eitaa logo
𝗣𝗼𝗹𝗶𝘁𝗶𝗰𝗮𝗹 | تحلیل‌سیاسی
6.1هزار دنبال‌کننده
52.9هزار عکس
57.8هزار ویدیو
677 فایل
کانال رسانه تحلیلی سیاسی جهت مطالبه‌گری‌ اجتماعی_سیاسی با رویکرد تمدن سازی اسلامی با حضور بیش از ۳۰۰۰ استاد حوزه و دانشگاه ارتباط با ادمین: @ZAREIR @aboozar58 ♨️ تحلیل سیاسی https://eitaa.com/joinchat/3832938513C10428c852e
مشاهده در ایتا
دانلود
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•سقاي دشت كربلا... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *امشب به يادِ همه اونايي كه به ما سينه زدن و نوحه خوندن رو ياد دادن، به ياد همه ي پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها،اسفند دود مي كردن، قربوني مي زدن زمين، تا بخواد دسته اي رد بشه،بيادِ همه شون ميخوام يه چيزي بخونم،بياد پيرغلاما،نوكرايِ امام حسين، كه اونا كنار ارباب مارو ياد كن:* سقايِ دشتِ كربلا، اباالفضل دستش شده از تن جدا، اباالفضل *اگه بخوام روضه بخونم آي مردم! روضه همينِ، از قديم به ما گفتن: اباالفضل قد رشيدي داشته...بعضي روضه ها گريه داره،اما بعضي از روضه ها داد داره، آقايِ رشيدي مثلِ اباالفضل، كي باورش ميشه، يه كاري كردن با بدنش، كه علامه ي بحرالعلوم وارد حرمِ اباالفضل شد، ديد كسي داره معماري ميكنه، اومد معمارِ حرم پايين، گفت: علامه! يه سئوالِ برام،چند وقتِ من تو حرمِ اباالفضل دارم كاشي كاري ميكنم، مگه:شما بزرگاي دين نفرموديد: اباالفضل قد رشيدي داشته،دستاي بلندی داشته؟پس چرا قبرش اينقدر كوچيكِ...ناله ي بحرالعلوم بلند شد،عمامه از سر برداشت،گفت: آخه يادت باشه اينقدر بدنِ عموم اباالفضل رو قطعه قطعه كردن،حسين.... سخترين لحظه برا اباالفضل كدوم لحظه است؟ اون لحظه اي كه سكينه اومد جلو عمو رو گرفت، عموجان! جانِ عمو! گفت:عمو جان! علي اصغر داره بيتابي ميكنه، علي اصغر يه جوري ناله ميزنه ما تشنگيِ خودمون يادمون رفته، مشكِ خالي رو داد دستِ عمو، يه عده از بچه ها هم از تشنگي شكم هاشون رو به خاكِ نمناك زده بودن... اومد خدمتِ ابي عبدالله،آقاجان! اجازه بده برم برا بچه ها آب بيارم، رفته بود براي گُل هاي حسين آب بياره،زن و بچه جلو خيمه منتظرن، يه وقت حسين ديد صدايِ تكبير داره مياد، با عجله خودش رو خواست برسونه سمتِ علقمه،رواي ميگه: ديدم حسين ايستاد، از ذوالجناح پايين اومد، يه چيزي از روي خاك ها برداشت هي مي بوسه،هي به چشمش ميكشه، گفتم: شايد پاره هايِ قرآنِ، خوب نگاه كرديم ديديم دستايِ بريده ي اباالفضلِ... با عجله اومد ديد بدنِ عباس رویِ زمينِ، هي بازوهاش رو رويِ اين خاك ها ميزنه،ميخواد جلو آقا بايسته، هر كي بخواد بلند شه دستش رو رويِ زمين ميگذاره بلند بشه، اما عباس هي بازوش رو رويِ زمين ميزد، تا حالا جايي نبوده حسين باشه و عباس دراز كشيده باشه،صورت متلاشي شده،تير به چشمش زدن،خدا برا هيچ كسي نياره، بياي بالا سر برادري اونم برادري مثلِ اباالفضل، دست گذاشت زيرِ كتف برادر،سرش رو بالا آوُرد،ديد اين لبهارو داره آروم آروم بهم ميزنه، همچين كه اين لبهارو بهم زد،خوب گوش داد ببينه چي ميگه، يه جمله اي گفت ناله ي حسين رو بلند كرد، گفت: داداش! ازم راضي هستي؟ آقاجان! اگه میشه مارو سمتِ خیمه ها نبر،آخه از سکینه خجالت میکشم... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net