🔰توجه :
تدریس تفسیر استاد در محل درس بر محور مکتب اهل بیت بوده و ۸۰ درصد مطالب کاربردی و برای مبلغین می باشد و مطالب مهم تعریضات و آراء جدید اهل سنت توسط ایشان بحث و بررسی می شود.
تکمیل مطالب و امور غیر کاربردی توسط لجنه تحقیق و تدوین انجام می گیرد.
@tafsirmoqaran
اجمالی از رزومه علمی،تبلیغی و فرهنگی استاد هاشمی همدانی👇👇
«الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُون» (بقره/3)
🔰آثار ایمان به غیب
▫️ قسمت دوم
🔸از بیانات استاد غلامعباس هاشمی
✅ بازداشتن از استکبار:
قرآن کریم منشأ استکبار پیشینیان را عدم ایمان به غیب و باور نداشتن به وجود و قدرت خداوند می داند:
فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبرُواْ فىِ الْأَرْضِ بِغَيرِ الحَقِّ وَ قَالُواْ مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ يَرَوْاْ أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنهُمْ قُوَّةً.(فصلت/15)
قوم عاد در زمین به غیر حق طغیان کردند و گفتند از قوم ما نیرومند تر کیست؟ آیا ندیدند که خدای آفریننده آنها از همه نیرو ها قوی تر است.
فرعون، نماد مستکبرین است. فرعون در جوانی کوزه فروش بازار مصر بود پدرش کوزه ساز بود روزی یک شرور بازار رو بهم ریخت و از کسی صدا در نیامد کوزه های فرعون راهم شکست اودید در این محیط می شود از همه باج گرفت و بر همه غالب شد.از همین جا کار او به جایی رسید که تصمیم به ساختن قصر برای رسیدن به خدای موسی را گرفت:
وَ قَالَ فِرْعَوْنُ يَأَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيرِى فَأَوْقِدْ لىِ يَاهَامَانُ عَلىَ الطِّينِ فَاجْعَل لىِّ صَرْحًا لَّعَلىِّ أَطَّلِعُ إِلىَ إِلَهِ مُوسىَ (قصص/38)
گفت ای بزرگان قوم، من غیر از خودم برای شما خدایی را نمی شناسم. ای هامان یک قصر بسیار بزرگی را بنا کن تا شاید من خبری از خدایی که موسی ادعا می کند بگیرم.
✅ دل نبستن به لذت های دنیوی:
انسانی که به غیب معتقد نیست به دنبال لذت های این دنیایی است البته این بدان معنی نیست که مومن دنبال لذت نمی رود. انسان ذاتا لذت جو افریده شده اما نکته ای که هست این است که دنیا با تمام جاذبه هایش هرگز نمی تواند تمام آمال و ارزوی مؤمن به غیب، واقع شود. چرا که مومن غیر از این لذات و غیر این جهان به لذات دیگر و جهان دیگر نیز باور دارد. ولذا برای مومن، تمام نعمت ها ولذت های دنیا زینت این جهانی است وموقت است وهمواره سعی در بدست اوردن لذت های جاهان دیگر خم هست:
"الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَ خَيرٌ أَمَلًا"
مال و فرزند برای مؤمن در حد زینت دنیا مطرح است. آن چه برای مؤمن آمال و اندیشه نهایی است باقیات صالحات و ثواب ابدی است.
✅ استقامت در برابر سختی ها:
وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىْءٍ مِّنَ الخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِينَ(بقره/155)
در مقابل بلایا و رنج ها مومن و ملحد هر دو اسیب پذیرند و هر دو رنج می کشند اما اگر همه دنیا و مال و فرزند و نعمات و جاذبه ها را از مومن واقعی بگیرند آسیب آن در حد یک تیر کمان است که خراش سطحی ایجاد می کند نه تیر سه شعبه که تا عمق قلب را بدرد. خصوصا مؤمنانی که علاوه بر دل بستن به حکمت الهی، به اجر الهی نیز دل می بندند.
در جریان حضرت ابراهیم، تنها ابراهیم نیست که آزمایش می شود بلکه اسماعیل هم آزمایش می شود اما ابراهیم به عاطفه و اسماعیل به جان شیرین و غضب واین ایمان است که سختی را اسان می کند. "فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قَالَ يَابُنىَّ إِنىِّ أَرَى فىِ الْمَنَامِ أَنىِّ أَذْبحُكَ فَانظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ يَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنىِ إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابرِينَ"(صافات/102)
▫️در جامعه خودمان پدر و مادری داریم که چهار فرزندشان شهید شده اما بسیار با نشاط هستند. دلیل آرامش آنها جهان و اجری است که در انتظارشان است. از اینجا معلوم می شود که فرق شهید برای خاک و وطن با شهید برای خدا در چیست. جان دادن برای خاک در حیوانات هم هست اما آن چه ایثار و شهادت را از این گونه کشته شدن ها جدا می کند شهادت در راه خدا می باشد.
#کانال_تفسیر_مقارن
@tafsirmoqaran
1_278579161.mp3
12.44M
فطرت انسان خدا جوست
حفظ خداجویی و کمال جویی در دست انسان است.
اموری که فطرت کمال جو را نابود می کند
@tafsirmoqaran
🔰اسراری از فطرت انسان
👌از بیانات استاد غلامعباس هاشمی
🔸خداوند همه انسان ها را بر فطرت خدا جویی و هدایت جویی افریده است و هدایت و ایمان را محبوب او قرارداده است
"وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَٰئِكَ هُمُ الرَّاشِدُون"َ
ﻭﻟﻲ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺷﻤﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺑﻴﺎﺭﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻛﻔﺮ ﻭ ﺑﺪﻛﺎﺭﻱ ﻭ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﺳﺎﺧﺖ .(حجرات٧)
▫️اساسا اگر خداوند انسان را خدا جو نمی آفرید و ایمان را محبوب انسان قرار نمی داد این صد و بیست و چهار هزار پیامبر حتی برای یک انسان هم مبعوث می شدند بی فایده بود و هدایتی اتفاق نمی افتاد. و لذا انسان خدا جو وکمال طلب افریده شده است این حکم عقل است که اگر فطرت ها خدا جو نباشد بعث انبیا بی ثمر است.
ایات فراوانی بر این مطلب دلالت دارد
"فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُون"َ
ﭘﺲ ﺣﻖ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧﻪ وهدایت جویانه ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﺭﻭﻱ ﺁﻭﺭ، ﭘﺎﻱ ﺑﻨﺪ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ بر ﺳﺮﺷﺖ ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺳﺮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭽﮕﻮﻧﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻠﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﻦ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ، ﻭﻟﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩم ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ [ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﺻﻴﻞ ] ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .( روم۳۰)
🔸 مراد از لا تبدیل لخلق الله این نیست که فطرت خداجوی انسان که خلقت خداست تغییر ناپذیر است چرا که فطرت خدا جو می تواند خدا گریز شود بلکه مراد این است که خداوند همگان را بر فطرت خداجویی می افریند و این سنت الهی وخلقت خدا تغییر ناپذیر است.
🔸 فطرت پاک و خدا جوی انسان وکمال طلب ادمی بر اثر گناه و سرکشی، ناپاک و خدا گریز می شود. فطرت پاک انسان است که انسان را هدایت می کند و از ناپاکی ها و زشتی ها حفظ می کند اما این حفظ یکسویه نیست بلکه دوسویه است یعنی همانطور که فطرت پاک، انسان را حفظ می کند انسان نیز باید فطرت پاک را حفظ کند مثل تقوی که انسان را از تنزل و تزلزل حفظ می کند بشرطی که انسان نیز این تقوی را در وجودش حفظ کند به همین خاطر در قران تقوی را به لباس تشبیه نموده: "وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ"
ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺗﻘﻮﺍ [ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﻇﺎﻫﺮ ﻭ ﺑﺎﻃﻦ ﺑﺎﺯﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ ] ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺑﺪﻱ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﺘﺬﻛّﺮ [ ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ]ﺷﻮﻧﺪ .(اعراف۲۶) کار لباس حفظ صاحبش است بشرطی که صاحب لباس نیز از لباس محافظت نماید.
