eitaa logo
تفسیر آموزشی و احادیث کافی- راسل
176 دنبال‌کننده
76 عکس
28 ویدیو
84 فایل
سلام بر شما از ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ تفسیر آموزشی جلد ۱ و درس حدیث(برگزیده فضل قرآن کافی) در حال تدریس است. این کانال پل ارتباطی ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسات ۷ اردیبهشت ۹۹ 1. اعراب تقدیری فرعی: مررتُ بموسی، موسی غیرمنصرف است. لذا فتحه (اعراب فرعی) در تقدیر است. اما در مررت بقاضٍ، اعراب تقدیری اصلی است. 2. معنای "مَعاد" برای "ماوا" در آیه 197 آل عمران معنای قرآنی تری نسبت به "مَنزل" و "ملجا" دارد. آیات 48سوره توبه(جهنم لمحیطه بالکافرین) و ۱۰ نساء (یاکلون فی بطونهم نارا) را بنگرید. 3. اسم مکان و زمان ثلاثی مجرد بر وزن مَفعَل و مَفعِل است. اگر فعل بر وزن یَفعِل و صحیح اللام باشد مانند رجع و مثال واوی بر وزن یفعَل باشد مثل وضع، اسم مکان و زمان بر وزن مَفعِل است. وگرنه بر وزن مَفعَل است. 1. به ریشه "ء ن ف" الوسیط مراجعه کنید. معنای "مُستانَفة" و "مستانِفة" را بررسی کنید. 2. با توجه به آیات 68 انعام، 140 نساء، به دست آورید که خطابات قرآن به رسول خدا ص در واقع خطاب به مومنان است مگر دلیل خاص داشته باشیم.
درس امروز 1. هر کلمه ای که دلالت بر مکان یا زمان کند ظرف است. اما م.فیه باید متضمن معنای "فی" باشد. 2. آیات در آیه ۱۸۲ اعراف به معنای نشانه است، تخصیص نخورده است(لذا به معنای معجزه نیست). فقط کذّبوا گفته شده است و کفروا بیان نشده است. ضمن این آیه حدیثی از امام صادق ع داریم که به فرد مومنی از ایشان راجع به استدراج پرسیده بود نفرمودند مختص کفار است، بلکه فرمودند آیا حمد خدا بجا می آوری؟ اگر بله، استدراج نیست. ۳. حیث گفته شده که ظرف مکان است اما قول صحیح این است که هم ظرف مکان و هم ظرف زمان است که قول مختار فراء و المیزان و تسنیم نیز همین است(رک: آیه ۵ توبه در المیزان و تسنیم و معانی القرآن). ۴. در ترجمه کلمات به فارسی باید دقت کرد تا خودمان شبهه ساز نشویم. از جمله اینکه کلمه "کید" برای خداوند نباید به "حیله" معنا شود که در فارسی بار معنایی منفی دارد بلکه باید به "تدبیر کردن" معنا کرد که معنای "احتال" در الوسیط است. ۵. در لغت نامه ها برای ذکر اسم مصدر پس از مصادر گفته شده "و الاسم منه ..." که از این طریق باید اسم مصدر را شناخت. 1. در باب کلمه رجوع به صرف ساده چاپ 95، صفحه 145.
