#سبک_زندگی
#شخصیت_ها
✅ ماجرای خاطرهای که آیتالله خامنهای از مرحوم عباس شیبانی تعریف کرد
🔶 آیتالله خامنهای پس از اقامهی نماز بر پیکر مرحوم عباس شیبانی خاطرهای نقل کردند که ایشان و طاهر احمدزاده وقتی قصد جمعکردن تعدادی از متفکرین و مبارزین در تهران را داشتند، احمدزاده گفته بود «جمع کردنِ اینها کار ما نیست، کار عبّاس شیبانی است؛ او میتواند اینها را جمع کند.»
🔶 جلسهای که آیتالله خامنهای از تشکیلشدنش به همت مرحوم شیبانی یاد میکند، در واقع اولین جلسه از سلسله جلساتی است که در سال ۱۳۴۸ آغاز شده و هدفی مهم داشت: تدوین "منشور اسلامی" در برابر «مانیفست»، کتاب معروف مارکسیستها.
🔶 کتاب «شرحاسم» که زندگینامه مبارزاتی آیتالله خامنهای است شرح مفصلی از این جلسات آورده است. اعضای این جلسات آیتالله طالقانی، آیتالله بهشتی [پس از بازگشت از آلمان به ایران]، آقای خامنهای، هاشمی رفسنجانی، باهنر، ابوالفضل موسوی زنجانی، دکتر شریعتی، مهندس بازرگان، یدالله سحابی، عزت الله سحابی، عباس شیبانی، طاهر احمدزاده، جلالالدین فارسی و حبیب الله پیمان بودند.
🔶 جلسه اول که بسیار هم طولانی بود به این نکته انجامید که با تدوین مبانی مکتب اسلام، می توان روشنفکر مسلمان را با دیدگاه اسلام درباره آفرینش، زندگی و جامعه آشنا کرد؛ و نیز تصمیم گرفته شد هر یک از اعضاء در این باره هرچه در ذهن دارد روی کاغذ نگاشته، در نشست آتی بیاورد. چهل و پنج روز برای این موضوع زمان گذاشتند.
🔶 در نشست دوم آقایان خامنهای احمدزاده، طالقانی، بازرگان، سحابی و فارسی نظرات مکتوب خود را همراه داشتند. در گفت و گوهای این جلسه مقرر شد نوشته ها به جمعی که آقای مرتضی مطهری یکی از آنها بود سپرده شود تا نظر بدهند.
🔶 در چهارمین یا پنجمین جلسه بود که تصمیم گرفتند افرادی کمتر ولی اهل تر و صاحب نظرتر، تدوین منشور اسلامی را به عهده بگیرند و در جلسه عمومی طرح نمایند. آن جمع کوچک کاری عبارت بودند از آقایان خامنهای، رفسنجانی، باهنر و پیمان. آقای خامنهای هر بار برای مشارکت در آن جلسه، از مشهد به تهران می آمد. نشست ها در خانه آقایان پیمان و باهنر برگزار می شد؛ و گاه در منزل آقای شیبانی. جلساتی که گاه بیست ساعت طول میکشید.
🔶 این جلسات تا سال ۴۹ ادامه پیدا کرد. اما دستگیری آیتالله خامنهای و پس از مدتی هاشمی و پیمان، تداوم جلسه ها را از بین برد. با گسترش دستگیری ها تصمیم گرفتند جروهها، یادداشت ها و هر آنچه مربوط به تدوین منشور اسلامی بود در صندوقی در مدرسه دخترانه رفاه به امانت بگذارند تا بعد.
🆔 @tahlil_shjr
#عزت_ملی
#استقلال_و_آزادی
#معنویت_و_اخلاق
#شخصیت_ها
✅ کاش مصباح حوزه زنده بود.
🔰 قسمت اول
🔶 سال هفتاد و شش که در دانشگاه پذیرفته شدم، هجوم شبهه و شکستن حرمتها برایم تعجب آور بود، چیزی نبود مگر آنکه در ساحت اندیشه به چالش کشیده میشد. مطبوعات و تریبونها در دست یک جریان خاص بود و کوچکترین مخالفتی در نطفه باید خفه میشد.
🔶 احساس دیکتاتوری و حضور یک قرائت و یک اندیشه راه نفس مخالفین این هجوم را میبست. همیشه هم مخالفین این تهاجم متهم بودند به دیکتاتوری. اگر در ساحت اندیشه، بمباران نقد اصول و مبانی اندیشه اسلام خمینی در جامعه سر ریز شده بود در ساحت رسانه ها و گفتمان سازیشان یک انحصار و دیکتاتوری رسانه ای را در داخل رقم زده بودند. در ساحت هنر انقلاب نیز آن هویت عفیف و پاک هنر دور از فحشا که در دهه شصت رشد کرده بود و در حال به ثمر نشستن بود را به فاضلابی از حرمت شکنی ها آلوده کرده بودند. تک تک عناصر نرم افزاری تمدن اسلامی که به دست امام تعریف و تبیین شده بود ارجاع به تمدن غرب میشد. رییس جمهور رسما در فرانسه اعلام کرد ما مردمسالاری را از شما یاد گرفتیم. مردمسالاری که امام بر هویت مستقلش نسبت به تمدن غرب پای میفشرد و از حاق توحید به نابترین قرائت انتاجش کرده بود. اندیشه معیار برای دین منتفی و عملا فهم دینی واقعیت یاب منتفی دانسته میشد، امام را به موزه ها میسپردند، نه فقط عزاداریها که اصل قیام امام حسین ع را نتیجه خشونتهای اهل بیت میدانستند.
🔶 نهادهای انقلابی ساخته شده به دستان امام مانند «جهاد سازندگی» را خراب میکردند. همه چیز مهیای یک ویرانی گسترده فرهنگی بود. یک هجوم همه جانبه به فرهنگ، آری فرهنگ اسلام ناب در خطر بود. بسیاری از جریان های انقلابی گیج و گنگ بودند. خراب شدن ارکان فرهنگ را احساس میکردند اما دقیقا نمیدانستند باید چه خاکی بر سر کنند. عده ای با زدن و دعوا و کتک و عده ای با سوز و درد و سکوت. این یعنی هجوم همه جانبه دشمن در واقع به یک شبیخون شبیه بود. «آژانس شیشه ای» نشان میداد چه داغی بر دل انقلابیون بود و نمیدانستند چگونه فریادش بزنند. رهبری تک و تنها در میدان فرهنگ شمشیر میزد، تبیین میکرد، تک تک واژه ها را معنا میکرد، نهادهای انقلابی خراب شده را دوباره با دقت نهالکاری و آبیاری میکرد. کمتر کسی بود که درد او را دریابد و بداند او دارد چه میکند. کجا میجنگد چگونه مبارزه میکند.
در این دوران جنگ سخت ، اما، رهبری یک سردار داشت. سرداری ریش سفید اهل علم آیت خدا بر زمین، کسی که نه فکر آبرویش بود نه در اندیشه آینده ای که دیگران برایش نقشه میکشیدند.
🔶 «طرح ولایت» او تجهیز اندیشه جوانان بود به ابزار مبارزه، من از نزدیک میدیدم چگونه جوانان دانشجو وارد این دالان تعلیمی و تربیتی میشوند و با توان و قدرت فکری و معنوی مثال زدنی وارد میدان میشوند. جوانانی که حالا میفهمیدند امام سخنی داشت از بنیاد متفاوت با هر آنچه غرب و شرق ادعا داشتند. سخن او قابل مصادره و فاکتور کردن به نفع غرب و شرق نبود. سخنی نو معقول و متفاوت. پیرمرد دانشمند که حالا سردار رهبری بود در جهاد فرهنگی خود یک تنه به میدان میآمد سخن میگفت، نقد میکرد، حتی مناظره میکرد مثل دوران جوانیش در ابتدای انقلاب.
🔶 با رفتار متوضعانه اش مقابل رهبری که تعمد داشت این احترام را به ظهور و بروز بکشد همه نظام ارزشی «دشمن زنجیره ای» را به چالش میکشید. آنقدر علم داشت که بتواند در سطوح مختلف هویت فرهنگی جامعه شمشیر بزند. در سطح معرفت شناسانه و هستی شناسانه شمشیر میزد. یار جمع میکرد لشکر درست میکرد و گفتمان میساخت. در سطح اخلاق و فقه و حقوق نیز قد علم کرده بود. تبیین میکرد. سخن میگفت برای نخبگان. برای عموم. برای همه. در سطح علوم تجربی انسانی نیز. آرام و قرار نداشت. خسته نمیشد همانطور که رهبرش شمشیر میزد و خسته نمیشد.
🔶 لشکر حوزویان جهادی و فاضل را روانه دانشگاه ها میکرد. مهم نبود کل ساختار به این مبلغین پاپتی و بی جیره و مواجب روی خوش نشان ندهند. مهم این بود که مبارزه داشت پیش میرفت.
🔶 او به قول حوزویان یک ملا بود به معنای حقیقی کلمه و یک مجاهد بود. اما این ها باعث نمیشد که او به امتداد اندیشه تا ساحت زندگی و قدرت دینی نیندیشد. او جریانی فعال در ساحت سیاسی ساخت. بله اشکال بر این جریان سیاسی اجتماعی زیاد بود و هست اما کمتر کسی میتواند انکار کند که یک جریان سیاسی اجتماعی فعال مبتنی بر اندیشه و دانش انقلابی چه اندازه میتواند در مبارزه با سطوح مختلف عملیات تهاجمی دشمن در ساحت فرهنگ نقش آفرین باشد. که چنین هم بود. بله البته مصباح خیلی بزرگتر از این جریان بود و هست.
