"تفسیر نور (محسن قرائتی)
اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ «9»
(برادران به يكديگر گفتند:) يوسف را بكشيد يا او را به سرزمينى دور بيافكنيد تا توجّه پدرتان مخصوص شما شود و پس از انجام طرح (با توبه) گروهى شايسته باشيد.
نکته ها
انسان در برخورد با نعمت، چهار حالت دارد: حسادت، بُخل، ايثار، غبطه. اگر پيش خود گفت: حال كه ما فلان نعمت را نداريم، ديگران هم نداشته باشند، حسادت است. اگر گفت:
فقط ما برخوردار از اين نعمت باشيم ولى ديگران نه، اين بُخل است. اگر گفت: ديگران از نعمت برخوردار باشند، اگر چه به قيمتى كه ما محروم باشيم، اين ايثار است. اگر گفت: حالا كه ديگران از نعمت برخوردارند، اى كاش ما هم بهرهمند مىشديم، اين غبطه است.
امام باقر عليه السلام فرمودند: من گاهى به بعضى از فرزندانم محبّت مىكنم و آنها را روى زانوانم مىنشانم در حالى كه استحقاق اين همه محبّت را ندارند، تا مبادا عليه ساير فرزندانم حسادت بورزند و ماجراى يوسف تكرار شود. «1»
پیام ها
1- فكر خطرناك، انسان را به كار خطرناك مىكشاند. لَيُوسُفُ ... أَحَبُ ... اقْتُلُوا
2- احساس تبعيض در محبّت از طرف فرزندان، آنها را تا حدّ برادركشى سوق مىدهد. (گرچه شدّت علاقهى پدر به يوسف بى دليل نبود، بلكه به خاطر كمالات او بود، ولى برادران احساس تبعيض كردند و خيال كردند علاقهى بىدليل است و همين احساس، آنان را به توطئه وادار كرد) أَحَبُّ إِلى أَبِينا ... اقْتُلُوا*
«1». تفسير نمونه به نقل از بحار، ج 74، ص 78.
جلد 4 - صفحه 164
3- از منظر كوته نظران، حذف فيزيكى رقيب بهترين راه است. «اقْتُلُوا يُوسُفَ»*
4- حسادت، انسان را تا برادركشى سوق مىدهد. «اقْتُلُوا يُوسُفَ»
5- گناهكاران يكديگر را در انجام گناه وسوسه كرده و از همداستانى با يكديگر نيرو مىگيرند. (برادران به يكديگر دستور بكشيد و بيفكنيد مىدادند) اقْتُلُوا ... أَوِ اطْرَحُوهُ*
6- انسان، خواهان محبوبيّت است و كمبود محبّت مايهى بزرگترين خطرات و انحرافات است. «يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ»
7- حسودان گمان مىكنند كه: از دل برود هر آنچه از ديده برفت. اقْتُلُوا يُوسُفَ ... يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ (برادران گمان مىكردند اگر پدر يوسف را نبيند، از فكر يوسف بيرون خواهد رفت و تمام فكرش در ما متمركز خواهد شد)*
8- با اينكه قرآن راه كسب محبوبيّت را ايمان و عمل صالح معرّفى مىكند؛ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»، «1» امّا شيطان، راه محبوب شدن را برادركشى ترسيم مىكند. اقْتُلُوا ... يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ
9- حسود خيال مىكند با نابود كردن ديگران، نعمتها براى او مىشود. اقْتُلُوا ... يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ
10- شيطان با وعدهى توبه در آينده، راه گناه امروز را باز مىكند. «وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ»
11- علم وآگاهى، هميشه عامل دورى از انحراف نيست. برادران با آنكه قتل يا تبعيد يوسف را بد مىدانستند؛ «تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ» امّا اقدام كردند.
12- سخن از توبه قبل از انجام گناه، فريب دادن وجدان و گشودن راه گناه است. (برادران به يكديگر مىگفتند: شما يوسف را نابود كنيد بعد با توبه از افراد صالح مىشويم) «تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ»*
«1». مريم، 96.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 165"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۹_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ «10»
گويندهاى از ميان آنان گفت: يوسف را نكشيد و اگر قصد اين كار را داريد، او را به نهانخانه چاه بيفكنيد تا بعضى كاروانها (كه از آنجا عبور مىكنند) او را برگيرند.
نکته ها
«جب» به معناى چاهى است كه سنگچين نشده باشد. «غَيابَتِ» نيز به طاقچههايى مىگويند كه در ديوارهى چاه، نزديك آب قرار مىدهند كه اگر از بالاى چاه نگاه شود، ديده نمىشود.
نهى از منكر داراى بركاتى است كه در آينده روشن مىشود. نهى «لا تَقْتُلُوا» يوسف را نجات داد و در سالهاى بعد، او مملكت را از قحطى نجات داد. همان گونه كه آسيه، همسر فرعون با نهى «لا تَقْتُلُوا»، جان موسى را نجات داد و او در سالهاى بعد، بنىاسرائيل را از شر فرعون نجات داد.
اين نمونه روشن وعده الهى است كه مىفرمايد: «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً» «1» هر كس يك نفر را زنده كند، گويا همه مردم را زنده كرده است.
پیام ها
1- گاهى نهى از منكر يك فرد مىتواند نظر جمع را عوض كند و بر آن تأثير بگذارد. (يكى گفت: نكشيد، ولى نظر جمع را تغيير داد) «قالَ قائِلٌ»*
2- نام گويندهى سخن مهم نيست، محتواى كلام مهم است. قالَ قائِلٌ ...
3- مرعوب اكثريّت و همرنگ جماعت نشويم. (يك نفر بود، ولى همرنگ جماعت نشد) «قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا»*
«1». مائده 32.
جلد 4 - صفحه 166
4- اگر نمىتوان جلو منكر را به كلى گرفت، هر مقدار كه ممكن است بايد آنرا پايين آورد. لا تَقْتُلُوا ... وَ أَلْقُوهُ
5- مشورت در كار ناپسند نيز راهگشا است، تا چه رسد در كارهاى خوب. (براى كشتن برادر مشورت كردند) لا تَقْتُلُوا ...*
6- براى مبارزه با فساد، گاهى دفع افسد به فاسد لازم است. (او را نكشيد، در چاه بيندازيد) «لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ»*
7- در كنار نهى از منكر، جايگزين ارائه كنيم. (اگر گفتيم اين كار را نكنيد، پس بگوييم چكار كنند) لا تَقْتُلُوا ... أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ*"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۱٠_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As