eitaa logo
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
234 دنبال‌کننده
163 عکس
32 ویدیو
1 فایل
طاهررحیمی هستم، دکترای فلسفه اسلامی مدرس دانشگاه دغدغه ام فرهنگ، دین، خانواده ؛ هنر و سیاست است و به یاری حق در این کانال آنها را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آیدی: @yaser6424 صفحه اینستاگرام: s.y.taherrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
یه حبه قند: بود و نِمود بعضی چیزها در این دنیا نِمودهای خوبی دارند اما بود نه، لذت دارند اما خاصیت نه ، پُر می کنند اما سیر نه، داغ میکنند اما پخته نه فُرم دارند اما محتوا نه، خیال را ارضاء می کنند اما عقل را نه ، تکاثر دارند اما کوثر نیستند چیزی که ذاتا فقیر و خالی است جز با چیزی که از درون غنی است پر نمی شود؛ انجام عملی که خاصیت ندارد نیاز حقیقی انسان را مرتفع نمی کند دقیقا مانند غذای بی کیفیتی که معده را پر می کند اما نیاز واقعی بدن به مواد غذایی را برآورده نمی کند. این که خداوند در قرآن تاکید می کند که شما ذاتا فقیرید و صرفا خداست که غنی است. انتم الفقرا الی الله و الله هو الغنی الحمید این که تاکید می کند که افعالی که جهنمیان اکتساب کرده اند خاصیتی برایشان ندارد و آنها را پر و بی نیاز نمی کند. لا یغنی عنهم ما کسبوا شیئا اینکه تکرار می کند که امور مادی خالی از خدا هرگز و از هیچ جهتی خلاء نیاز انسان به مبدا غنا را پر نمی کنند. لن تغنی عنهم اموالهم ولا اولادهم من الله شیئا اینها در واقع بیان قواعد عالم هستی و منطق حاکم بر آن است که خدا از آنها به ما خبر می دهد بخش مهمی از جهنم در واقع تجلّی باطن همین اعمال دنیایی ماست وقتی قرآن تاکید می کند که جهنمیان از چیزی می خورند که نه فربه می کند و نه سیر، لایسمن و لایغنی من جوع؛ درواقع می گوید خاصیت همه افعال جهنمی اینگونه است فعل حرام دقیقا همان کاری است که در باطن خود خالی از فایده و برکت و ماندگاری است به همین دلیل نیازی را برطرف نمی کند بلکه مانند خوردن آب شور خودش نیازی کاذب در انسان می آفریند چرا؟ چون نسبت و رابطه وجودی و حقیقی با تنها مصداق غنی در این عالم ندارد. هر فعلی هر مالی هر انگیزه ای هر فکری و حتی هر حسی در این عالم به همان اندازه اثر و ارزش و وزن و ماندگاری دارد که با مبداء غنا و بقا مرتبط است و رنگی از او (صبغه الله) دارد اگر نه ذاتا خالی است لذا وزن ندارد سود نمی بخشد سیر نمی کند ارضاء نمی کند آرام نمی کند نمی ماند این است که: خودارضایی، لذت دارد اما نیاز طبیعی انسان به اقناع جنسی را به شکلی حقیقی، سالم و آرامش بخش مرتفع نمی کند بلکه خود نیاز کاذبی می آفریند؛ موسیقی حرام موقتا حواس انسان را از تلاطم های درونی پرت می کند اما خود آن تلاطم را فرو نمی کاهد و درمان نمی کند بلکه خود تشویش تازه ای خلق می کند؛ مال حرامی که برکت ندارد عملا برای رفع احتیاجات واقعی انسان مصرف نمی شود بلکه خود گره های تازه ای ایجاد می کند خدایا ما را غنی کن ... پر کن فقط از خودت https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند چرا نام علی ع در قرآن نیست؟ خیلی اوقات این سوال مطرح می‌شود که چرا در قرآن که بعضا از امور جزیی صحبت شده به صراحت نامی از ائمه مثلا علی ع برده نشده است. در پاسخ به این سوال، معمولا گفته می‌شود وقتی حدیثی به قطعیت و صراحت غدیر ، ثقلین، منزلت یا... در فرمایشات پیامبر هست طوری که اصل این روایت‌ها را هم شیعه و هم اهل سنت، متواتر و قطعی می دانند ؛ آمدن یا نیامدن اسم ائمه در قرآن چیزی را عوض نمی‌کند چون: اولاً طبق قرآن همه مومنین موظّف به اطاعت مطلق و همه جانبه از حکم پیامبرند [ ما آتاکم الرّسول فخذوه و ما نَهاکم عنه فنتهوا] ثانیا سخن پیامبر اکرم به استناد خود قرآن مبتنی بر وحی است: [ما ینطق عن الهوی ان هو الّا وحی یوحی او از روی هوس سخنی نمی گوید؛ بلکه هرچه هست وحی الهی است] بعضی ها هم معتقدند اگر اسم امامان به صراحت در قرآن می‌آمد قرآن توسط دشمنان اهل بیت دچار تحریف می‌شد و اگه حتی یک آیه از قرآن تحریف می‌شد دیگه کلش قابل استناد نبود. البته این حرفها غلط نیست اما من فکر می کنم این مسئله دلیل لطیف دیگری هم دارد: یکی از اسامی قرآن، فرقان است به معنی وسیله جدایی حق از باطل؛ خیلی ها ادعای ایمان کردند اما قرآن یک ملاک خیلی ظریف برای جدا کردن اهل ایمان واقعی از منافقان مطرح کرده که خیلی مهم است [ و اذا قیل لهم تعالوا الی ما اَنزل الله و الی الرسول رایت المنافقین یصدّون "عنک" صدودا. نسا آیه۶۱] ترجمه ساده این آیه یعنی ای پیامبر وقتی مطلبی از دین در قرآن می آید و در کنارش مطلبی را بدون این که در قرآن اشاره کنیم صرفا از زبان تو به مردم می رسانیم منافقین [ چون جرأت مقابله مستقیم با متن قرآن را ندارند] را می‌بینی که در مقابل بخشی از دین که صرفا از زبان تو بیان شده می ایستند؛ خیلی هم محکم می ایستند. چند نکته مهم این آیه: - مومن واقعی کسی است که ولایت رسول اکرم ص را قلبا و عملا قبول داشته باشد. - یکی از راههای شناخت منافق، جایی است که پیامبر حکمی بگوید که در قرآن نیست و او زیر بار آن حکم نرود. - خدا خودش زمینه و بهانه مخالفت منافق را فراهم می کنه. - پذیرش ولایت شخص [پیامبر یا ائمه] از پذیرش حکم خدا سخت تر است. - یادآوری می‌کنم که قرآن، فرقان است. نتیجه گیری با خود شما. تبصره ۱ : البته ما حساب برادران عزیز اهل سنت امروز را که تابع علمای خود هستند با کسانی که آگاهانه بعد از رحلت پیامبر سخن ایشان را زیرپا گذاشتند جدا می‌کنیم. تبصره ۲ : به جز آیاتی مثل مباهله، تطهیر، اکمال دین، ولایت [۵۵ مائده] و... که حقانیت اهل بیت ع را ثابت می‌کند برخی از محقّقین با شواهد محکمی معتقدند اتفاقاً نام علی ع به شکل ظریفی در همین قرآن آمده است که از محل بحث ما خارج است [آیه ۵۰ سوره مریم: لسان صدق علیا] https://eitaa.com/taherrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند فرد یا جریان؛ اولویت کدام است؟ برخی دوستان معتقدند در انتخابات، در هر شرایطی باید به دنبال گزینه اصلح بود و به هیچ وجه نباید از آن عدول کرد در حالی که من فکر میکنم از رای دادن به گزینه اصلح امر مهم تر دیگری هم وجود دارد و آن، رای به جریان حق یا کمک به استمرار آن است. تردیدی نیست که در وهله اول وظیفه ما انتخاب اصلح است حتی اگر مردم او را نمی‌شناسند باید رفت و او را به مردم معرفی کرد اما اگر فردی که از نظر ما اصلح است، بعد از معرفی به مردم و تبلیغ، در مجموع به حدی از مقبولیت نرسید که بتواند بر جریان مقابل غلبه پیدا کند و امر دایر است بین این که به فرد اصلح رای دهیم و با شکست او [یا آنها] جریان باطل پیروز شود و یا اینکه فرد یا افراد صالح دیگری از جریان حق که مقبولیت بیشتری دارند بیاید و مسیر جریان کلی را عوض کند، قطعا وظیفه کسی که دغدغه استمرار جریان حق را دارد آن است که این فرد را انتخاب کند. یعنی آنجا که مساله، [تقابل دو جریان] است استقرار جریان صالح و جلوگیری از استمرار جریان باطل، اولویت اول و