» «6» داستان حضرت يوسف، «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» است، زيرا: 1. معتبرترين داستان‌ها است. «بِما أَوْحَيْنا» 2. در اين داستان، جهاد با نفس كه بزرگ‌ترين جهاد است، مطرح مى‌شود. 3. قهرمان داستان، نوجوانى است كه تمام كمالات انسانى را در خود دارد. (صبر، ايمان، تقوا، عفاف، امانت، حكمت، عفو و احسان) 4. تمام چهره‌هاى داستان، خوش عاقبت مى‌شوند. مثلا يوسف به حكومت مى‌رسد، برادران توبه مى‌كنند، پدر بينايى خود را بدست مى‌آورد، كشور قحطى زده نجات مى‌يابد و دلتنگى‌ها و حسادت‌ها به وصال و محبّت تبديل مى‌شود. 5. در اين داستان مجموعه‌اى از اضداد در كنار هم طرح شده‌اند: فراق و وصال، غم و شادى، قحطى و پرمحصولى، وفادارى و جفاكارى، مالك و مملوك، چاه و كاخ، فقر و غنا، بردگى و «1». تفسير كنزالدقائق. «2». هود، 120. «3». كهف، 13. «4». اعراف، 7. «5». اعراف، 176. «6». يوسف، 111. جلد 4 - صفحه 149 سلطنت، كورى و بينايى، پاكدامنى و اتهام ناروا بستن. نه فقط داستان‌هاى الهى، بلكه تمام كارهاى خداوند، «أَحْسَنَ» است. زيرا: 1. بهترين آفريدگار است. «أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» «1» 2. بهترين كتاب را دارد. «نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ» «2» 3. بهترين دين را دارد. «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ» «3» 4. بهترين پاداش را مى‌دهد. «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا» «4» و در برابر اين بهترين‌ها، خداوند بهترين عمل را از انسان خواسته است. «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» «5» غفلت در قرآن به سه معنى مطرح شده است: الف: غفلت بد، نظير آيه‌ى‌ «وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ» «6» همانا بسيارى مردم از آيات ما غافلند. ب: غفلت خوب، نظير آيه‌ى‌ «إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» «7» كسانى‌كه بر زنان پاكدامن و غافل از فحشا، تهمت زنا مى‌زنند در دنيا و آخرت لعنت شده‌اند. ج: غفلتِ طبيعى به معناى بى‌اطلاعى، نظير همين آيه مورد بحث؛ «وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ» كه خدا براى حفظ حرمت و احترام پيامبر نمى‌فرمايد: «كنت من قبله لمن الجاهلين» پیام ها 1- در داستان‌هاى قرآن، قصّه‌گو خداوند است. «نَحْنُ نَقُصُّ» 2- قصّه گو (و نويسنده آن)، بايد معتبر و مطمئن باشد. «نَحْنُ نَقُصُّ»* 3- از نظر روانى و تربيتى، براى تأثير بهتر، بايد مقدّمه چينى كرد. (قبل از شروع‌ «1». مؤمنون، 14. «2». زمر، 23. «3». نساء، 125. «4». نور، 38. «5». هود، 7. «6». يونس، 92. «7». نور، 23. جلد 4 - صفحه 150 قصّه، مقدّمه چينى مى‌كند كه مى‌خواهم قصه بگويم، آن هم بهترين قصّه.) «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ»*
4- بهترين سخن‌ها، در اختيار بهترين افراد است. نَحْنُ نَقُصُ‌ ... أَحْسَنَ الْقَصَصِ* 5- براى الگو دادن به ديگران، بهترين‌ها را انتخاب ومعرّفى كنيم. أَحْسَنَ‌ ... 6- قرآن بازگوكننده‌ى داستان‌ها، با بهترين وزيباترين بيان است. «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» 7- بهترين داستان، آن است كه بر اساس وحى باشد. «أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا» 8- پيامبر امّى قبل از نزول وحى، نسبت به تاريخِ گذشته بى‌خبر و ناآشنا بود. ... لَمِنَ الْغافِلِينَ‌ 9- قرآن، از ميان برنده غفلت‌ها و بى‌خبرى‌هاست. «مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا