eitaa logo
کانال طاهره سادات ملکی
368 دنبال‌کننده
114 عکس
66 ویدیو
0 فایل
به یک نگاه تو تطهیر می شود دل من... تنها دارایی‌ام کلمه‌هایی‌ست که امید دارم روزی که دیگر نیستم، آبرویم باشند... دانشجوی دکترای مطالعات زنان طلبه سطح سه من اینجام👇 @TSadatmaleki
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم روز پنجم جنگ روایت ما و آنها ما دلمان گرم است به اصالت، خاکمان پر است از دلخوشی، مستیم از عطر بهارنارنج... ما امید داریم سرخی شکوفه‌های انار سرشاخه ها را ببینیم... مرزهایمان باز است، جلوی راه را نگرفته‌ایم، سنتمان سنت حسین علیه السلام است که گفت هرکه می‌خواهد بماند و هرکه نمی‌خواهد خدا به همراهش... برگ برنده‌ی ما اصالت است، ما در خاکمان ریشه دوانده‌ایم، رهایش نمی‌کنیم... آن‌ها خونِ نشسته در رگ‌هایشان هرجایی است، دزدهای خاک‌اند، مثل گربه‌ای که آهسته آهسته چنگ می‌زند به شاخه‌ای که گنجشک‌ها رویش نشسته‌اند، چنگ انداخته‌اند به آشیانه با اصالت گنجشک‌ها حالا مرزهایشان را بسته‌اند تا فرار نکنند، دزد فرار می‌کند اما... ما و آن‌ها زمین تا آسمان فرق داریم... @tahere_sadat_maleki
. نادر ابراهیمی تو کتاب سه دیدار نوشته حاج آقا روح الله گفتن که: "ایران موجودی‌ست الهی که بر بال فرشتگان نشسته است" پ‌ن: این جمله از ظهر تا حالا نشسته تو تو قلب من😍 امشب از ته دل به خاطر ایرانی بودن و زنده بودنم تو عصر آقا سیدعلی، خدا رو شکر کردم💚
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🚩 چه مباهله است و غدیر خم، وَ نِساءنا وَ نساءکم که تمامِ فاطمه یک‌صدا همه یاعلی شده یاعلی!... @mehdi_jahandar
فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ۶۱/ آل عمران صدای کاروان راهبان از دور می آید بشارت باد شب دارد به سوی نور می آید به حکم «قل تعالوا ندع»، «ثم نبتهل» قرآن یقین دارد که رستاخیز خواهد شد در این میدان بگو با اسقف اعظم ضمانت کن جهانت را اگر مردی در این میدان بیاور خاندانت را از آن سو عده ای با حیرت و تردید می آیند از این سو پنج تن در هیبت خورشید می آیند محمد جان و تن را با خودش آورده در میدان علی را خویشتن را با خودش آورده در میدان که آورده ست نبض عرش را از آسمان اینجا که آورده زمین را و زمان را توأمان اینجا صدای لکنت ناقوس ها می آید از نجران ببین آوازه ی مأیوس ها می آید از نجران و این سو مأذنه دارد رجز می خواند از قرآن که پژواکش هزاران بار پیچیده ست در دوران نیازی نیست طوفانی شود این کارزار امروز که چشمان علی کاریست هم چون ذوالفقار امروز به بزم عشق مهمان می کند چشمان او آری مسیحی را مسلمان می کند چشمان او آری بگو هرکس بخواهد وعده ی حق رسولان را بخواند آیه ای از آیه های آل عمران را نسیمی آسمانی از بهشتی دور می آید بشارت باد شب دارد به سوی نور می آید ✍️ @tahere_sadat_maleki
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم روز هشتم چند روزی می‌شود که حلما به سن تکلیف رسیده و تمام سعی‌اش این است نمازهایش را درست بخواند. حالا بماند که از دو سه هفته قبل روزشمار گذاشته بود و هروقت تذکر حجاب یا نماز به او میدادم می‌گفت: "میخوام تا فرصت دارم نماز نخونم" یا "میخوام از فرصت استفاده کنم موهامو بذارم بیرون" و من متعجب از این نوع استفاده از فرصت بودم. توی دلم یک "والا ما چجور بودیم اینا چجورین" می‌گفتم و بیخیال میشدم. امروز صدای اذان که خانه را پر کرد، سجاده را پهن کرد و بدون اینکه یادآوری کنم دوید نمازش را خواند. بعد همینطور که تسبیح می‌چرخاند گفت: "مامان اصلا حال نداشتم نماز بخونم اما فکر کردم اگه شهید بشم فرشته‌ها پیش خدا میگن این دختره نمازشو خونده" هم خندیدم هم گریه شدم هیچی دیگه اینو نوشتم که بگم به قول حاجی‌مون ما ملت شهادتیم. @tahere_sadat_maleki
