#تلنگر🔔
همهمایکسالهدرقرنطینهبهسرمیبریم
وخونهنشینشدیم...
اما؛
آقایما '' 12 '' قرنِ
خونهنشینِگناهانماست!'💔
حالامیفهمیمقرنطینہیعنیچی!؟
#اللهمعجللولیکالفرج 🦋
@tahzibe
تهذیب نفس
••📚🔗 [ #داستان] قسمت سیزدهم 🏴 قطعا بهش رسیده بود که دیگه هیئت نمیرم احترام بزرگ تر نگه نمیدارم 🤦🏻
••📚🔗
[ #داستان]
قسمت چهاردهم 🏴
هول شده سرم و زیر انداختم و با صدایی که سعی میکردم نلرزه گفتم:( اووم نفرمایید استاد من راستش یکم عجله داشتم برم برسم به نماز و وضو و اینا...)😅🙊
آقا حیدر زد دیر خنده و به شوخی گفت:( آقا سید!!!! آخه دو ساعت تا نماز مونده این همه طول میکشه مگه وضو گرفتنت مومن؟!)😄😉
دیگه دلم میخواست بمیرمممم....
آخه این چی بود گفتممممم
ای خدااا....😰😰
آقا حیدر با لبخند کمرنگی زد روی شونه ام و گفت:( پارسال دوست امسال آشنا آقا سید
نمیخواستی یه سراغ از ما بگیری؟😉
اصلا فهمیدی برگشتیم؟؟؟
ما از شما یه توقع دیگه ای داریمااا!!!!
خوش قدیما هر هفته میومدی دم خونه باهم میرفتیم مسجد بعدم یکی در میان هویج بستنی ایی کیک و چایی ایی چیزی میخریدیم میخوردیم 😚
یادته سید عباس؟؟؟)
یادم بود ...
مگه میشد یادم بره
بهترین روزای عمرم بودن اون روزا 😔
با سید حیدر راه افتادیم به سمت امام زاده ی محله
کلی گپ زدیم 🗣
نماز خوندیم 📿
بعد از نماز سید دستم و گرفت و به طرف خونه شون رفتیم 👣
و مثل همیشه به سمت اتاق زیر شیروانی خونه شون، پاتوق من و سید حیدر قدم بر داشتیم...
وقتی مستقر شدیم چشم دوختم ب چشمای خوشرنگ سید و دلم ... ریخت.........‼️
♡کـانـال تهذیب نفس
@tahzibe
♥️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼👆🏼
پناه میبرم به خدا، از گناهی که پشیمانم نکند...
بدترین حالت واگذاری بنده به خودش اینه که دیگه هرچی بخواد میتونه #گناه کنه...
نه عذاب وجدانی...
نه پشیمونی...
نه خجالتی...
نه حیایی...
دیگه خدا هم میگه اینو من هر کاریش میکنم دلش با من نیس...
بذار بره...
بذار بره پی دل خودش...!
منِ خدا دیگه کاری به کارش ندارم...
هرچی از قید و بند #گناه آزاد تر،
رها تر...
سبک تر...
هم صحبت و هم نشین بنده های خوب...
صفای باطن ...
وقتی توی خونه بوی سوختگی میاد، همه هول میشن! نکنه جایی برق اتصالی کرده؟!
نکنه غذا سوخته...
همه دنبال علت میگردن تا رفعش کنن!!
همه تو خونه بسیج میشن!
دنبال چی؟!
دنبال بوی سوختگی...
چون میدونن اگه رسیدگی نشه زندگی شونو دارایی شونو میسوزونه!
عزیز رفیق...!
تو بوی #گناه حس میکنی چی کار میکنی؟!
تو هم هول میشی نه...؟!
میدونم...
هیشکی از سوختن خوشش نمیاد...
مخصوصا که چهره اش جلو مهدی زهرا #سیاه باشه...
فکر کن وقتی #امام_زمان بیاد، همه رفیق خوبامون، همه شهدا...
سراسیمه برن به استقبال اقا...
بعد یه درصد فقط یه درصد فکر کن توی اون لحظه، سر من و تو از شرم پایین باشه...
از اینکه هیچی جز #سیاهی نداریم...
از اینکه ظاهر و باطن ما به آدم خوبا نمیخوره...
شما رو نمیدونم...! ولی من دق میکنم!😔
برای همینه که هیچی این دنیا معلوم نیست عزیز دل...
یهو دیدی این نفس کشیدنه تموم شد رفت!
یهو دیدی ندا اومده دیگه وقت تموم!
پرونده فلانیو ببندید!
فرصت تمام...
میبینی ای وای...
میخواستم این گناهه رو ترک کنما...
ولی امروز و فردا کردم...
دیدی چی شد...!
التماس میکنی....
منو برم گردونید....
میخوام بندگی کنم!
میخوام آدم خوبه باشم!
ندا میاد:
کلا...! هرگز!
اصلاً حرفشو نزن!
عزیز رفیق
دنیا خیلی الکیه دل بهش نده خب؟!
نده...
دلتو بده مهدی زهرا سلام الله ببین چه با صفاست!!
ببین تا اسمشو به زبون میاری به تنت لرزه میوفته!
تنهایی های دنیاتو با وجود امام زمان پر کن!
اخه اقام تنهاست...
به خدا خودش گفته!
خودش میگه هیشکی منو نمیخواد...
حتی قد یه لیوان آب...
نمیدونما ولی حس میکنم فردای قیامت،
زمینِ بیابونا ...
حتی سنگ ریزه ها...
به تنهایی و غربت و اشکهای امام زمان شهادت میدن!
واویلا......