او به رسانه هم میاندیشید. «طرح ولایت تکمیلی» را به صورت تخصصی در ساحت رسانه آغاز کرد و جوانان را مجهز میکرد به ابزار رسانه مبتنی بر اندیشه.
🔸 #به_قلم_اساتید: علی مهدیان
🆔 @tahlil_shjr
#عزت_ملی
#استقلال_و_آزادی
#معنویت_و_اخلاق
#شخصیت_ها
✅ کاش مصباح حوزه زنده بود.
🔰قسمت دوم
🔶 من آنروزها این همه تلاشش را میدیدم و برایش احترام قائل بودم اما آنچه محبت او را به دلم میانداخت نکات دیگری بود. اول آنکه میدیدم چطور دوست جاهل و دشمن دانا او را میزند، حرمتش را هتک میکند، و او مقتدرانه میجنگد و مظلومانه کار را جلو میبرد. چندین بار از نزدیک او را دیده بودم یک بار کسی آمد دانشجویی را که به او بی احترامی کرده بود با بی ادبی و تمسخر ازش یاد کند با همان هبیت و عقلانیتش اخم کرد که این کار درست نیست. و خود را با آن دانشجو مقایسه کرد که خطای او را دستمایه تمسخرش نکنید من هم ممکن است مثل او خطا کنم. کمتر کسی میدانست او پانزده سال شاگرد خصوصی اخلاقی بهجت العارفین و پیر صاحب نفس قم آیت الله بهجت بود. محضر مصباح معنویت داشت.
🔶 یک بار به ما گفت شما دانشجویانی که به حوزه می آیید چه بسا برای اسلام، ظلمهایی هم ببینید اما صبر کنید. من منطق او را نه در گفتار که در کل هویتش میافتم میگفت صبر شما کار را برای دیگران سهل خواهد کرد. یک بار هم در جلسه ای خصوصی از تلاش های چندین ساله اش برای آشتی نسبت علم و دین و وحدت حوزه و دانشگاه برایمان سخن میگفت که این میزان دنبال کردن و پیگیری و خسته نشدن برایم اعجاب آور بود. او تا نفس داشت سکوت نکرد فکر شان و شوونات و این بازیها هم نبود. عزت را خدا میدهد حرمت را خدا میدهد. او آنچه شنیده بودیم را با وجودش یادمان میداد.
🔶 من نه در ساحت اندیشه و نه در اقدام او را بی خطا نمیدانم اما حوزه به من آموخته چگونه هم مستقل و آزاد بیندیشم و هم در مقابل نورانیت جهاد و علم اساتید خود سر تعظیم فرود آورم. او مظهر معنویت بود و عقلانیت و بصیرت. او به ما یاد داد چگونه میتوان علم و اندیشه را که هویتی آزاد و مستقل دارد تحت حاکمیت و ولایت الهی درآورد، و چه خوش این حقیقت را به تصویر میکشید. بخواهیم یا نخواهیم باور کنیم یا باور نکنیم همگی به او مدیونیم. این روزهایی که گذشت بدجوری دلم هوای او را کرده بود. کاش زنده بود این مصباح حوزه ، ثلمه ای که حوزه های ما بعد او دید چگونه جبران میشود نمیدانم.
🔸 #به_قلم_اساتید: علی مهدیان
🆔 @tahlil_shjr
#عزت_ملی
#استقلال_و_آزادی
#معنویت_و_اخلاق
#شخصیت_ها
✅ کاش مصباح حوزه زنده بود.
🔰قسمت سوم
🔶 کاش امروز بود و مدد میداد که دوران جهاد تبیین، محتاج اندیشه ورزی او و مجهز کردن ذهنها به فکر انقلابی است. کاش بود و مدد میداد که تجهیز مردم به حضور و جنگ رسانه ای محتاج مهارت افزایی و شبکه سازی و جریان سازی بود که او اهلش بود.
🔶 کاش بود و مدد میداد که حمایت از این دولت جوان خوشفکر و پر عزم و امیدافزا محتاج حوزه علمیه و علمایی در میدان است تا خطاهای مدیران را دلسوزانه و با عقلانیت علمی حوزوی و معنویت و اخلاق و بصیرت در بیان به آنها منتقل کنند نه آنکه با نیش و کنایه هایشان ناخواسته ضربه بزنند به این حرکت مبارک دولت مردمی.
کاش بود و مدد میداد که «امید واقعی» که کالای راهبردی امروز ما است بیش از هر زمان محتاج اندیشه است محتاج تجهیز چشم و گوش به «فکر» است.