هدایت شده از | حامد طونی |
با عشق دوباره عهد بستیم ای مرگ از دل، تبِ ترس را گسستیم ای مرگ هر بار به شهر ما شهیدی آمد در مجلس ختم تو نشستیم ای مرگ @HamedTooni
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم روز نمی‌دانم چندمِ جنگ نور افتاده پشت پلک‌هایم، کورمال دست می‌کشم بالای سرم و گوشی را برمی‌دارم. با چشم‌های نیمه‌باز، انگشت اشاره را سُر می‌دهم روی گوشی و قفل را باز می‌کنم. طبق عادت در روزهای جنگ، اول کانال‌های خبری را چک می‌کنم: "یک خانه را توی سالاریه قم زدند و دو تا شهید داشته " این خبر صدر همه خبرهاست. غم توی دلم هوریز می‌کند. بابا سید توی گروه خانوادگی نوشته: " آپارتمان عمو حسین بوده و بحمدلله اعضای خانواده‌شان سالمند ". دلم می‌ریزد. دلم می‌گیرد. عصر زنگ می‌زنم به زن‌عمو می‌گوید: " خانه‌مان خراب شده" زن عمو غصه دارد که خانه‌شان سقف و در و دیوارش ریخته اما خدا را شکر می‌کند، دلداری‌اش می‌دهم. تلفن را قطع می‌کنم و به شاخه‌ی درخت‌های شکسته شده در عکس‌ها فکر میکنم، به خانه‌هایی فکر میکنم که زیر سقفشان محبت زندگی می‌کرده، راه می‌رفته، چای می‌خورده و حالا فرو ریخته‌اند.. به خودمان در این روزها فکر می‌کنم. اینکه کجای زمان ایستاده‌ایم؟ و باید چکار کنیم؟ جایی نوشته بود: "خودتان را به آب و آتش بزنید این روزها، غصه‌ی آشیانه و باغ و بهار را نخورید." حقیقت این است درخت دوباره کاشته می‌شود، خانه و آشیانه‌هایمان دوباره ساخته می‌شود اما اگر شرف برود در تاریخ‌ها می‌نویسند. سخت هم می‌نویسند. شرف اگر برود با مرکب ترکمنچای و معاهده‌ی گلستان ‌و تجزیه و ... نوشته می‌شود، طوری که دیگر پاک نشود. باید این روزها به خانه فکر نکنیم، به تاریخ‌ِ خانه فکر کنیم. ما خودمان را به آب و آتش می‌زنیم و این روزها را با جوهر شرف در تاریخ ثبت می‌کنیم... پ‌ن: مقاومت می‌کنیم و صلح تحمیلی را زیر پا لِه می‌کنیم... @tahere_sadat_maleki
. 🪴 چه قشنگ گفت: شما یادتون نمیاد، ما زمان جنگ همدیگه رو که میدیدم میگفتیم امروز کجا رو زدن؟ الان می‌پرسیم امروز کجا رو زدیم؟ الحمدلله @tahere_sadat_maleki
یکی دو گام دگر خیمه ی معاویه است مسعود یوسف پور رسیده وقتِ عزایش، کدام آتش بس؟ بریده باد صدایش، کدام آتش بس؟ مباد آنکه مجال تنفسش بدهیم رمق نمانده برایش، کدام آتش‌بس؟ یکی دو گام دگر خیمه‌ای‌ست، نزدیکیم به قطع کردن پایش، کدام آتش بس؟ یکی دو گام دگر خیمۀ معاویه‌ای‌ست که نیست باد سرایش، کدام آتش بس؟ مخور فریب، نه لبنان نه سوریه‌ست اینجا نگاه کن به بهایش، کدام آتش بس؟ مگر نگفت به ما: نه، به صلح تحمیلی؟ هم او _که جان به فدایش_ کدام آتش بس؟ در این میانه هواخواه غرب را باید نشاند بر سرجایش، کدام آتش بس؟ همین شبی که دم از صلح زد، ترور هم کرد! هنوز مانده سزایش، کدام آتش بس؟ @yosefpoor_ir @ayateghamze
هدایت شده از رخ
35.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اکنون سمفونی خرمشهر و بزودی سمفونی ایران پایدار و استوار... دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
هدایت شده از رخ
