یه حبه قند
در روانشناسی بحثی مطرح است که آخرین و #عمیق ترین خواسته روحی بشر چیست؟ در پاسخ به این سوال، سه دیدگاه اصلی مطرح می شود: عده ای عمیق ترین خواسته بشر را «آرامش» می دانند عده ای «شادی» و عده ای «امید»
.
حالا این جمله از وصیت نامه آن یگانه دوران را دوباره بخوان: با دلی #آرام و قلبی #مطمئن و روحی #شاد و ضمیری #امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر میكنم.
.
اما من فکر می کنم عمیق ترین خواسته انسان احتمالا #یقین قلبی است.
وعبد ربک حتی یاتیک #الیقین
یا ایتها النفس #المطمئنه ارجعی
آن جملات را دوباره بخوان
.
به هرچه می خواست رسید.
روحمان با یادش شاد
#روح_الله
#امام
#خمینی
#ملکوت
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند:
به خود بمیر و به حق زنده باش
چرا خدا در #قرآن عظمت و بزرگی خودش را به رخ میکشد و همواره تاکید می کند که همه کاره عالم خود اوست؟ اصلا چرا یکی از صفات خدا #متکبر است؟ این بزرگ نمایی ها یا نمایش بزرگی برای چیست؟
اول اینکه صفت متکبر برای #خدا بدین معناست که او صاحب عظمت و #کبریا و جلال است و این عظمت را ابراز می کند. به لحاظ هستی شناختی، همه صفات کمالی به معنای حقیقی؛ صرفا از آن خداست یعنی هیچ قدرت و علم و حیات و اراده و جمال و عزتی نیست مگر اینکه اصلش؛ مبدائش و حقیقتش «اولا و بالذّات» فقط از آن خداست. نسبت ما و هر موجود دیگری با خدا «عین فقر» بودن است ما به اندازه نسبتی که با مبدا کمال پیدا می کنیم صاحب کمال حقیقی می شویم آن هم نه مستقلا. بنابراین خدا وقتی همه کاره بودن خود در این عالم را یادآوری می کند موجودی را تحقیر نمی کند در واقع واقعیت عالم را «توصیف» می کند
انسان متکبر؛ خودش را منقطع از خدا؛ بزرگ میبیند و بزرگی را از خودش میبیند و این یک توهم محض است
اما چرا خدا بزرگی و صفات جلالیه خودش و فقر موجودات دیگر را به شکل پررنگی توصیف می کند مگر او نیازی به این کار دارد؟
یکی از دلایل مهم این امر نیاز روانشناختی ما #انسان ها به فهم این بزرگی است. انسان هر چه خدا را بزرگ تر با جلال و جبروت تر، غنی تر، مقتدر تر؛ امن تر و شکست ناپذیرتر درک کند راحت تر و محکم تر به او تکیه می کند و به او پناه می برد و راحت تر هرچیزی غیر او را کوچک می بیند و از آن دل می کند امیرمومنان ع در وصف #متقین می فرماید عَظُمَ الخالقُ فى اَنْفُسهم فَصَغُر ما دُونه فى اعینهم چون خدا نزد ایشان بزرگ است هرچیزی غیر او در چشمشان کوچک و حقیر شده است. پس فهم بزرگی و کبریایی خدا در کنار صفات جمالی او نقش بسیار پررنگ و تعیین کننده ای در پیوند انسان با خدا دارد چنانچه خداوند حتی به رسولش می فرماید « و ربک فکبّر» پروردگارت را بزرگ بدار و در جایی دیگرتاکید می کند «کبّره تکبیرا» او را بسیار بزرگ شمار. و خدا چه لطف بزرگی می کند به ما وقتی واقعیت این عالم و عظمت خود را مقابل چشمان ما می گذارد تا درگیر اوهام نمانیم و از آنها دل ببریم.