🔶 کاش بود و مدد میداد که او خوب میدانست چگونه «شکستن هیمنه پوچ نرم افزاری دشمن» را کهرهبری انتقام حقیقی خون سردار شهید ما میدانست نیاز به بسط و تفصیل و ترویج نرم افزار اسلام ناب روح اللهی دارد که سرداری این عرصه کار خیلی ها نیست. کاش بود و مدد میداد که او خوب میدانست چگونه ایمان و عقاید ایمانی را تا صحنه عمل و عینیت اجتماعی امتداد دهد مسوولیتی که بارها رهبری از حوزه ها درخواست کرده و «آل سکوت» حوزه مثل همیشه در قبال آن در سکوتند و غرب پرستان و مارهای خوش خط و خال نیز مشغول دشمنیشان با انقلاب. امثال او چقدر برای هدایت این حرکت مهم در حوزه لازم بودند.
🔶 کاش بود و با وجودش خفه خون گرفتن آقایان را رسوا میکرد وقتی که انقلاب و حکومت و ولایت و حتی احکام فقه و حقوق الهی مورد تهاجم بود. کاش بود و در زمانه ای که مردم مظلوم ما در فشار ناامنی بودند به جای آنکه با وجنات علمایی یک لگد به نیروی انتظامی ما بزند مثل همیشه آن پیکر نحیفش را سپر میکرد و از امنیت این مردم مظلوم دفاع میکرد ولو توهین بشنود.
🔶 کاش بود و مثل همیشه که خبث باطن آدمها و جریانات را زودتر از دیگران میشناخت شمشیر زبانش را ابوذر وار از نیام خودخواهی های مقدس مآبانه بیرون میکشید و حساب جریانات خبیث و خوش خط و خال حوزوی را میرسید حوزویانی که حکم حجاب را و حکم محاربه را و حکم ولایت را با بی غیرتی میشکنند جلوی چشم حوزویان دیگری به نام جماعت «آل سکوت».
کاش اما بود و میدید شاگردانش که با مظلومیت رشدشان داد چگونه امروز به وفور و گمنام پروژه رجعت به اندیشه های خمینی بزرگ را پیش میبرند و مددکار خامنه ای آن «حکیم مظلوم» هستند. جای مصباح حوزه، خالی است. باید برای این حوزه از او زیاد گفت. خیلی زیاد
🔸 #به_قلم_اساتید: علی مهدیان
🆔 @tahlil_shjr
#عزت_ملی
#معنویت_و_اخلاق
#شخصیت_ها #جان_فدا
✅ برای مرد۱:۲۰
🔶 باید برای همگان سوال شود، این چه عزت و محبوبیتی است که خدا به یک انسان معمولی و غیرمعصوم داده است! به یک بچه روستایی، به کسی که از شهرت فراری بود، به کسی که در دنیای قدرت وقتی به او پیشنهاد نامزدی برای ریاست جمهوری شد، گفت: من سربازم کاندید گلوله هام! به کسی که اهل جذب فالوئر نبود، برای جذب هم تلاش نمیکرد. مخفی بود، گریزان بود، از دوربین، از خبرنگار، از شو بازی کردن...علت این نفوذ در قلوب چیست؟
🔶 عبادتش، جهادش، اخلاصش، همه و همه جای خود مهم و محترم، اما باید به این پرداخت که او در برابر ظالم در هر جای جهان که می ایستاد قطعا و بلادرنگ از مظلوم دفاع میکرد. حتی وقتی کُردهای عراق از او کمک خواستند بی درنگ به یاریشان شتافت. زنان ایزدی، کودکان سوری، کودکان یمن و...
🔶 شما از مظلوم در برابر ظالم دفاع کنید، خدا از عزت خودش به شما بی حساب عطا می کند. بخاطر همین ظالمترین دولت جهان، یاور مظلومان را شبانه، غریبانه در ساعت ۱:۲۰ موشک باران کرد.
🔸 #به_قلم_اساتید:دکتر زادبر
🆔 @tahlil_shjr
#عزت_ملی
#استقلال_و_آزادی
#شخصیت_ها
✅ مبارزِ آرام
🔶 بهار ١٣۶٠ وقتی احسان طبری تئوریسین حزب توده و فرخنگهدار از اعضای سازمان چریکهای فدائی خلق[اکثریت] برای مناظره درباره نسبت اسلام و مارکسیسم در قاب تلویزیون حضور یافتند، جلوی آنها یک روحانی چهل و چند ساله به نام حجتالاسلام مصباح و جوانی سی و چندساله به نام عبدالکریم سروش نشستند. آن روحانی که آن روزها با نام استاد مصباح شناخته میشد، از شاگردان امام و علامه طباطبایی بود که پیش از انقلاب، جزو اساتید مدرسه حقانی در قم و از همان زمان به دقت نظر در بحثهای فلسفی معروف بود. او به واسطهی آن مناظره، فعالیتش در ستاد انقلاب فرهنگی و تداوم فعالیتهای علمی پس از انقلاب، بیشتر به عنوان یک روحانی اهل علم شناخته میشد. غافل از آن که در مبارزات سیاسی نیز جزو چهرههای برجسته بود.