🔸 ابوجهل و ابوذر هر دو بر یک فطرت افریده شده اند فطرت توحید و کمال جویی و پیامبر به ابوجهل از همه بیشتر معجزه نشان داد اما او هم بیشتر انکار کرد. ابوجهل با لجاجت و سر کشی کارش بجایی رسید که که در جنگ بدر خبر اوردند ابوجهل در حال جان دادن است پیامبر کسی را فرستاد باز با او صحبت کند گفت با کینه محمد(ص) بمیرم بهتر است. رسول خدا فرمود فرعون امت من از فرعون امت موسی بدتر بود چون فرعون امت موسی در لحظه آخر که مرگ را احساس کرد ایمان اورد اما فرعون امت من مرگ را هم دید و ایمان نیاورد. این نتیجه لجاجت است که در فطرت انسان، واقع بینی وحق پذیری را نابود می کند.
🔸بنابر این نباید غافل بود که فطرت پاک با گناه ازبین می رود با استکبار و سرکشی و ظلم و گاهی با تربیت غلط و گاهی در تاثیر از محیط و حتی گاهی بطور ژنتیک، انسانها خدا گریز به دنیا می ایند چرا که عقیده و اوصاف از نظر روانشناسی قابل انتقال هستند وقران نیز ۱۴ قرن پیش این حقیقت را بیان نموده است.جناب نوح وقتی دلیل نفرین قومش را بیان می کند عرض می کند:
"إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا" ﺍﮔﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻗﻲ ﮔﺬﺍﺭﻱ ، ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺟﺰ ﻧﺴﻠﻲ ﺑﺪﻛﺎﺭ ﻭ ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ ﺯﺍﺩ ﻭ ﻭﻟﺪ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ .(نوح ۲۷) این کلام کسی است که هزار و چهار صد سال پیش آورده و نه نوشتن داشته و نه خواندن در زندگی او دیده شده است.
#کانال_تفسیر_مقارن
@tafsirmoqaran
🔰 مطالعه روزانه از بهترین عبادات در ماه رمضان
👌ازبیانات استاد غلامعباس هاشمی
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الهدی والفرقانَ...
[ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ] ﻣﺎﻩ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﻛﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ، ﻗﺮﺁنی ﻛﻪ ﺳﺮﺍﺳﺮﺵ ﻫﺪﺍﻳﺘﮕﺮ ﻣﺮﺩم ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺍﺭﺍی ﺩﻟﺎﻳلی ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻭ ﻣﺎﻳﻪ ﺟﺪﺍﻳﻲ [ ﺣﻖ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻞ ] ﺍﺳﺖ (بقره ۱۸۵)
همه می دانند ماه رمضان شریف ترین و برترین ماه هاست.ماه عبادت و رشد و ماه مهمانی خداست.
🔸دلیل اصلی ارزش رمضان وشرافت آن به نزول قران است. اینکه شب قدر که از شب های این ماه است از هزار شب بهتر است هم دلیلش نزول قران در شب قدر است ودر واقع انا انزلناه فی لیلة القدر بمنزله علت و فلسفه برای ليلة القدر خير من الف شهر است.
🔸چرا قران به این ماه و به این شب عظمت داده است؟ روشن است که قران کتاب ریاضی و فیزیک وشیمی ونجوم نیست بلکه فرمود "هدی للناس و بینات من الهدی والفرقان" کتاب هدایت است یعنی کتاب زندگی است. تمام اسرار و دانش هدایت بشری و سیر به کمال او را از سوی خدا به ارمغان اورد.پس ارزش این ماه به دانش هدایت انسان به مسیر بندگی است.
🔸 تصور ما از عبادت، غالبا منحصر در نماز و روزه و دعا و سایر عبادات رایج است. البته اینها عبادت اند لکن پیشوایان دین ما، اموختن دانش و تلاش برای علم و معرفت را بسیار بالاتر ازین عبادات شمرده اند. پیامبر به دو مجلس برخورد کرد در یکی مشغول عبادت و دعا و در دیگری مشغول تعلیم و تعلم بودند فرمودند اما مجلس اول در آن خدا را می خوانند و از او حوائج می خواهند که اگر خدا اراده کند می دهد و اراده نکند نمی دهد اما در این مجلس همگان سود می برند و در کنار مجلس دوم نشست. این به این معنی نیست که علم از عبادات افضل است بلکه معنایش این است که علم عبادتی است که از سایر عبادات افضل است.دلیلش هم این است که عبادت اگر درست باشد دست صاحبش را می گیرد اما دانش اگر درست باشد دست دیگران راهم می گیرد. عبادت صالح می سازد و علم مصلح می پروراند.
