#آخرین_عروس🌸
#قسمت_سی_دو
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
امام هادى(ع) به روى او لبخند مى زند و مى گويد: آيا مى خواهى به تو بشارتى بدهم كه چشمانت روشن شود؟
امام مى داند كه نرجس در اين سفر با سختى هاى زيادى روبرو شده و رنج اسارت كشيده است، اكنون بايد دل او را با مژده اى شاد كرد.
اى نرجس! خشنود باش و خوشحال!
به زودى خداوند به تو فرزندى مى دهد كه آقاىِ همه دنيا خواهد شد و عدالت را در اين كره خاكى برقرار خواهد كرد.
نرجس مى فهمد كه او مادرِ مهدى(عج) خواهد شد، همان كسى كه همه پيامبران به آمدنش مژده داده اند. به راستى چه مژده اى از اين بهتر!
گوش كن!
نرجس سؤالى مى كند:
ــ آقاى من! پدرِ اين فرزند كيست؟
ــ آيا آن شب را به ياد دارى؟
شبى كه عيسى(ع) و جدّم، پيامبر(ص) مهمان تو بودند. آن شب، پيامبر تو را براى چه كسى خواستگارى كرد؟
ــ فرزندت حسن(ع) را مى گويى!
ــ آرى، تو به زودى همسر او خواهى شد.
اينجاست كه چهره نرجس از خوشحالى همچون گل مى شكفد.
خدا سرور مردان جهان را براى همسرى با او انتخاب نموده است.
امام_هادى(ع) در انتظار آمدن خواهرش حكيمه است.
حتماً او را به ياد دارى، همان بانويى كه مدّتى قبل ملاقاتش کردیم.
بانو حكيمه دارد به اين سو مى آيد.
امام هادى(ع) به استقبال خواهر مى رود.
اكنون امام هادى(ع) با دست اشاره به نرجس مى كند و به خواهر مى گويد:
"اين همان بانويى است كه در مورد آن با تو سخن گفته بودم".
حكيمه لبخندى مى زند و به نزد نرجس مى رود و او را در آغوش مى گيرد.
حكيمه از شوق، اشكش جارى مى شود. او خدا را شكر مى كند كه آخرين عروس اين خاندان را مى بيند.
حكيمه بارها و بارها از برادرش خواسته بود تا مقدّمات ازدواج امام عسكرى(ع) را فراهم كند، حكيمه آرزو داشت تا عروسِ آن حضرت را ببيند.
امام_هادى(ع) به او گفته بود بايد صبر كنى تا نرجس بيايد، فقط اوست كه شايستگى دارد مادر مهدى(عج) بشود.
حكيمه خيلى خوشحال است. به چهره نرجس نگاه مى كند، يك آسمان نجابت و پاكى را در اين چهره مى بيند.
به راستى تو چه كردى كه شايسته اين مقام شدى، نرجس!
امام هادى(ع) از حكيمه مى خواهد تا نرجس را به خانه خود ببرد و به او احكام اسلام را ياد بدهد.
#ادامه_دارد...
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
آرامش حس حضور خداست
#آخرین_عروس🌸 #قسمت_سی_دو #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود امام هادى(ع) به روى او لبخند مى زند و مى
#آخرين_عروس🌸
#قسمت_سی_سه
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
مدّتى مى گذرد، وقت آن است تا مراسم ازدواج برگزار شود;
ازدواج امام حسن عسكرى (ع) و بانو نرجس!
من با خود فكر مى كنم كه حتماً براى اين ازدواج، جشن باشكوهى برگزار خواهد شد; امّا متوجّه مى شوم كه هيچ جشنى در كار نيست.
اين ازدواج به صورت مخفى صورت مى گيرد و فقط چهار نفر در اين مراسم شركت دارند:
امام_هادى و امام_عسكرى(ع) و نرجس و حكيمه.
شايد تعجّب كنى؟ تو تا به حال مراسم عروسى اين طورى نديده اى؟
عبّاسيان شنيده اند سرانجام كسى مى آيد كه همه حكومت هاى ظلم و ستم را نابود مى كند.
آنها به خيال خود مى خواهند كارى كنند كه آن حضرت هيچ نسلى نداشته باشد.
امروز امام هادى(ع) مى خواهد ازدواج پسرش مخفى باشد تا دشمنان حسّاس نشوند.
همسفرم! ماندن ما در اين شهر ديگر به صلاح نيست.
بايد به وطن خود برويم، مى ترسم مأموران حكومتى به ما شك كنند. من به تو قول مى دهم كه باز هم به اينجا بياييم.