🔶 پس از ماجرای ١۵ خرداد و دستگیری امامخمینی، ایشان مدتی در خانهای در قیطریه تحت نظر بودند. دو تن از مبارزین یعنی آقایان هاشمی رفسنجانی و مصباح یزدی دو نامه به ایشان نوشته و تحلیلی مفصل از اوضاع کنونی کشور و مبارزه ارائه و به طریقی به دست ایشان میرسانند. آیتالله مصباح سالها بعد دراینباره گفت: «بعدها این نامه در منزل ایشان به دست ساواک افتاد و همین نامه از جمله دلایلی بود که مرا به سبب آن تعقیب کردند. به هر حال، امام از این نامه بسیار خوشحال شدند و همان زمان آقای شیخ حسن صانعی را فرستادند که از فلانی به واسطهی نامهاش تشکر کنید.»
🔶 پس از تبعید امام هم، او یکی از اعضای حلقه یازدهنفرهای بود که برای خاموش نشدن شعله مبارزات دور هم جمع شدند و اساسنامه نوشتند. پوششی که برای این تشکیلات در نظر گرفتند تجدیدنظر در کتاب های درسی حوزه علمیه بود. آقای مصباح یزدی، منشی جلسه بود و صورت جلسه ها را می نوشت. برای این که موضوعات لو نرود، الفبایی را مبنای نگارش گزارش خود قرار داد و در واقع خطی اختراع کرد. آیتالله خامنهای که خود از اعضای این گروه بود سالها بعد با یادآوری این خاطرات گفته بود: «آقای مصباح تا آخرش هم الحمدلله گیر نیفتاد، از بس که ایشان آرام و با ملاحظه کار میکرد.»
🆔 @tahlil_shjr
#عزت_ملی
#استقلال_و_آزادی
#تختی #شخصیت_ها
✅ اذهان تاریخی مسخ شده
🔶 ۱۷ دی سالروز درگذشت جهان پهلوان تختی بود. حقیقتا این القاب "جهان پهلوان" برازنده اوست. تختی صرف ورزشکار و یا سلبریتی نبود، از آنها نبود که هم با حکومت پهلوی قرارداد ببندد، پول را بگیرد بعد با ویزا به آمریکا و کانادا فرار کند و رجزخوان شود. فالوئرمحور نبود، از آنها نبود که حتی حاضر نباشد فرزندش در ایران بدنیا بیاید و بعد رگ گردن مردمدوستی و ایران پرستی اش باد کند. تختی، تختی بود.
🔶 موضع سیاسی هم داشت، دست بر قضا از طرفداران جبهه ملی و مصدق، از هواخوان مرحوم طالقانی بود. وقتی غلامرضا برادر شاه وارد زورخانه شد و مردم او را احترام نکردند، بلافاصله وقتی آقا تختی با آن هیبت وارد زورخانه شد مردم از جا بلند شدند و به گرمی از او استقبال کردند مغصوب بود، مغصوب تر شد. کنار گذاشته شد، محروم شد. وجه ضد پهلوی او آشکار است. او را برای سرمربی گری پیشنهاد کردند شاه پیغام داد در میتینگ و مهمانی جبهه ملی حضور داشته، نباید چنین شود!
🔶 حالا اذهان تاریخی مسخ شده منجمد شده، جن زده، هم برای پهلوی و شاهزاده اش کف میزنند و کلاه از سر برمیدارن و هم آقا تختی را قهرمان ملی و مردم دار می خوانند! اما نمی گویند تختی مخالف چه کسی بود، و چه کسانی مانع او بودند تا کار به بن بست برسد. عجیب است. این حجم دور بودن از واضح ترین وقایع تاریخ معاصر عجیب است.
🔸 #به_قلم_اساتید:دکتر زادبر
🆔 @tahlil_shjr
#عزت_ملی
#شخصیت_ها
#تاریخ_معاصر
✅ جلالِ دوست داشتنی
🔶 آیت الله طالقانی نسبتی با جلال داشت، وقتی از ایشان درباره جلال پرسیدند پاسخ قابل تاملی در باب شخصیت و مسیر زندگی جلال داد: او از نفی به اثبات رسید! مقصود آیت الله طالقانی چه بود؟
🔶 جلال در خانواده مذهبی بدنیا آمده و
پدرش روحانی مطرح، محبوب و وارسته ای بود، قرار بر طلبگی و روحانی شدن جلال بود اما جلالِ جوان جذب تفکرات چپ و حزب توده شد، روشنفکرِ حزب توده، در ماجرایی جدایی آذربایجان و کردستان از ایران که حزب توده از فرقه دمکرات و شوروی حمایت کرد، او به همراه دوست صمیمی اش خلیل ملکی منتقد حزب توده شدند و نیروی سوم را تشکیل دادند، در ایام چپ بودن(نفی بقول آیت الله طالقانی) جلال از دین و دیانت فاصله گرفت و بقول خودش حتی دیگر نماز هم نمیخواند، با تحولات سیاسی دچار سرخوردگی شد، از عالم سیاست فاصله گرفت و به سفر مهمی رفت. سفر حج، حج جلال را متحول ساخت تا جایی که کتاب مهم "خسی در میقات" را نوشت. سخن از اسلام سیاسی در خسی در میقات بازگشت جلال به دیانت بود.