وقتی خدا در چشم ما بزرگ شد و هر چیزِ غیرخدایی دیگر از چشممان افتاد چه می شود؟ خلاصه اش این است که بزرگ می شویم به عظمت #حق ؛ غنی می شویم به غنای حق، مقتدر می شویم به قدرت حق ،عزیز می شویم به عزت حق
به خود میمیریم و به #حق زنده می شویم
و این راهی است که #خمینی های این عالم رفته اند
دوام چنین انسان هایی بر جریده عالم ثبت است
https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند
یک دوگانه واقعی!
از دوگانه های سیاسی ساختگی که بگذریم شاید اما هیچ زمانی مانند امروز تقابل یک دوگانه واقعی واضح نبوده است؛ دو جریان #فکری مهم که بعد از انقلاب به موازات هم پیش رفته اند و افراد خود را در عرصه های مختلف هنری، علمی، مدیریتی، سیاسی و رسانه ای بازتولید کرده اند
در عرصه مدیریت کلان، جریان اول معتقد به #اسلام_سیاسی و اداره جامعه مبتنی بر اهداف شریعت و تحقق فقه البته با در نظر گرفتن مقتضیات واقعیِ(نه کاذب) زمانه و عدم پذیرش مشهورات رایج در شیوه حمکرانی لیبرال است جریان دوم اما عملا معتقد به نوعی سکولاریزم است به این معنا که عرصه اداره و مدیریت جامعه را اساسا مقوله ای غیردینی یا فرادینی تلقی می کند
در عرصه اقتصاد، جریان اول معتقد به لزوم پیشرفت مبتنی بر #عدالت است؛ تاکید فراوانی بر مفهوم استقلال دارد و تکیه بر توان داخل و مزیت های بومی را راهکار اصلی رونق اقتصاد می داند، تولید ثروت را یک ارزش اما تجمّل گرایی و مصرف زدگی را سمّ مهلک میداند و نسبت به آن هشدار میدهد؛ جریان دوم اما مهمترین و اولویت دارترین شاخصه اش #توسعه و تولید ثروت است. اعتقادی به مفهوم استقلال اقتصادی ندارد و دفاع از آن را غیرعلمی، کهنه و مانع جهانی شدن اقتصاد می داند و راه حل را در سرمایه گذاری خارجی و هماهنگی با سیاست های اقتصاد جهانی می داند. چندان ابایی از تظاهر و حتی تفاخر به تجمّل ندارد و بعضا آن را برای رونق اقتصاد لازم هم میداند
در عرصه سیاست خارجی، جریان اول معتقد است به عدم پذیرش نظام سلطه، تعامل با کشورها از موضعی برابر، تبلیغ استکبارستیزی و مقاوت و دفاع روشن از مظلوم و اصل #تهدید_زدایی.
جریان دوم اما بیش از آنکه بر تهدید زایی تکیه کند اصالت را به #تنش_زدایی میدهد. لذا در سبک سیاسی او پرهیز از ادبیات انقلابی، عدم اعتقاد به وجود «دشمن» واقعی در عرصه سیاست و لزوم گرفتن هرگونه #بهانه از رقیب پررنگ است
در عرصه فرهنگ، جریان اول معتقد به استقلال فرهنگی است و بر طراحی مدل جامع تربیت دینی و بومی اصرار دارد. بر ایرانیت در طول اسلامیت، تاکید می کند و برای زبان فارسی به عنوان یکی از مهمترین محافظان هویت دینی و ملی اهمیت ویژه قائل است
جریان دوم اما عملا نُرم های کلی حاکم بر نظام تعلیم و تربیت غربی (مانند۲۰۳۰) که برای پرورش یک #انسان_مدرن طراحی شده را پذیرفته است و در سیاست گذاری عملا مزیتی برای مدل تربیت دینی قائل نیست. اگرچه ملی گرایی را بعضا حتی بر هویت دینی مقدم می داند اما عموما برای زبان فارسی تقدمی قائل نیستند
جریان دوم، ضد دین نیست اما نتیجه کارش حذف دین از همه مناسبات اجتماعی است
#خمینی ، بهشتی، مطهری، خامنه ای از مصادیق جریان فکری اول و مصدق، بازرگان، خاتمی و روحانی ، کم و بیش مصادیقی از جریان دوم اند
https://eitaa.com/taherrahimi