من در خانه خود مشغول مطالعه هستم. به تو و خاطرات سفرمان فكر مى كنم. از آخرين ديدار ما يك سال گذشته است.
صداى درِ خانه به گوشم مى رسد. بلند مى شوم در را باز مى كنم.
از ديدنت خيلى خوشحال مى شوم. باور نمى كردم كه اين قدر با معرفت باشى كه باز هم به من سر بزنى.
تو را به داخل خانه دعوت مى كنم. ببخشيد كه اتاق من كمى نامرتّب است، هر طرف را نگاه مى كنى كتاب است.
من با عجله كتاب ها را در گوشه اى جمع مى كنم.
پسرم برايت نوشيدنى مى آورد. اكنون تو گلويى تازه مى كنى و مى گويى:
ــ خوب، كى حركت مى كنيم؟
ــ مگر قرار است جايى برويم؟
ــ تو به من وعده داده اى كه دوباره مرا به سامرّا ببرى؟
ــ يادم آمد. من سر قول خودم هستم.
معلوم مى شود كه در تمام اين مدّت به سامرّا فكر مى كردى و در آرزوى ديدار امام بودى.
به اميد خدا، فردا صبح زود حركت خواهيم كرد.
صبح زود حركت مى كنيم. بيابان ها، دشت ها و كوه ها را پشت سر مى گذاريم. روزها و شب ها مى گذرد، ما در نزديكى سامرّا هستيم.
وارد شهر مى شويم. تو خودت خوب مى دانى كه ما نمى توانيم الآن به خانه امام برويم. پس به خانه همان پيرمرد كه نامش بِشر بود مى رويم.
#ادامه_دارد...
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
آرامش حس حضور خداست
#آخرين_عروس🌸 #قسمت_سی_سه #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود مدّتى مى گذرد، وقت آن است تا مراسم ازدوا
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_سی_چهار
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
درِ خانه را مى زنيم.
بشر در را باز مى كند، ما را در آغوش مى گيرد و به داخل خانه دعوتمان مى كند.
او براى ما نوشيدنى مى آورد، ظاهراً خودش روزه است، ماهِ رجب سال 255 هجرى است و روزه گرفتن در اين ماه ثواب زيادى دارد.
از او سراغ امام هادى(ع) را مى گيريم و حال آن حضرت را مى پرسيم؟
اشك در چشمان بِشر حلقه مى زند. او دارد گريه مى كند.
چه شده است؟
بِشر براى ما مى گويد كه سرانجام مُعتَزّ، خليفه عبّاسى، امام هادى(ع) را مظلومانه شهيد كرده است. اشك از چشمان ما جارى مى شود.
خدا هر چه زودتر دشمنان اهل بيت(ع) را نابود كند.
در مورد امام عسكرى(ع) سؤال مى كنيم. او براى ما مى گويد كه مُعتَزّ عبّاسى، آن حضرت را در شرايط بسيار سختى قرار داده است.
هيچ كس حق ندارد به صورت علنى به خانه آن حضرت برود.
فقط بعضى از افراد به صورت بسيار مخفيانه با آن حضرت ارتباط دارند.
سؤال ديگر ما اين است: آيا خدا به امام عسكرى(ع) فرزندى داده است؟
بِشر در جواب مى گويد: هنوز نه; ولى وعده خداوند هيچ گاه تخلّف ندارد.
ما مى خواهيم به خانه امام برويم امّا بِشر ما را از اين كار نهى مى كند، مُعتَزّ، خيلفه خونريز عبّاسى به هيچ كس رحم نمى كند.
او به برادر خود هم رحم نكرد و او را به قتل رسانيد.
#ادامه_دارد...
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
آرامش حس حضور خداست
#آخرین_عروس🌸 #قسمت_سی_چهار #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود درِ خانه را مى زنيم. بشر در را باز مى
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_سی_پنج
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
يكى از كارهاى او اين است كه وقتى مخالفان خود را دستگير مى كند سنگى بزرگ بر پاى آنها مى بندد و آنها را در رود دجله مى اندازد تا غرق شوند.
شما نبايد بدون برنامه ريزى به خانه امام برويد. شما تازه به سامرّا آمده ايد و جاسوسان شما را زير نظر دارند، بايد چند روزى صبر كنيد.
چند روز مى گذرد...
خورشيد روز دوشنبه 27 رجب سال 255 طلوع مى كند، امروز سالروز بعثت پيامبر ص است.
از خيابان سر و صداى زيادى به گوش مى رسد.
خيلى زود مى فهمم كه اين سر و صدا براى شادى نيست، بلكه در شهر آشوب شده است!