🔶 آیت الله طالقانی مقصودش این بود که جلال دورهایش را زده، دیده بود در مکاتب دیگر خبری نیست او حتی به نفی دین رسید اما به اصل خود بازگشت. برای مبارزه با دو عنصر استبداد و استعمار، اسلام سیاسی را پاسخ و راه حل میدانست، بعدتر شریعتی هم به این نتیجه رسید. شصت سال از انتشار کتاب غربزدگی جلال گذشت شاید اگر او امروز در قید حیات مادی بود و سطح غرب پرستی را حس میکرد دیگر از مفهوم "غربزدگی" استفاده نمیکرد! واژه ای که بتواند غرب پرستی را نشان دهد پیدا کردنش سخت است. دقت کنید، غرب زدگی جلال، به معنای غرب ستیزی نیست.
🔶 منطق نقد او این است که چرا در نسبت و مواجهه با غرب هر چه داشته و داریم را کنار گذاشته و تهی شده ایم. جای جلال و جلال ها در دهه حاضر را سلبریتی های بی مایه پر کرده اند. فوتبالیست و بازیگر و رقاصه و خواننده نظریه پرداز و جامعه شناس شده اند! ابتذالی که دنیای مدرنیته برای رسیدن به اهدافش به آنها نیاز دارد. اختصاص به ایران هم ندارد.
🔶 این تنها دیدار جلال با امام است پس از آن او نامه ای برای امام نوشت که وعده انتشار کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران را به امام داد. نامه جلال به امام را بخوانید.
🔸 #به_قلم_اساتید: علیرضا زادبر
🆔 @tahlil_shjr
مجاهدی خستگیناپذیر در همه دورانها.pdf
حجم:
89.2K
#عزت_ملی
#استقلال_و_آزادی
#تحلیل_و_تبیین
#شخصیت_ها
✅ نگاهی به ابعاد شخصیتی و مبارزاتی مرحوم عباس شیبانی
🔶 در سال ۱۳۴۰ مرحوم شیبانی به ما آموزش داد که اگر دستگیر شدید چطور جواب بازجوها را بدهید تا خیلی به شما آسیب وارد نکنند. ایشان تا سال ۱۳۴۰ بارها به زندان افتاده و بسیار باتجربه بودند.
🔶 در سال ۱۳۳۴ که جمال عبدالناصر کانال سوئز را ملی کرد، مرحوم شیبانی در دانشگاه تهران تجمعی طراحی کرده و به سخنرانی پرداخته بود. دانشگاه هم ایشان را بعد از آن سخنرانی اخراج کرد. عبدالناصر بعد از مطلع شدن از این ماجرا پیغام داد که اگر ایشان را اخراج کنید من ایشان را به مصر میآورم.
🔶 سال ۱۳۴۹ که روحانی شهید سیدمحمدرضا سعیدی در زندان زیر شکنجه شهید شد، آیتالله طالقانی مراسم ترحیمی برای مرحوم سعیدی برگزار کردند. در مجلس همه ساکت بودند که دکتر شیبانی بلند میشود و با صدای بلند میگوید: «مردم این سیّد بزرگوار را زیر شکنجه شهید کردند. چرا ساکت نشستهاید؟»
🔶 در زندان که بودیم تصمیم گرفته بودیم که اگر خواستیم در دادگاه صحبتی بکنیم، از امام خمینی هم حتماً بگوییم که آنجا فکر نکنند که ما فقط ملی هستیم و رویکرد مذهبی نداریم. بعد که حزب جمهوری اسلامی تأسیس شد، دکتر شیبانی آنجا عضو شد و گفت دیگر عضو نهضت آزادی نیستم.
🔸 #گفتگو_با_اساتید: جناب آقای سیّد محمدمهدی جعفری؛ از مبارزین دوران انقلاب اسلامی
🆔 @tahlil_shjr
#عزت_ملی
#استقلال_و_آزادی
#شخصیت_ها
✅ پیشنهاد سرویس فرانسه برای ترور امام خمینی
🔶 امام خمینی، رهبرِ در تبعیدِ انقلاب، مهرماه ۱۳۵۷ عراق را به مقصد فرانسه ترک کرد. پاسپورت و مدارک آنها از نظر قانونی مشکلی نداشت؛ او و همراهان کمتعدادش نیازی به گرفتن ویزا برای اقامت سهماهه در فرانسه نداشتند. این سفر هم ساواک و هم سرویس اطلاعاتی فرانسه را غافلگیر کرده است.