🔸 از مصادیق بهترین عبادات این است که روزانه کمی دانش فرا بگیریم که یکی از روش های دانش اموختن مطالعه است. بسیاری از معضلات و مفاسد خانوادگی و اجتماعی و پروندههایی که در دادگاه ها وجود دارد بر اساس جهل است چون مطالعه نیست زن و مرد حقوق همدیگر را نمی دانند، مسلمانند اما حق شوهر را زن از دیدگاه اسلام نمیداند شوهر حق زن را نمی داند. پدر و مادر حقوق فرزند را نمیدانند فرزند حقوق والدین را نمیدانند زمامداران حق رعیت را نفهمیده اند و رعیت حقوق حاکمان را نیاموخته است. ۱۴۰۰ سال پیش حضرت سجاد علیه السلام رسالة الحقوق را برای ما تعلیم داده و حقیقتا یکی از بزرگترین افتخارات شیعه همین کتاب است زمانی که حقوق انسان در جهان مطرح نبود امام چهارم ما حقوق حیوان را هم تبیین فرمودند اما چند درصد ما این رساله را خوانده ایم؟ از حقوق خدا شروع تا حقوق حیوانات و طبیعت را تبیین کرده است. در رابطه با فرزند پروری که فرزندان موفقی تربیت کنیم چقدر مطالعه و مهارت پیدا کردهایم و دانش در رابطه با آن داریم؟ این ماه فرصت مناسبی است که روزانه خانواده ها زمانی را برای فراگیری امور مهم اختصاص دهند وحتما ثواب و پاداش آن را هم خواهند دید.
🔸 البته مطالعه را اولا باید از اثار و اندیشه های عالمان واقعی و محقق انجام داد نه از زبان شهرت طلبان و شبهه افکنانی که با مطالعات سطحی در ایمان و عقیده مردم تزلزل ایجاد می کنند. ثانیا تلاش و وقتمان در مطالعه، صرف اموری شود که برایمان ضروری و پیش نیاز زندگی دنیا و اخرت ماست
در قلمرویی که مارا بیدار کند و اصلاح گر باشد و ما را یک قدم به وظایفمان اشنا کند و ما را به حق نزدیک تر نماید
سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او
علمی که ره به حق ننماید جهالت است.
#کانال_تفسیر_مقارن
@tafsirmoqaran
🔰رمضان، مجال رهیدن از حیوانیت
👌 از بیانات استاد غلامعباس هاشمی
"وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَّا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ"
ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺑﺴﻴﺎﺭیﺍﺯ ﺟﻨّﻴﺎﻥ ﻭ ﺁﺩﻣﻴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻭﺯﺥ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﻳﻢ چون ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ [ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍ ] ﺩﺭ ﻧﻤﻰ ﻳﺎﺑﻨﺪ ، ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺣﻖ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺑﻴﻨﻨﺪ ، ﻭ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ [ ﺳﺨﻦ حق را ﻧﻤﻰ ﺷﻨﻮﻧﺪ ، ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺎﻳﺎﻧﻨﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺗﺮﻧﺪ، ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﻭ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﻧﺪ .(اعراف ۱۷۹).
🔸 طبق ایه، علت اصلی تنزل انسان به جایگاه حیوان بلکه پایین تر از آن غفلت است. در آیات قرآن کریم گاهی بین دو جمله واو عاطفه امده که در این موارد دو جمله دو حقیقت جدا را بیان می کند مانند "اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون" که دو حقیقت است یکی اینکه مومن در مسیر هدایت و دیگر اینکه مومنان رستگارانند این دو مطلب جداست چون هدایت امری است که مربوط به دنیا و فلاحت امری است که مربوط به آخرت است. اما گاهی این واو عطف نیامده مثل همین جا که فرمود: "اولئک كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُون"َ که واو عاطفه نیامده این نشان میدهدکه کالانعام همان غافلان هستند یعنی مرز بین انسان و حیوان بلکه به پایین تر از حیوان رسیدن غفلت است.
🔸 از دید قرآن، انسان غافل کسی است که عقل دارد ولی تعقل ندارد گوش دارد اما حق شنوی و نصیحت شنوی ندارد چشم دارد ولی حق بینی ندارد.