انتخاب فرد اصلح، اولویت دوم است. به عبارت ساده تر رای به اصلحی که بدانیم رای نمی آورد در واقع، نصرت جریان باطل است. فقط می ماند یک نکته و آن اینکه بدانیم برخی چهره های لیست جریان حق، نه فقط اصلح بلکه صالح هم نیستند و در واقع خودشان به طور قابل اعتنایی فاسد هستند که‌ در این صورت هم، مسئله دفع افسد به فاسد رخ می دهد خلاصه آنکه یک انقلابی باید بداند که هیچ چیز از بقای جریان انقلاب و تحکیم آرمان های آن و تعالی جامعه مهم تر نیست حتی انتخاب فرد اصلح؛ چه رسد به انتخاب فرد مورد علاقه او ختم می کنم به این آیه زیبا که : ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم... بایکدیگر نزاع نکنید که سست می شوید و شکوهتان زایل می شود. https://eitaa.com/taherrahimi
قال علی علیه السلام: مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ امیرمومنان علی (علیه السلام) فرمود: كسى چيزى را در دل پنهان نكرد جز آن كه در لغزش‌هاى زبان و صفحه رخسارش، آشكار خواهد گشت. نهج‌البلاغه حکمت ۲۶ https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: دولتِ مقتدر، ضرورت ملی نقش حاکمیت و دولت مانند نقش پدر (مرد) در خانواده است که از اصلی ترین ویژگی های او باید اقتدار باشد؛ اقتداری در کنار محبوبیت. اقتدار، هم خانواده قدرت و قوت است و با ضعف و خشونت نسبت تباین دارد. بسیاری از فسادها از عدم تنظیم بازار و کاهش ارزش پول گرفته تا خیلی از فسادهای فرهنگی و اجتماعی ناشی از نبود اقتدار حاکمیت است. عدالت را هم بدون اقتدار نمی شود مستقر کرد. 💥 احیای اقتدار، زمانی حیاتی تر می‌شود که از سویی با آشفتگی های متعدد در نظام اقتصادی و اجتماعی مواجه باشیم و از سوی دیگر با قدرت های بزرگ دست به گریبان باشیم و از سوی سوم نیاز مبرمی به ترمیم سرمایه اجتماعی داشته باشیم. این هرسه جز با تولید و توسعه اقتدار ایجاد نمی شود. تورم و ترامپ را نمی شود با شعر و شعار مهار کرد نتیجه ضعف، نقدینگی سرگردان، زمینگیر شدن میدان، مهاجرت نخبگان، پذیرش ترکمنچای، کاهش مشارکت، ولنگاری مجازی و گسترش تفرقه است. به همین دلیل معتقدم از ملاک های مهم انتخاب اصلح توان بیشتر در تولید قدرت و احیای اقتدار نهاد دولت است. 🔺اقتدار (پدر/دولت)چگونه خلق می شود؟ ✅ مقتدر، چون هدف و مسیر را می شناسند کارشناسان را مدیریت می کند و از همه بهره می گیرد ولی ضعیف، توسط دیگران مدیریت می شود. ابهام و تردید در شناخت هدف و مسیر، سست می کند و از استحکام قدم ها می کاهدمقتدر از تکثّرهای قومی و فرهنگی یک وحدتِ چند بعدی و رنگین کمانی خلق می کند و ضعیف، از تکثرها، تفرقه و گسل اجتماعی می آفریند. ✅ مقتدر آتشفشان استعدادها و فرصت ها و انرژی ها را آزاد می کند ضعیف برای پوشاندن ضعف هایش به توانمندها و خلاق ها میدان نمی دهد و استعدادها را فراری می دهد. ✅ مقتدر در حصار تحریم به بن بست نمی رسد یا راهی را پیدا می کند یا راهی می سازد ضعیف می ترسد و می ترساند و باج می دهد ✅ مقتدر از تعامل میدان و دیپلماسی، امید و عزت و قدرت خلق می کند ضعیف از تقابل این دو ذلت و ناامیدی و ترس ✅ مقتدر با مقابله با فساد، دل و توان توده های سالم را همراه می کند و ضعیف با لاپوشانی فساد، اقلیت فاسد را همراه خود می کند.