🔶 اولین کسی که این خبر را به تهران مخابره میکند، شاپور بهرامی، سفیر ایران در پاریس است. رئیسجمهور فرانسه که در سفر برزیل به سر میبرد، پیامی رسمی به آیتالله میدهد؛ با این مضمون که از نظر ما سفر شما به فرانسه، توریستی و اقامتتان در کشور ما موقت خواهد بود و در این بازه زمانی، باید از فعالیت سیاسی خودداری کنید. ساواک هم در پیامی فوری از سرویس اطلاعاتی فرانسه میخواهد درباره همراهان و افراد مرتبط با آیتالله خمینی اطلاعاتی کسب و خطوط تلفن محل اقامتش را نیز شنود کند.
🔶 چند روز بعد، ۲۰ مهرماه، سرتیپ علیمحمد کاوه، معاون اطلاعات خارجی ساواک، در یک سفر سهروزه راهی پاریس شد تا با مقامات اطلاعاتی فرانسه درباره مهمان جدیدشان تبادل نظر کند. او فردای آن روز با کنت الکساندر دمارانش، رئیس سرویس اطلاعات فرانسه، ملاقاتی سه ساعت و نیمه دارد. دمارانش در این ملاقات میگوید که اخراج آیتالله از عراق، پیشنهاد چندی پیش او به صدام بوده است. او همچون ساواک، برخی اطرافیان امام مثل قطبزاده و بنیصدر را به خاطر تفکرات متمایل به چپشان، کمونیست مینامد و میگوید گویا آنها قصد دارند آیتالله را به ایتالیا ببرند. دمارانش صراحتا به نماینده ساواک پیشنهاد میکند «خوب است وسایل رفتن او به ایتالیا فراهم شود و با استفاده از هرجومرجی که در آنجا است، عوامل شما به آسانی میتوانند او را از بین ببرند.»
🔶 کاوه که متوجه میشود فضای ذهنی دمارانش بیش از ساواک از واقعیات ایران دور است پاسخ میدهد «اگر چنین کاری بشود، آیا تصور نمیکنید از این شخص شهید ساخته شود و حربه جدیدی بدست کمونیستها داده شود که با استفاده از روشهای خاص تبلیغاتی خود از آن بهرهبرداری کنند؟» و در ادامه به ماجرای فوت مرحوم حجتالاسلام کافی در جریان یک تصادف و شکلگیری موج شایعات درباره شهادت او توسط رژیم شاه در چند ماه قبل اشاره میکند. دمارانش از پیشنهادش عقب مینشید و کوتاه پاسخ میدهد «صحیح است، این کار درستی نیست.»
🔸 #منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
🆔 @tahlil_shjr
#عزت_ملی
#استقلال_و_آزادی
#شخصیت_ها
#انقلاب_اسلامی
✅ دو جمله ساده امام و همه انقلاب
🔶 دو تعبیر ساده از حضرت امام در دوازده بهمن ماه 57 ثبت شده است که زیربنای همه انقلاب اسلامی است.
1⃣ حماسی ترین جمله امام در 12 بهمن ماه این بود: " من به پشتوانه این ملت بر دهن این دولت می زنم..." در نگاه اول، مخاطب امام دولت بختیار است. اما ماجرا فراتر از یک دولت بود. این جمله امام زیربنای اندیشه ای او را شکل می داد. توجه کنید: " من به پشتیبانی این ملت..." یعنی چون خواست مردم است، چون اراده جمعی یک ملت در پس زدن استبداد است. مردم در صحنه باشند یدالله شکل می گیرد. یدالله، ظهور و بروز قدرت حق است. این قدرت یارای مقابله با شرق و غرب عالم دارد. از همین جهت آن جمله تاریخی استمرار داشت؛ انقلاب بر دهان این دولت و دولتها و شرق و غرب عالم زد و می زند؛ آنهم به پشتوانه مردم.
2⃣ روز دوازده بهمن ماه وقتی هواپیمای حامل امام خمینی وارد آسمان ایران شد از ایشان پرسیدند: «چه احساسی دارید؟» و امام پاسخ داد: «هیچ»
🔶 انقلاب 57 را باید با همین هیچ شناخت. روزی که نه تنها امام و بلکه یک امت چنان اوج گرفت که صف بندی اصیل و دوقطبی حقیقی عالم رابه "هیچ" و "همه" شناخت. یک سو فقر مطلق که جمله عالم است و سوی دیگر غنای مطلق که اسم اعظم الله جل جلاله است.