🔸 رمز اینکه انسان غافل در حین غفلت بمعنایی که گذشت از حالت انسانی خارج می شود و شبیه به حیوان و گاهی پست تر، این است که حیوان اگر تعقل نداشته باشد اگر درست را از نادرست تشخیص ندهد جای ملامت نیست چون خدای متعال میزان به او نداده اما به انسان این میزان را و قوه را عنایت کرده و لذا با داشتن این میزان و این ابزار و چراغ راه اگر انسان باز بیراهه را برود از موهبت الهی بهره نبرده و ازحیوان ارزش انسان پایینتر میآید.
🔸انسان غافل نشانه هایی دارد؛ انجام ندادن تکالیف شرعی، ظهور بعضی از رفتارهای اخلاقی از انسان مثل غرور، نادانی، خودستایی، ناسپاسی، غرق شدن در لذت ها و جاذبه های دنیا و همنشينی با انسانهای ناصالح همه اینها نشانه غفلت اند.
🔸 خواست خداوند از انسان این است که خودش را با تعقل و حق بینی و حق پذیری که نتیجه این ها عبودیت و بندگی خداست از حیوان متمایز کند اما کسانی که عقل و چشم و گوش حق فهم و حق شنو و حق پذیر نداشته باشند نه راه بندگی را می روند، نه از عذابی میترسند نه ترس از فردایی دارند نه ترس از حرف مردم دارند و جز به جاذبه های دنیا و شکم و شهوت اهتمام دیگری نمی ورزند.
🔸 غفلت در انسان گام بگام رخ می دهد تا اینکه انسان به مرحلهای میرسد که حتی وجدان و روح خودش را هم فراموش می کند تلاش می کند که همه چیز برای او باشد و چنین انسانی از حکم وجدان و فطرت خود غافل است.
🔸 ماه رمضان این فرصت را مهیا می کند که انسان بیدار شود و مالک روح و نفس خودش باشد مالک خواهش های طبیعی وجودش، و این همان مطلوب خداست و این همان مرز انسانیت و حیوانیت است. یک ماه از بسیاری از آن چیزهایی که حتی حلال بودند، خوردن و آشامیدن و بسیاری از لذت های جسمی و جنسی بیبهره می شود. انسان در این ماه از غفلت خدا و روح و درونش می رهد.
🔸 باید وقت را مغتنم شمرد و غفلت های یکسال را جبران نمود؛ انفاقهای فراموش شده، دستگیریهای از یاد رفته، صله رحم های ترک شده، رفاقت های سست شده و عبادت های سبک شمرده شده را می توان در این ماه جبرانش نمود و اینگونه بر سر سفره خدا نشست.
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
#کانال_تفسیر_مقارن
@tafsirmoqaran
🔰عقل، عاقل و متعقّل
👌از بیانات استاد غلامعباس هاشمی
لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَّا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف۱۷۹)
طبق ایه شریفه سبب اصلی مساوی شدن انسان و حیوان غفلت است که در ذیل ایه تبیین شده و عناصر غفلت در سه حقیقت بیان شده است.یکی اینکه قلوبی دارند که با ان در نمی یابند. قلب در قران به معنای روح و نفس و عقل می اید و اینجا به معنی عقل امده است. یعنی بوسیله عقل، حق را در نمی یابند.
🔸عقل از ان جهت که مخلوق خداست گرامی است اما قیمت و ارزش عقل به بودنش نیست مانند افتاب و ماه است که خداوند به این دو قسم می خورد "وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا" (شمس ۱و٢) و این ارزش بخاطر روشنی بخشی افتاب و ماه است؛ "وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا" (ﻭ ﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁسمانها ﺭﻭﺷنی ﺑﺨﺶ، ﻭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﭼﺮﺍﻍ ﻓﺮﻭﺯﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. نوح۱۶).
عقل نیز چنین است چرا که در هیچ جای قران، عقل تحسین نشده و همگان جز دیوانگان عقل دارند، عاقل هم تمجید نشده بلکه تعقل، تدبر و تفکر مورد تکریم است.