درس امشب: 1. اَنّما ای که در آیه آمده است، باید جدا نوشته شود. زیرا "ما" زائده کافّه نیست. این "ما" مصدریه(موصول حرفی) یا موصوله است. ( ) 2. از این پس افعال لازم را با حرف جر می آوریم. (با توجه به معنای مورد نظر آیه) 3. قاعده خصوصی باب افتعال، در صورتی که فاءالفعل "ز" باشد، وجوبا "ت" باب به "د" تبدیل می شود. ص258 دانش صرف 4. مُهین، هان-یهون باب افعال است. 5. مَهین: ضعیف، پست و مُهین: خوارکننده و مَهین (فارسی): مانند ماه، ماه گونه 6. روی علائم وقف و ابتدای قرآن می توان بحث کرد، زیرا نتیجه عمل علمای وقف و ابتدا است. 7. "ما" در اَنّما؛ موصول اسمی است یا حرفی؟ اسمی: چیزی که، آن چیز چیست؟ زمان. لذا یک "فیه" در تقدیر است. (عائد) حرفی/مصدریه: تأویل به مصدر می برد و نیاز به تقدیر ندارد لذا «اولویت» دارد. 8. اِنّما زیدٌ قائمٌ: زید فقط قائم است. "ما" زائده کافّه، هم تاکید را از اِنّ می گیرد و هم عمل را. حصر را در جزء موخر افاده می کند. اِنّما جاینشین "ما(نافیه)+ الّا" است. "زدنی علماً"(114 طه) را ابتدا با کمک لغتنامه اعراب کنید. سپس به نحوه اعراب الجدول و اعراب درویش مراجعه کنید و ببینید مفعول به دانسته اند یا تمییز؟
آیه 178 آل عمران: ✅ واو استیناف در صدر آیه ترجمه شد به: [گفتنی زیاد است اما فعلاً همین مقدار بگویم که] چراکه معتقدیم دو نوع جمله مستأنفه داریم: 1. آنکه بی واو است(که طبق قاعده است) 2. آنکه در صدر آن واو است که حقیقت آن این است که برساند که از بیان «جمله معطوف علیها» که در واقع آن جمله، مستأنفه بوده، صرفنظر کرده است. این مسأله را می توان از آیاتی نظیر 75 انعام فهمید که «واو» در غیر استیناف است ولی افاده مفهوم فوق را می کند(و کذلک نری ... و لیکونَ من الموقنین): أی «لاغراضٍ کثیرةٍ و لیکونَ ...». لذا در حقیقت چنین است که «واو استیناف» نداریم بلکه حقیقت آن «عطف بر جمله مستأنفه» است. ✅ دو تأکید موجود در «نون تأکید ثقیله» ترجمه شد به: مؤکدا و حتماً. ✅ الذین کفروا: در مقام «عهد» است نه «جنس» لذا شامل تمام کفار نیست بلکه مراد از آن همان کافران دو آیه قبل(الذین یسارعون فی الکفر) است. ✅ دو حرف مصدریه بر سر هم آمده اند: أنَّ ما نُملی. لذا هر دو آنها ترجمه شدند: که اینکه. ✅ جمله «إنّما نملی لهم لیزدادوا اثما» استنیاف بیانی است لذا در صدر آن آمد: [چراکه]. ✅ نکته: حصر موجود در «اِنّما» بر سر جزء اخیر(لیزدادوا) ترجمه شد: فقط. ضمناً همین کلمه «فقط» بر سر «عذاب مهین» هم آمد چراکه «لهم عذاب مهین» عطف است بر «نملی لهم لیزدادوا» لذا «اِنّما» بر سر این جمله هم می آید و جزء اخیر(مبتدای مؤخر) را محصور می کند. ✅ اِثماً: ترجمه شد به: گناه و معصیتِ شایسته عقوبت؛ چراکه اسم مصدر است در همین معنایی که ذکر شد. ✅ لیزدادوا: به «زیادت» ترجمه نشد چراکه معنای «اعطاء» می دهد(الوسیط) درست مثل «زادَ» دو مفعولی(ربّ زدنی علما: پروردگارا به من علم عطا کن). ✅ کروشه نهایی در ترجمه این آیه برای تشریح «حصر اضافی» در جمله پایانی این آیه است یعنی بیان می کند که این حصر دقیقاً در مقابل چیست و چه چیز را از آنها نفی می کند: [به خلاف آنکه می پندارند که چون خدای متعال به ایشان مهلت داده، پس با ایشان رفیق است و قیامتشان هم آباد است].