خوب است از خانه بيرون برويم و از ماجرا با خبر بشويم.
همه سپاهيان بيرون ريخته اند، آنها شورش كرده اند.
اينها همان نيروهاى نظامى اين حكومت هستند و خودشان بايد با شورشيان مقابله كنند، چه شده است كه خودشان هم شورش كرده اند؟
از خيابان سر و صداى زيادى به گوش مى رسد.
خيلى زود مى فهمم كه اين سر و صدا براى شادى نيست، بلكه در شهر آشوب شده است!
خوب است از خانه بيرون برويم و از ماجرا با خبر بشويم.
همه سپاهيان بيرون ريخته اند، آنها شورش كرده اند.
اينها همان نيروهاى نظامى اين حكومت هستند و خودشان بايد با شورشيان مقابله كنند، چه شده است كه خودشان هم شورش كرده اند؟
آنها به سوى قصر مُعتَزّ مى روند، شمشير در دست هايشان مى رقصد و فرياد مى زنند: "يا پول يا مرگ".
منظور آنها چيست؟
مى خواهم جلو بروم و از آنها سؤال كنم كه ماجرا چيست.
تو دستم را مى گيرى و مرا به گوشه اى مى برى و مى گويى: كجا مى روى؟ مى خواهى خودت را به كشتن بدهى؟
بِشر را نشانم مى دهى و از من مى خواهى از او سؤال كنم كه علّت اين شورش چيست.
بشر براى ما مى گويد كه چوب خدا صدا ندارد، خداوند مى خواهد مُعتَزّ را به سزاى اعمالش برساند
او كه افراد زيادى را مظلومانه به قتل رسانيد و امام هادى(ع) را نيز شهيد كرده است، امروز برايش روز سختى خواهد بود
ماجرا از اين قرار است: مدّتى است كه وزيرِ مُعتَزّ با مادرِ مُعتَزّ همدست شده و پول هاى حكومت را براى خود برداشته اند.
آنها خزانه دولت را خالى كرده اند
مادر خليفه كه به جواهرات بسيار علاقه دارد با پول حقوق سپاهيان براى خود جواهرات زيادى خريده است. ياقوت، لؤلؤ و زبرجدهاى زيادى را مى توان در قصر مادر خليفه پيدا كرد
ارزش جواهرات او بيش از يك ميليون دينار مى شود (اگر قيمت يك مثقال طلا رابدانم، كافى است آن را ضرب در يك ميليون كنم تا بدانم ارزش اين جواهرات چقدر مى شود)
#ادامه_دارد...
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
آرامش حس حضور خداست
#آخرین_عروس🌸 #قسمت_سی_پنج #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود يكى از كارهاى او اين است كه وقتى مخالفان
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_سی_شش
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
شايد او به فشارهايى كه ساليان سال شيعيان را به ستوه آورده، پايان بدهد
ولى تعجّب مى كنم وقتى مى بينم كه خليفه جديد نه تنها امام را آزاد نمى كند بلكه فشارها را زيادتر مى كند.
او دستور مى دهد تا بر تعداد مأمورانى كه خانه امام را زير نظر داشتند افزوده شود
گويا همه اين روزه ها و نمازهاى خليفه، بازى است،
بازىِ خواب كردن مردم!
اين بهترين راه براى عوام فريبى است.
درست است خليفه عوض شد و خيلى از سياست ها هم تغيير كرد; امّا سياست اصلى آنها، هرگز تغيير نمى كند.
آيا مى دانى آن سياست چيست؟
نبايد مردم با امامِ عسكرى(ع) آشنا شوند.
نبايد جوانان با او ارتباط برقرار كنند. بايد او در گمنامى كامل بماند. رفتن به خانه او جرم است نامه نوشتن به او جرم است هر چيزى ممكن است با عوض شدن خليفه ها عوض شود; امّا اين سياست هرگز تغيير نخواهد كرد.
امروز روز چهاردهم شعبان است و ما مدّتى است كه در اين شهر هستيم. آرامش دوباره به شهر باز گشته است و مردم به زندگى عادى خود مشغولند.
مى دانم خيلى دلت مى خواهد امام را ببينى. امّا نمى دانى چه كنى؟
با خود مى گويى حالا كه نمى شود به خانه امام برويم چقدر خوب است كه ما به خانه حكيمه (عمّه امام عسكرى(ع)) برويم و از او در مورد امام سوال كنيم.
رو به من مى كنى و مى گويى:
ــ يادت هست سال قبل كه به اينجا آمديم، چه ساعتى در كوچه با حكيمه برخورد كرديم؟
ــ فكر مى كنم ساعت چهار عصر بود.