سمفونی فاخر خرمشهر اثر مجید انتظامی، استعاره از وضعیت جامعه ایرانی در دوازه روز گذشته است که لازم است به اینده نیز منتقل شود: 1. با وجود اینکه تیم تمرین داشته و نت نواختن هم در پیش روی شان است اما همگی چشم به رهبر ارکستر دارند؛ استعاره از جامعه که در ضمن فرایند جامعه پذیر تکالیف خود را می دانند اما همچنان به مراجع امور متوجه هستند. 2. رهبر ارکستر با وجود اطمینان از توان اعضای تیم اما در کنار آنها فعالانه قرار دارد، بر کار انها نظارت دارد و مراقب رفع خطاهای احتمالی هست؛ رهبری و مراجع اموری که در صحنه و نه پشت صحنه جریان را هدایت می کنند. 3. رهبر ارکستر رو به سوی اعضای تیم دارد و پشت به ببینندگان؛ نقطه اتکا اعضای جامعه هستند نه نگاه و منبع بیرونی. 4. هر عضو ارکستر کارش را به بهترین نحو انجام می دهد؛ زنان و مردانی که مسئول نواختن دو چوب هستند؛ مردی که مسئول نواختن ابزاری شبیه دو سنج کوچک است که صدایش در تمام قطعه حاضر و پررنگ است(دقیقه 2:30)؛ دو نوازی که یکی ایستاده و یکی نشسته؛ دف زنان و ... . 5. هر عضو و گروه در جای خاصی می نوازد که تشخیص محل آنها بر اساس نظر رهبر ارکستر است: ویولن و ویولن سل ها در جلو صحنه، دف نوازان در کنار و ابستاده، دو دف زن یکی نشسته و یکی ایستاده و ... . کسی نسبت به دیده شدن نکته ای ندارد چون انچه مهم است موسیقی زیبایی است که از این همنوازی جمعی بدست می آید و از آن همه است. 6. حدودی از اختیارات در نواختن وجود دارد تا جایی که در اصل هماهنگی آوا و موسیقی خللی ایجاد نکند؛ به دقیقه2:37 توجه کنید و خانمی که با لبخند به نحو خاصی متفاوت از دیگران دو چوب را به هم می زند. 7. برخی نوازندگان در تمام قطعه می نوازند: دو دف زن، سنج زن و تیمی که چوب هایی را بر هم می زنند. احتمالا در قطعات بعدی برخی از گروه جدا شده و یا زمان نواختن آنها کم می شود اما چون اصل بر نواختن یک قطعه موسیقی یکپارچه است، توجه به آن نوازنده را در مشارکت قرار داده و احساس نادیده شدن ندارد. احساس مشارکت در یک حرکت جمعی فرد را جزیی از آن حرکت و هویت ویژه ای به عنوان بخشی از یک کل در او ایجاد و او را دلبسته و متعهد می سازد. از این رو حرکت ها و فراخوان های جمعی در ایجاد هویت اشتراکی موثر است. 8. با دستور رهبر ارکستر قطعه اغاز می شود و با اشاره او قطعه پایان می یابد. پس از آن هیچ صدایی از سازی نمی آید تا زمان آغاز قطعه بعدی. این استعاره در هر حرکت جمعی موفق قابل استفاده است. ایجاد توانش قرار گیری در ارایش یک حرکت جمعی عاجل نظیر انچه در این دوازه روز تجربه شد، در میان اعضای جامعه ضروری است. اگرچه ملت ایران به اقتضا تجربه تاریخی قابلیت تشخیص اولویت در شرایط ویژه را دارد، این ظرفیت می تواند در راستای وفاق حداکثری در شرایط معمول نیز مورد استفاده قرار گیرد. کاهش خطر و هیجانات نبایست به لختی حس همکاری جمعی بیانجامد. در این نکته تامل کنیم.
برای ایران بخوان از ایمان میان میدان زنی در انبوه لشکرم من بخوان روایت بخوان رشادت حماسه‌ ی سرخ دیگرم من غمت نباشد اگر که جنگ است اگرکه دشمن هزار رنگ است تو را که تنها نمیگذارم برایت آرش می آورم من اذان اذان شور خانه ها من میان مشت جوانه ها من امانت روی شانه ها تو کنارت از آسمان سرم من برایم آهنگ جاده ها تو سواره ها تو پیاده ها تو اراده‌ی ایستاده ها تو خروش الله اکبرم من منم همانی که رعد چشمش قرق کند بغض ابرها را شبیه طوفان زینب آری میان این جنگ، حیدرم من بلند بادا همیشه نامت سه رنگ در اهتزاز بامت شهید دادی؟ سرت سلامت تو سر بخواه و ببین سرم من پر از نویدم ادامه دارم پر از امیدم ادامه دارم زنی شهیدم ادامه دارم میان این جبهه مادرم من @tahere_sadat_maleki