درس امشب 1. به دو دلیل الوسیط مصدر قیاسی «مؤاخذة» را برای «یؤاخذ» نوشته است: دلیل 1. باب مفاعله است و باب افعال نیست(آخذَ ایخاذاً نیست) دلیل 2. اِخاذ به عنوان مصدر فرعی ندارد. 2. در واژه (نوس): گفته «بهترین مخلوقات گاهی ناس خواهنده می شوند» حال آنکه گاهی پست ترین انسان ها با ناس خوانده می شوند مثل آیه 173 آل عمران. 3. معنای اول اَخَّر لازم است. اساساً فعل لازم را با استعمال خودش می فهمیم نه با ترجمه اش(لذا «اغنا عنه» اگرچه به «کفاه» معنا شده باشد ولی «لازم» است). 4. برای یُؤخرهم، اگر میعاد در تقدیر بگیریم، یعنی بشود یوخر میعادَهم صحیح است. در تقدیر گرفتن مضاف شایع است. مانند آیه 22 فجر در بیان امام رضا علیه السلام: «و جاءَ ربُّک» أی: جاءَ امرُ ربِّکَ. 5. عمده افعال به معنای اند. اما گاهی منظور معنای اراده است. مانند: 6 مائده و 98 نحل گاهی معنای شرف و قرب هم گاهی مقصود است. مانند: 39 زخرف و 61 نحل و گاهی معانی دیگری که در بلاغت می خوانید. 1. الناس را در آیه 173 سوره آل عمران بررسی کنید
درس امشب 1.در کلمه ، الوسیط کم کاری کرده است و معنای مهمی را نیاورده است. یوم معنای وقت هم می دهد به معنای عام مثلا در مفردات ص 894 داریم: الْيَوْمُ‏ ... و قد يعبّر به عن مدّة من الزمان أيّ مدّة كانت، 2.گاهی با تغییر فعل جر معنای فعل به ضد خود تبدیل می شود که این ها را افعال ضد می گفتند. مثل رغب فیه که یعنی میل کرد و رغب عنه یعنی معنای ضد میل کردن یعنی پشت کردن. 3.این کلمه تشخص محل ارتباط علم بلاغت با لغت است. زیرا در الوسیط گفته شخص فلانٌ بصرَه، بعد برای این مثال آورده که تشخص فیه الابصارُ. اینجا الوسیط چرا این را مثال آورده است؟ اینجا نکته بلاغی دارد که به جای گفتن یشخص فیه هولاء الضالمون الابصارَ، این طور گفته شده است که به الضالمون، «الابصار» گفته شده و می خواهد بگوید که از شدت ترس اینها سراپا چشم شدند و این از ترس اینهاست لذا گویا تمام وجودشان مثل چشم خیره شده می شود و تکان نمی خورد. 4. : الجمل بعد النکرات صفات و بعد المعارف حال 5. برای ترجمه: قبل از جملاتی که وصف هستند بهتر است گفته شود که "این چنین صفت دارد" 6. در اعراب، هر کجا بدون قید ذکر شود مراد است مگر با قرینه.
(به خیال نگارنده) ✅ [گفتنی زیاد است، این مقدار می گویم که:] حقیقت واو استیناف عطف بر مقدر است. ✅ مؤکدا و حتماً: ترجمه نون ثقیله(دو تأکید دارد). ✅ [و مراد آن است که مؤمنان مپندارند] از رسول خدا ص به دور است که حتی چنین گمانی ببرد که خدای متعال -العیاذ بالله- غافل اند. لذا خطاب به مؤمنان است از باب «ایاکِ اَعنی و اسمَعی یا جارَة». ✅ حتی به سبب سهو: در بحث از واژه «غفل» گذشت که اگر مفعول به خود را با واسطه «عن» بگیرد، به معنای «سهو» است ولی اگر مفعول به آن بی واسطه باشد مرتبه ای بالاتر است: اِهمال نه از سر نسیان. ✅ دور کننده باشد عقوبت را از: تنها معنای «عَن» مجاوزه است و آن طور که «صبّان» به درستی معنای مجاوزه را گفته، مجاوزه عبارت است از اینکه: به سبب متعَلَّقِ «عن» یک چیزی از مدخول «عن» دور شود و این «چیز» می تواند مذکور یا محذوف باشد که در این آیه «محذوف» است(: عقوبت). ✅ کسانی که ستمگرند: «ال» در «الظالمین» موصوله است لذا به «کسانی که» ترجمه شد. ✅ [چراکه]: بیانگر این است که «انّما یؤخرهم ...» استیناف بیانی است. ✅ روزی(: زمانی)[: مراد قیامت است]: مراد از «یوم» زمان است ولی از این حیث به قیامت «روز» گفته شده که در آن همه چیز «روشنِ روشن» است. ضمناً مراد از این «یوم» همان قیامت است به قرینه آیه 97 انبیا که تعبیر مشابه این آیه را دارد: «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ ...». ✅ عموم انسان ها: «عموم» ترجمه «ال» جنس در «الابصار» است. ✅ انسان ها سراپا چشمانی می شوند ...: در بحث از لغت الوسیط گذشت که این آیه را مصداق معنای «تشخصُ فلانٌ بصرَه» می داند لذا تقدیر آیه چنین بوده: «یَشخَصُ الناسُ الابصارَ» ولی به جای «الناس» کلمه «الابصارُ» نشسته تا برساند که گویی انسان ها در آن روز «سراپا چشم» هستند، گویی فقط چشمانشان خیره و بهت زده و بی حرکت نیست بلکه همه وجودشان بی حرکت است. و الله تعالی هو العالم بحقائق کلامه ...