ــ خوب است امروز عصر به همان كوچه برويم و به بهانه كمك كردن به او به خانه اش برويم.
ــ چه فكر خوبى! آن وقت مى توانيم از او در مورد امام عسكرى(ع) و بانو نرجس سؤال كنيم.
ما منتظر هستيم تا عصر فرا برسد.
خدا را شكر مى كنيم كه دوباره در خانه حكيمه هستيم.
روى تخت وسط حياط نشسته ايم و مهمان خواهر آفتاب شده ايم.
امروز حكيمه هم روزه است.
همه دوستانِ خوب خدا در ماه شعبان روزه مى گيرند;
امّا من و تو مسافر هستيم، و مسافر نمى تواند روزه بگيرد.
حكيمه براى ما سخن مى گويد: "سن زيادى از من گذشته است، نمى دانم زنده خواهم بود تا فرزند امام عسكرى(ع) را ببينم يا نه؟".
بعد آهى مى كشد و مى گويد: "من هر وقت به خانه آن حضرت مى روم از خدا مى خواهم به او پسرى عنايت كند".
در اين هنگام، صداىِ در خانه به گوش مى رسد. چه كسى در مى زند؟
حكيمه از جاى خود بلند مى شود و به سمت در مى رود.
بعد ازلحظاتى برمى گردد.
حكيمه لبخند مى زند و خوشحال است. من از علّت خوشحالى او مى پرسم. پاسخ مى دهد:
امام عسكرى(ع) از من دعوت كرده است تا امشب افطار به خانه او بروم".
#ادامه_دارد...
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
آرامش حس حضور خداست
#آخرین_عروس🌸 #قسمت_سی_شش #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود شايد او به فشارهايى كه ساليان سال شيعيان ر
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_سی_هفت
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
مردم اين شهر خيلى خوشحال هستند; آنها مى بينند بعد از سال ها، يك حكومت كاملاً اسلامى روى كار آمده است كه مى خواهد احكام خدا را اجرا كند.
مردم او را به عنوان "العَدلُ الرَّضى" مى شناسند. يعنى خليفه اى كه همه وجودش عدالت است و خدا از او خيلى راضى است، مردم براى او همواره دعا مى كنند.
آنها براى خليفه دعا مى كنند و دوام حكومت او را از خدا مى خواهند.
واقعاً بايد به هوش اين ها آفرين گفت! اين ها دست شيطان را از پشت بسته اند!
ببين چگونه فتنه اى بزرگ را آرام كردند، چگونه از ابزار دين استفاده كردند، مردم چقدر خوشحال هستند، خليفه هاى قبلى فقط كارشان آدم كشى بود و همه فكرشان شهوت رانى بود و زنان ترانه خوان را دور خود جمع مى كردند; امّا مُهتَدى در اين هواى گرم تابستان، روزه مستحبى مى گيرد و شب ها صداى گريه اش تا به آسمان ها مى رود!
اين چنين است كه دوباره شهر سامرّا آرامش خود را به دست مى آورد.
من با خودم فكر مى كنم شايد اين خليفه جديد، آدم خوبى باشد، او كه اهل نماز و طاعت است; شايد ديگر به امام عسكرى(ع)سخت گيرى نكند.
شايد او به تبعيد امام پايان بدهد و اجازه دهد كه به شهر خودش، مدينه برود.
شايد او به فشارهايى كه ساليان سال شيعيان را به ستوه آورده، پايان بدهد.
ولى تعجّب مى كنم وقتى مى بينم كه خليفه جديد نه تنها امام را آزاد نمى كند بلكه فشارها را زيادتر مى كند.
او دستور مى دهد تا بر تعداد مأمورانى كه خانه امام را زير نظر داشتند افزوده شود.
گويا همه اين روزه ها و نمازهاى خليفه، بازى است، بازىِ خواب كردن مردم!
اين بهترين راه براى عوام فريبى است.
درست است خليفه عوض شد و خيلى از سياست ها هم تغيير كرد; امّا سياست اصلى آنها، هرگز تغيير نمى كند.
آيا مى دانى آن سياست چيست؟
نبايد مردم با امامِ عسكرى(ع) آشنا شوند.
نبايد جوانان با او ارتباط برقرار كنند. بايد او در گمنامى كامل بماند. رفتن به خانه او جرم است نامه نوشتن به او جرم است.
هر چيزى ممكن است با عوض شدن خليفه ها عوض شود; امّا اين سياست هرگز تغيير نخواهد كرد.
#ادامه_دارد...