🔸انچه مهم است این است که تعقل چه نشانه هایی دارد؟ آیا ما فقط عقل داریم؟عاقلیم؟ یا متعقلیم؟
امام رضا علیه السلام که مصداق عقل کل است بیانی در نشانه های کمال عقل که همان تعقل کامل است دارند و نکات دلپذیری از آن استفاده می شود:
"لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَكُونَ فيهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، وَ يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ، وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ ثُمَّ قالَ عليه السلام: أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قيلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ عليه السلام: لا يَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ أَتْقى».
عقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد:
1ـ مردم از او اميد خير داشته باشد
2ـ مردم از بدى او در امان باشند
3ـ خير اندك ديگرى را بسيار شمارد
4ـ خير بسيار خود را اندك شمارد
5ـ هر چه حاجت از او خواهندخسته نشود
6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود
7ـ فقر در راه خدايش از توانگرى در دوری از خدا محبوبتر باشد
8ـ خوارى در راه خدايش از عزّت با دشمن خدا محبوبتر باشد
9ـ گمنامى را از پرنامى خواهان تر باشد
سپس فرمود: دهمین و چه می فهمیدچیست دهمین؟ عرض شد: چيست؟
فرمود: احدى را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است.
«تحف العقول، صفحه 443»
🔸از این بیان نورانی می فهمیم که انسان متعقل نه تنها مقابل خویش را روشن می کند بلکه باید اطرافیان و جامعه اش نیز از وجود او بهره مند گردند.
🔸 طبق بیان امام، اهل تعقل، خیر بسیارشان را اندک می شمارند. دلیلش این است که با تعقل می فهمند که برای ابدی شدن باید اعمال ابدی انجام دهند و لذا عمل کثیر را قلیل می دانند و چون اعمال خویش را نمی بینند همیشه مشغول عبادت و عمل صالح اند کما اینکه حضرات ائمه علیهم السلام با تمام اشتغالات، عباداتشان محیر العقول بود؛ وقتی که از حضرت سجاد علیه السلام سوال شد چرا این همه عبادت می کنید فرمود اگر عبادات جدم علی علیه السلام را می دیدید هرگز از عبادات من سوال نمی کردید.
🔸در زمان ما نمونه زنده و الگوی دسترس همگان شهید سرلشکرحاج قاسم سلیمانی است که بعد از چهل سال جهاد در راه خدا، در اخر عمر از مراجع و بزرگان خواهش کرد تا کفن او را امضا کنند که او انسان خوبی است چون خداوند فرموده از گواهی مومن حیا می کنم، این به این خاطر بود که او خود و اعمالش را نمی دید.
این ها بخشی از نشانه ها و آثار تعقل در حیات است. بین حیات انسان متعقل و کسی که عقل را با پوشش و گویش و وقار و پیروزی بر دیگران می سنجد فاصله بسیار است.
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
🔸ماه مبارک رمضان فرصتی است برای تعقل و تفکر در اینکه از کجا امدیم ودنبال چه هستیم و عاقبت به کجا خواهیم رسید؟ ایامی که خوابش عبادت است ارزش تفکر و تعقل در آن خارج از فهم است.
#کانال_تفسیر_ مقارن
@tafsirmoqaran
🔰زندگی حکیمانه
▫️قسمت اول
👌از بیانات استاد غلامعباس هاشمی
🔸فلسفه اصلی نزول قران هدایت انسان است. اینکه می فرماید پیامبر مبعوث شده تا "يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ" نشان از جایگاه حکمت در هدایت و تربیت انسان دارد. همانگونه که فرمود "وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا" ﻭ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻜﻤﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮد، ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻴﺮ ﻓﺮﺍﻭﺍنی ﺩﺍﺩﻩﺍﻧد.(بقره۲۶۹)
🔸زندگی حکیمانه در پرتو قران
▫️معارف قرآن کریم از سه حقیقت خالی نیست؛ حکمت، موعظه و جدال احسن. اصول حکمت درقرآن فراوان است و حکیم واقعی کسی است که از سراسر قرآن بهره مند گردد. لکن قران شخصیتی را نماینده حکیمان و زندگی او را نماد زندگی حکیمانه معرفی کرده و از سراسر سخنان او اصولی را برگزیده و نقل می کند که گویی دیگر قواعد زندگی وی نیز فرع بر همین اصول اند. آن شخصیت خاص، لقمان حکیم است. اگر چه سوره ای بنام وی است ولی هشت ایه در مورد او نازل شده که گویی تمام زندگی این حکیم کامل که اوازه حکمتش در جاهلیت و قبل از اسلام، جهان را گرفته بود بر این حکمت ها استوار است. و اگر مومنان بر همین حقایق، تربیت شوند تمام مشکلات فرد و جامعه حل می شود.
"وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لله"
(ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺣﻜﻤﺖ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻳﻢ و گفتیم ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰار باش .لقمان ۱۲)
🔸از نکات ایه، بیان ارزش حکمت است که خداوند، عطای آن را امتنانی بزرگ بر لقمان دانسته است.
نکته دیگر اینکه مهم ترین قدم در سبک زندگی حکیمانه شکر نعمت است. انسان، سراسر وجودش نعمت خداوند است.
خیز تا بر کلک آن نقاش، جان افکن کنیم. بنابر این باید شکر منعم را بجای اورد. متکلمان و حکیمان گفته اند مهم ترین راه به بندگی وجوب شکر منعم است.
🔸راز لزوم حق شناسی و شکر نعمت در چیست؟
▫️خدای سبحان در باره عطائی که جهت پاداش به بنده می دهد این حساسیت را نشان نداده مثلا یوسف را از بردگی به عزیزی مصر رساند اما او را مستحقّ این عنایت دانسته و می فرماید ما پاداش خوبان را فراموش نمی کنیم: "وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ"(یوسف ۵۶)
اما در باره نعمت ها یک حسّاسیّت دارد؛ مدام انسان باید حقّ شناس و یاد آور نعمت و خاضع در برابر مُنعِم باشد.
"يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِين"َ (ﺍﻱ ﺑنی ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ! ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎی ﻣﺮﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩم ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺮﺗﺮی ﺩﺍﺩم ، ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ .بقره۱۲۲).
فراتر اینکه قرآن نسبت به زوال نعمت وجای گزینی عذاب ونقمت تهدید می کند: "مَّا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِن شَكَرْتُمْ وَآمَنتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا"
(ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭِﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎیﺣﻖ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﻳﺪ ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﻛﺎﺭ ؟ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ .نساء ۱۴۷). در جای دیگر حتی مومنان را هم تهدید کرده است: "وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ (ﻭ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺍﻋﻠﺎم ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ ، ﻗﻄﻌﺎً ﻧﻌﻤﺖِﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻰ ﺍﻓﺰﺍﻳﻢ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻲ ﻛﻨﻴﺪ ، ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻋﺬﺍﺑﻢ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ .ابراهیم٧)
راز این دو رویکرد قرانی در مورد داده های خداوند این است که اساسا نعمت هائی که به بنده عطاء می شود از باب استحقاق و شایستگی نیست و اینطور نیست که چون ما شایسته بودیم خداوند پدر و مادر صالح یا اولاد سالم و صالح نصیبمان نموده یا چون مستحق بودم عزت و آبرو و عمر زیاد داده، عقل و علم و ثروت روزی کرده و جایگاه بخشیده است. اساسا دنیا جای اجر و پاداش مستحقین نیست واگر باشد استثناء است و لذا در جمیع نعماتی که خداوند به بندگان می دهد استحقاق و شایستگی مطرح نیست و چون استحقاق مطرح نیست بلکه امتنان مطرح است باید مدام با شکر و خضوع و یادآوری، حق این امتنان و لطف را بجای آورد تا به سبب فراموشی و ناسپاسی که از بد ترین رذائل اخلاقی است، گرفتار زوال نعمت نشویم چرا که سیره و شیوه هر منعمی چنین است :ْ "لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ"
🔸سوال اساسی این است که شکر نعمت به چیست و چگونه باید شکر منعم نمود؟ جواب این مهم را امیر مومنان علیه السلام در کوتاه ترین بیان ممکن افاضه نموده اند : «شُکرُ کُلِّ نِعمَةٍ الوَرَعُ عن مَحارِمِ اللَّهِ» : ''شکر هرنعمت، پرهیز از حرام هاى خداوند است.
معنای این کلام نورانی و پر مغز این است که شکر نعمت در یک حقیقت خلاصه می شود و آن اینکه نعمت را در همان جهتی که براى آن داده شده استفاده نماییم.