درس امشب 1. جمع مکسر کافرة، کوافر می باشد. در آیه 9 ممتحنه آمده است. جمع مکسر کافِر: کُفّار(آیات متعدد)، کَفَرَة(42 عبس) 2. انفس و نفوس هر دو جمع نفس است و تبعا واژه انفس جمع قله و نفوس جمع کثره است. شعر الفیه: اَفعِلَةٌ اَفعُلُ ثمَّ فِعلَة ثُمَّةَ اَفعال جموعُ قِلَّة البته شرط جمع قله آن است که آن کلمه جمع کثرة هم داشته باشد وگرنه کلمه «ایّام» که تنها جمع مکسر «یوم» است نه قله است و نه کثرة. 3. اسم های غیر منصرف وقتی ال می گیرند منصرف میشوند. در نتیجه اعراب "الدنیا" در «فی الحیاة الدنیا» می شود تقدیری اصلی. 4. "ن" در کافرون، عوض تنوین می باشد. شعر الفیه: نوناً تَلِی الاعرابَ أو تَنویناً مِمّا تُضیفُ احذِف کَطورِ سینا 5. «لا» : در علم اصول خواهید خواند که کلام در افاده معنای خود ممکن است یا یا باشد. : قطعی، 100درصد : نزدیک قطع ولی احتمال خلاف هم دارد (در عرف، قرآن کریم و روایات، ظهورات حجت هستند) : نامعلوم(پنجاه پنجاه) وقتی گفته می شود: ما جاء زیدٌ و عمرٌو: ظاهر است در اینکه هر دو نیامده اند ولی احتمال خلاف هم هست: «ما جاء زیدٌ و عمرٌو بل عمرٌو فقط» ولی وقتی گفته می شود: «ما جاء زیدٌ و لا عمرٌو» نصّ است در اینکه هیچیک نیامده اند.
درس امشب 1. اسلوب بیان ویژگی های فعل فعل، زمان، مجرد/مزید، صیغه، معلوم/مجهول، خصوصیات دیگر: مؤکد به نون ... 2. الگوریتم تشخیص غیرمنصرف" 1. یک سببی یا دو سببی(الف تأنیث/ منتهی الجموع) 2. علم است یا وصف؟ اگر هست با چه چیز جمع شده؟(علم+یکی از 6 چیز/ وصف+یکی از 3 چیز) 3. یکی از معانی "زوج" اختلاف افکنی است(مصدر ثلاثی مجرد) در قرآن کریم، "زوجة" نداریم. تمام اشارات به زن و شوهر "زوج" است مثل آیه 1 نساء[و خلقَ منها زَوجَها]. 4. لنفتنهم: معنای «رماه فی شدة لیختبره» در الوسیط انتخاب شد با آنکه سخن از «شدت» در آیه نیست بلکه سخن از «خوشی های دنیا» است لذا باید گفت که قید «شدّة» در این معنای الوسیط، قید غالبی است چراکه غالب آزمون ها در سختی ها رخ می دهد. 5. [مرتبط با نکته قبل]: علامه جوادی حفظه الله می فرماید: ما عادت کردیم بگوییم فلانی مبتلا به فقر است و هیچ گاه نمی گیم فلانی مبتلا به ثروت است در حالیکه بنابر آیه 15 و 16 سوره فجر باید این را هم گفت که فلانی مبتلا به غنا و سلامتی و استعداد و ... است. 6. حقیقت واو استیناف عطف بر مقدر است. وگرنه معنی ندارد که جمله ابتدائیه را با واو شروع کنیم. در حقیقت اینها عطف بر مقدر هستند. آیه 75 انعام برای فهم این می توان کمک گرفت که چرا ما حقیقت واو استیناف را عطف بر مقدر گرفته ایم. 7. جوامد در و می توانند حال واقع شوند. این نکته را الجدول ذیل در پاورقی گفته است و در الفیه ابن مالک هم خواهید خواند. : 1. معنای "عین" را بررسی کنید. صفحات 640 و 641 الوسیط 2. "ازواج" در الوسیط، 436 را نیز بررسی کنید 3. مراجعه به آیه 87 و 88 سوره حجر شود که به این آیه شریفه خیلی مرتبط است.