مقتدر به هویت خود افتخار می کند بومی است و «من ملی» را احیا می کند ضعیف ۲۰۳۰ را می‌پذیرد و در هژمون مشهورات مدرن و نظم نوین جهانی گم می شود بعضاً خودش هم نمی فهمد؛ عمق راهبردی امور فرهنگی را درک نمی‌کند؛ وا می دهد ✅ قوی نمی ترسد؛ از ریشه های اصلی فساد، ظلم، خشونت و زور، ترس است ترس، ترس! قوی نمی ترسد حتی از کاهش محبوبیتش. شجاعت های بزرگ محصول تقواهای بزرگ است. مقتدر تقوا دارد و ضعیف نه؛ تصمیم های سخت، آزادگی می‌خواهد ✅ مقتدر می تواند، ضعیف نمی تواند‌. البته دانستن با توانستن فرق می کند! ✅ اقتدار جذابیت می آفریند و محبوبیت خلق می کند(وعده صادق) بر عکسِ ضعف و زور که تنفر و دافعه ایجاد می‌کند. از کاندیدهای قبلی می‌گذرم اما در میان دو نفر فعلی یقینا جلیلی را در خلق مولفه‌های اقتدار و امید که گمشده اصلی حاکمیت امروز ماست اصلح می دانم. https://eitaa.com/taherrahimi
قال امیرالمومنین علی علیه السلام: ما اکثرُ العِبر و اقلّ الاعتبار چقدر عبرت ها زیاد و عبرت گرفتن کم است. https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند: احیای هویت چرا شیعه عزای حسین ع را بعد از این همه سال با این شور و گستردگی تکرار می کند مگر برای یک واقعه تلخ تاریخی چند بار باید بزرگداشت گرفت؟ تفاوت واقعه کربلا با حوادث دیگر چیست؟ برای بشریت: وجه تمایز مهم این واقعه با دیگر تقابل های حق و باطل این است که اولا مظهر تقابل «اوج حق» در مقابل «اوج باطل» است و ثانیا با همه شاخصه های منحصر به فرد حماسی و عاطفی اش، حلقه اتصال «وجدان عام و مشترک بشری» به «ولی الله» است؛ این دو ویژگی مهم تقریبا در هیچ حادثه قطعی و ثبت شده تاریخی وجود ندارد. وقایع دیگر یا روایتگر حق های ظریف ترند و افکار عمومی در ابتدا آن را درک نمی کند مثل آنچه در سقیفه رخ داد یا بار عاطفی شدید و آشکاری ندارند و یا قهرمان آنها ولی الله نیست. اتصال فکری و قلبی با انسان کامل حیاتی ترین پیوند قابل تصور انسان و مبداء تمامی اصلاحات فردی و اجتماعی و گسست این پیوند، منشاء بزرگترین فسادها در زمین است. دیگر این که داستان حسین ع اگر چه در تاریخ رخ داده اما تاریخی نیست. داستان انسان است و مخاطراتش؛ انسان و طمع ها، وسوسه ها و ترس هایش؛ انسان و نزاع همیشگی اش در انتخاب ذلت یا عزت؛ آزادگی یا بردگی؛ خوبی یا خوشی. قرآن که داستان موسی و فرعون یا یوسف و زلیخا و...را نقل میکند صرفا برای نقل قصه های تاریخی نیست برای شرح چیستی و چگونگی انسان و تهدیدات فکری و روحی اوست تا بفهمد از کجا و چگونه ضربه می خورد و در مقابل، باید چه کند و به کجا پناه ببرد. لذا قرآن هم داستان «انسان» است نه موسی و فرعون و یوسف و زلیخا. این است که حسین ع، مسیحی و سنی و زرتشتی را هم مخاطب خود می داند. و اما برای شیعه: مکتب اصیل؛ آرمان و ایده آل دارد هدف و هویت و شخصیت دارد امام و معیار دارد. معلق و رها و هرجایی نیست با همه چیز جمع نمی شود صلح کل نیست جدی است. داستان عاشورا ظرفیتی دارد که شیعه هویت خود را؛ هدف و ایده آل خود را و نسبتش با امام خود را در آن بازخوانی و بازیابی می کند و این مهم، به تنهایی برای احیاء هرساله این کنگره، دلیل موجّهی است اما شاید مهمترین چیزی که بزرگداشت داستان حسین ع را بعد از این همه سال برای شیعه حیاتی می کند این است که اصلا پرونده قیام حسینی هنوز مفتوح و ناتمام است و پرچم او هنوز به مقصد نرسیده است. کوفه و کوفه ها هنوز بی حاکم است بی امام است. آن انسان ۲۵۰ ساله هنوز موقعیت حاکمیت پیدا نکرده و آن آرمان بزرگ اجتماعی انبیاء و اولیا هنوز بر کرسی ننشسته است. بازخوانی داستان حسین ع تحرکی است به سوی آینده و نه سکونی در سوگ گذشته. این است که این چنین زنده و امیدآفرین است. https://eitaa.com/taherrahimi