#کانال_ تفسیر_مقارن
@tafsirmoqaran
🔰زندگی حکیمانه
👌قسمت دوم
🔸از بیانات استاد غلامعباس هاشمی
"وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ"
(یاد کن ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﺣﺎلی ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻮﻋﻈﻪ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﭘﺴﺮﻛﻢ ! ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﺮﻙ ﻧﻮﺭﺯ، بی ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺷﺮﻙ ﺳﺘﻤﻰ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ .لقمان ۱۳).
🔸مهم ترین سخن لقمان حکیم به فرزندش این است که: "فرزندم ظلم نکن" ولی این دستور را با این عبارت میگوید که : "شرک نورز" مانند طبیبی که می خواهد مریض را از خوردن هر چیز ترش نهی کند می گوید ترشی نخور چون ترشی در نظر طبیب مهم ترین پرهیز در میان چیز های ترش است. در ایه هم به جای ظلم می فرماید شرک نورز چون بزرگ ترین مصداق ظلم، شرک به خداست، چرا که ظلم در برابر عدل است؛ عدل قرار دادن اشیا در موضع خود و ظلم قرار دادن اشیا در غیر موضع خود است و شرک، قرار دادن الوهیت و ربوبیت در غیر موضع خود است.
عدل چه بود آب ده اشجار را
ظلم چه بود آب دادن خار را
🔸بدترین ظلم ها توسط انسان بعد از شرک:
▫️دراینکه هر گونه ستمی از هر کسی زشت و ناپسند است تردیدی نیست. اما یک نوع از ستم نارواتر است چرا که گاهی ستم به کسانی می شود که مال را به تقاص می ستانند و جان را به قصاص می گیرند. اما افراد و اصنافی هستند که جز صبر و آه، راه ندارند. امام حسین علیه السلام در نصیحتی به حضرت سجاد علیه السلام بارز ترین ظلم را تبیین نموده اند:«يا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»کافی ج۲ ص ۳۳۱
ای فرزندم، از ظلم به كسی كه در برابر تو ، هيچ یاوری به جز خداوند ندارد، بسیار بر حذر باش.
البته انان که جز خدا بر علیه ظالم یاوری ندارند مصداقش در یتیم بی کس خلاصه نمی شود بلکه از جمله کسانی که در برابر ظلم ما ادمیان جز خداوند یار و یاوری ندارند فرودستان دستان نسبت به فرادستان اند و یا حتی می توانند زنان و فرزندان خردسال ما باشند که در برابر ستم های ما که در بی مهری و بد مهری های دنیای امروز جلوه می کند راهی جز صبر و سکوت و پناه بردن به خدا ندارند. در حقیقت این نصیحت لقمان هم جنبه اعتقادی دارد و هم جنبه اخلاقی چرا که نهی از شرک از آن جهت که شرک است اعتقادی و از ان جهت که ظلم را هدف قرار داده به افعال اخلاقی نیز سرایت می کند. پس در این بیان لقمان، مساله اجتناب از شرک و با تبیین علت آن، پرهیز از ظلم مطرح است.
🔸مطلب مهمی که در کنار توحید مطرح است شکر والدین است. البته در حقیقت سخن از شکر هر مُنعمی است ولی چون بعد از خدا هیچ منعمی به پای پدر مادر، خصوصا مادر نمی رسد شکر والدین را به گونه برجسته ذکر می کند.
"وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَىٰ وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ"
🔸مطلب دیگر، عدم پیروی بدون شناخت از پدر و مادر و بطور کلی از هر تعلیم دهنده ای در عقاید و حقایق مربوط به تربیت و هدایت خصوصا در دعوت به شرک است. البته در هر حال باید با پدر و مادر مصاحبت معروف داشت و مصاحبت معروف، خوشرویی و فروتنی در مقابل آنان و اطاعت امر و نهی و براوردن نیاز آنان است.
"وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَىٰ أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا"ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺗﻠﺎﺵ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺟﻬﺎﻟﺖ و ﺑﺪﻭﻥ شناخت ﭼﻴﺰی ﺭﺍ ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩهی ، ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻣﻜﻦ، ﻭلی ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺷﻴﻮﻩ ﺍی ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ نما.
#کانال _تفسیر_مقارن
@tafsirmoqaran