✅ [ای رسول ما صبر کن]: واو در صدر این آیه «لا تمدَّن» را عطف کرده بر «اصبِر» در آیه قبل. ✅ محقّقاً بهره مند کرده ایم: تأکید در «متَّعنا» از آنجا به دست آمد که در وسیط به «اَمتَعنا» معنا شده لذا همان معنای باب افعال را با مبالغه و تأکید می رساند به علت وجود «تشدید». ✅ گروه های معدودی: معدود و بی مقدار بودن از دو جا کشف می شود: 1. «ازواج» جمع قلّه است به خلاف «زِوَجَة» که جمع کثرة برای «زوج» است. 2. تنوین «ازواج» در مقام تحقیر است. ✅ [در دلربایی و ناپایداری همانند]: وجه تشبیه «ما متّعنا» به «زهرة» است. علت بیانش هم این است که روشن باشد که اگر «زهرة» به عنوان واژه جامد توانسته «حال» واقع شود به جهت این است که در مقام تشبیه است[بیت 4 الفیه در بحث حال مثال آورد به «کرَّ زیدٌ اسَداً» أی «کَاَسَدٍ»]. ✅ همین زندگانی نزدیک تر [به آخرت]: «همین» می رساند که «ال» در «الحیاة الدنیا» عهد حضوری است و «دنیا» مؤنث «ادنی» یعنی نزدیک تر، که در مقام مقایسه با آخرت است. ✅ [آری بهره مندشان کرده ایم]: این جمله تکرار شد تا متعلَّقِ «لنفتِنَهم فیه» روشن باشد. اگر نمی آمد، به دلیل طول کلام، واضح نبود. ✅ [آری ای رسول ما! تو که دنیا در نظرت حقیر است و چشم نمی دوزی؛ لذا ای مؤمنان خطاب به شماست؛ پس چشم مدوزید؛ چراکه «دنیا» حقیقتاً حقیر است و همه بهره مندی هایش به هیچ نمی ارزد]: رسول الله ص که به معراج می رفتند، دنیا در چشمشان هیچ ارزشی نداشت، لذا این فریفتگی ها برای او نیست بلکه برای مؤمنین است لذا خطاب آیه به مؤمنان است. ✅ [یعنی همان روزی آخرت]: مراد از «رزق ربّک» همان روزی آخرت است به قرینه مقابله(که در مقابل «زهرة الحیاة الدنیا» است)(تفسیر المیزان). و الله هو العالم بحقائق کلامه العظیم ...