🔶 فرمود هیچ؛ چون خود را نمی دید ، چون هرچه هست «او»ست و «او»ست که همه است.
ریشه «هیچ» را باید در مبانی عرفانی امام جست و چه خوش نشسته است در دیوان شعرشان:
نیستم نیست، که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ، که دَر هیچ نظر فرمائی و اما جمع ایندو؛ "هیچ" نسبت امام و مردم و این عالم در برابر حضرت حق است و پایه اسلامیت این انقلاب را شکل داد.
🔶 " به پشتیبانی این مردم" نیز نسبت این انقلاب با مردم است و جمهوریت را تحقق بخشید. ما همه "هیچیم" مقابل حق، که اگر به سمت "او" همه با هم حرکت کنیم، ید الله می شویم و بالاترین قدرت در عالم و شکست ناپذیر.
🔶 کوتاه سخن می گفت و سهل و بی پیرایه و عامیانه؛ اما حرف حرفش مشحون از حکیمانه های عرفانی و حقایق فلسفی و آرای فقهی بود که چون بر جانش این حقایق نشسته بود، ساده و گویا همواره بر زبانش روان می شد.
🔶 این نیز پی نوشت و رد شوم:
بزرگترین نقص این چهل و اندی سال این بود که اندیشه امام را نتوانستیم معرفی کنیم؛ بلکه عمق آنرا بفهمیم.
🔸 #به_قلم_اساتید: محسن مهدیان؛ تحلیلگر
🆔 @tahlil_shjr
#سبک_زندگی
#صدا_و_سیما #قرآن
#شخصیت_ها
✅ محفل و سبک قرائتی
🔶 امسال اولین ماه رمضانی را تجربه کردیم که استاد قرائتی در صدا و سیمایش نبود. حواستان بود؟ او روی تخت بیمارستان خوابیده.
🔶 بیش از چهل سال است که مردم قرائتی را با یک کلمه میشناسند و آن «قرآن».
اخلاقش بروز صدق است و اخلاص. جایی شنیدم که میگفت من آنچه واجب است دنبال میکنم. راست میگفت خالصانه همین بوده است. نهضت سواد آموزی، نماز، زکات، قرآن. اما سبک قرائتی هم جذاب است.
🔶 قرائتی برای آنکه جذاب باشد، از حرف حق تنزل نمیکند، فرو نمیکاهد. بلکه حرف حق را تنزیل میدهد. به نام جذب قشر خاکستری و متمایل به مشکی و سیاه و ظلمات و چه و چه، برنامه های تبلیغی اش را مخلوط سیاه و سفید و انضمام حق به چرندیات قرار نمیدهد.
🔶 او نماد جذابیت دیگری است. جذابیتی که خوبان انقلاب داشتند و دارند. سعه صدر معنایش تنزیل حقایق است یعنی اندیشه را به ساحت هنر رساندن یعنی معنویت را به ساحت تفکر و تفکر را به ساحت احساس و جذابیتهای ملموس جاری کردن.
🔶 جذابیتی که امام خمینی داشت و هنوز هم دارد. سیدعلی حکیم مظلوممان دارد و خواهد داشت، جذابیت حاج قاسم شهید، جذابیت شهید مطهری و شهید آوینی و همه خوبان مجاهدمان. اینها جمع جلال و جمالند. جمع وحدت و کثرت، جمع اوج و گسترش. جمع چشم چپ و چشم راست. جمع ولایت و کرامت. جمع امام و امت. جمع قله ها را دیدن و دامنه را هم فهمیدن. نه مقابل ضعیف الایمانها از حق کوتاه میآید و نه به نام نامی حق، واژه پر کشش «مراعات» و مدارا را کنار میگذارد.
🔶 قرائتی میخنداندت در حالیکه به فکر فرو میبردت. نهیب میزند در حالیکه چراغ اندیشه ات را روشن میکند. ساده میگوید اما اهل عمق هم پای درسش دو زانو درس میگیرند. این گونه روی صحنه مقابل نسلهای مختلف دوام میآورد و همه تمام قد برایش بلند میشوند.
🔶 این ماه رمضان، قرائتی عزیز در بستر بیماری است اما خدا را شکر، سبک او در حال فراگیری است. صدا و سیما گویا تصمیم گرفته همین مسیر را پیش برود. برنامه «محفل» را تماشا میکردم. جذاب، صمیمی، خواستنی، صریح. پر از عاطفه و البته عمق و اندیشه. پر از صدق و اخلاص. انصافا داریم خلاص میشویم از سلبریتی بازی و رنگ و لعابهای مسخره و لاینفع. سبک هنرمندی قرائتی را دوست دارم. خدا سایه اش را از سر ما کم نکند به حق این شبهای شریف.
🔸 #به_قلم_اساتید: علی مهدیان
🆔 @tahlil_shjr