درس امشب 1. در مصدر میمی تاکیدی وجود دارد که در مصدر اصلی نیست مثلاً «مُقَدَّم» همان معنای «تقدیم» را می دهد ولی با تأکید. 2. »یا» حرف نداست که قول مختار ما همان قول صمدیه این است که این برای نزدیک و دور و متوسط کاربرد دارد(حرف ندای مطلق) این حرف 361 بار در قرآن آمده و در قرآن کریم جز «یا» حرف ندای دیگری نیامده. 3. «یا» بر سر کلمه «ال» دار وارد نمی شود مگر بر الله که هم با خواندن همزه وصل هم بدان آن خوانده می شود. 4. ایُّ اسم است. 5 نوع «ایّ» داریم(موصوله، شرطیه، استفهامیه، ندائیه، کمالیه) در «یا ایها الذین» أیّ ندائیه(وُصلیّه) است. 5. «ها» در «ایّها/ایّتها» حرف است به معنای هان است که این معمولا در ترجمه منعکس نمی شود. 6. عرب ماده «قرب» را با «من» متعدی می کند. بر خلاف فارسی که با «به» متعدی می شود. قَرُبَ منه: به او نزدیک شد. 7. از عطف «رسوله» بر «الله» باید مانند المیزان به این قائل شد که مراد از «بین یدی» در این آیه، امری است مشترک میان خدا و رسول که همانا مقام حکم و ولایت الهی است(40 یوسف و 64 نساء). 8. بینَ یدیِ الله و رسوله در المیزان: بين يدي الشي‏ء أمامه و هو استعمال شائع مجازي أو استعاري و إضافته إلى الله و رسوله معا لا إلى الرسول دليل على أنه أمر مشترك بينه تعالى و بين رسوله و هو مقام الحكم الذي يختص بالله سبحانه و برسوله بإذنه كما قال تعالى: «إِنِ‏ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ»: يوسف: 40، و قال: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ» النساء: 64. 9. حذف مفعول به "لاتقدموا" برای افاده عمومیت است. هیچ چیزی را، هیچ حرفی را، نه هیچ شخصی را، مقدم بر ید قدرت خدا و رسول نکنید. 10. "رُسُل" گاهی معنای مفرد و مونث دارد. دختر بچه ای که روسری سرش نمی کند. ولی در قرآن کریم همواره «جمع کثرة» برای «رَسول» آمده. 11. انواع منادی 1.مفرد که خود دو نوع است: 1.مفرد معرفه: یا علیُّ(مبنی بر ضم) 2. مفرد نکره که خود دو نوع است: 1. نکره مقصوده: یا رجلُ(مبنی بر ضمّ) 2. نکره غیر مقصوده: یا رجلاً(منصوب). 2. مضاف: یا عبدَ الله 3. شبه مضاف: یا طالعاً جبلاً 12. الف لام در الذین لازمه ی زائده است. لازمه است چون همیشه هست زائده است چون خود لذین معرفه موصولی است و یک اسم معرفه دوباره معرفه نمی شود(تحصیل حاصل محال است).
درس امشب: 1. المرء کلمه مهمی است که با «ال» به فتح و کسر و ضمّ میم خوانده شده است. وقتی بدون «ال» می آید با همزه وصل می آید «امرَء» که در این حال در قرآن کریم، همیشه حرکت راء با اعراب کلمه تبعیت کرده است. اِمرَا(28 مریم) اِمرِئ(37 عبس) اِمرُؤ(آخر نساء) الوسیط: لغت دیگری هم در عرب هست: همیشه به فتح و ضم راء. 2. هیچ گاه جمله جزای شرط بر ادات شرط مقدم نمی شود چون ادات شرط صدارت طلب هستند، و در این آیه هم استجیبوا جمله جزاء نیست و باید یک مقدّری گرفته شود که آن جمله جزاء باشد. یک دلیل لفظی هم در این آیه این است که چون جمله جزاء امر است باید فاء بر سر آن می آمد که نیامده است:ء اذا دعاکم فاستجیبوا. 3. اذا از ادات شرط نیست(: هنگامی که: و اللیلِ اذا یغشی) اما کثیرا متضمن معنای شرط است(: هرگاه، هر زمان). 4. اگر در این آیه اذا را شرطیه نگیریم معنا این می شود که: پاسخ دهید هنگامی که شما را دعوت کردند ولی ظاهر آن است که آیه می فرماید: «هر زمان، هرگاه» مثل تمام اوقات نماز، اول ماه رمضان، اول موسم حج و ... که همه اینها «دعوت» است. 5. در عطف اعلموا به استجیبوا اگر توانستید معنای خوبی را برای عطف درست کنید این را عاطفه بر «استجیبوا» بگیرید. اگر نشد اعلموا را عطف بر یا ایها الذین آمنو بگیرید. اگر بر این هم نشد باید بگیرید واو استینافیه. ای بسا ظاهر آن است که «اعلموا» عطف بر «یا ایها ...» است که «انشاءِ ندا» است.