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
آرامش حس حضور خداست
#آخرین_عروس🌸 #قسمت_سی_هفت #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود مردم اين شهر خيلى خوشحال هستند; آنها م
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_سی_هشت
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
امروز روز چهاردهم شعبان است و ما مدّتى است كه در اين شهر هستيم. آرامش دوباره به شهر باز گشته است و مردم به زندگى عادى خود مشغولند.
مى دانم خيلى دلت مى خواهد امام را ببينى. امّا نمى دانى چه كنى؟
با خود مى گويى حالا كه نمى شود به خانه امام برويم چقدر خوب است كه ما به خانه حكيمه (عمّه امام عسكرى(ع)) برويم و از او در مورد امام سوال كنيم.
رو به من مى كنى و مى گويى:
ــ يادت هست سال قبل كه به اينجا آمديم، چه ساعتى در كوچه با حكيمه برخورد كرديم؟
ــ فكر مى كنم ساعت چهار عصر بود.
ــ خوب است امروز عصر به همان كوچه برويم و به بهانه كمك كردن به او به خانه اش برويم.
ــ چه فكر خوبى! آن وقت مى توانيم از او در مورد امام عسكرى(ع) و بانو نرجس سؤال كنيم.
ما منتظر هستيم تا عصر فرا برسد.
خدا را شكر مى كنيم كه دوباره در خانه حكيمه هستيم.
روى تخت وسط حياط نشسته ايم و مهمان خواهر آفتاب شده ايم.
امروز حكيمه هم روزه است.
همه دوستانِ خوب خدا در ماه شعبان روزه مى گيرند;
امّا من و تو مسافر هستيم، و مسافر نمى تواند روزه بگيرد.
حكيمه براى ما سخن مى گويد: "سن زيادى از من گذشته است، نمى دانم زنده خواهم بود تا فرزند امام عسكرى(ع) را ببينم يا نه؟".
بعد آهى مى كشد و مى گويد: "من هر وقت به خانه آن حضرت مى روم از خدا مى خواهم به او پسرى عنايت كند".
در اين هنگام، صداىِ در خانه به گوش مى رسد. چه كسى در مى زند؟
حكيمه از جاى خود بلند مى شود و به سمت در مى رود.
بعد از لحظاتى برمى گردد.
حكيمه لبخند مى زند و خوشحال است. من از علّت خوشحالى او مى پرسم. پاسخ مى دهد:
امام عسكرى(ع) از من دعوت كرده است تا امشب افطار به خانه او بروم".
امشب شب جمعه است، شب نيمه شعبان كه با شب يازدهم مرداد ماه مصادف شده است.
شايد امشب امام عسكرى(ع) دلتنگ عمّه اش، حكيمه شده است. آخر امام در اين شهر غريب است. هيچ آشناى ديگرى ندارد. شيعيان هم كه نمى توانند به خانه آن حضرت بروند.
حكيمه براى رفتن آماده مى شود.
كاش مى شد ما هم همراه او به خانه امام مى رفتيم! خداوند دشمنان را لعنت كند كه ما را از اين فيض بزرگ محروم كرده اند.
حكيمه، اشكِ حسرت را در چشمان ما مى بيند، دلش مى سوزد. فكرى به ذهنش مى رسد. بعد از مدّتى حكيمه ما را صدا مى زند. نگاه ما به دو كيسه بزرگ مى افتد:
ــ مادر! اين ها را كجا مى خواهى ببرى؟
ــ اين دو كيسه را مىخواهم به خانه امامِ عسكرى(ع) ببرم، شما بايد اين ها را بياوريد.
ــ چشم.
ــ مأموران در بين راه، جلوى شما را مى گيرند و داخل كيسه ها را مى بينند، شما با كمال خونسردى بايستيد تا آنها به كار خودشان بپردازند. شما اصلاً به آنها كارى نداشته باشيد.
اكنون تو خيلى خوشحال هستى. به اين بهانه مى توانى امام خود را ببينى.
با هم حركت مى كنيم. از خانه بيرون مى آييم. كيسه ها قدرى سنگين است; امّا تو سنگينى آن را حس نمى كنى.
#ادامه_دارد...
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
آرامش حس حضور خداست
#آخرین_عروس🌸 #قسمت_سی_هشت #حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود امروز روز چهاردهم شعبان است و ما مدّتى
#آخرین_عروس🌸
#قسمت_سی_نه
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
چند مأمور جلوى راه ما را مى گيرند. كيسه ها را زمين مى گذاريم. آنها با دقّت كيسه ها را بازرسى مى كنند. وقتى مطمئن مى شوند كه نامه اى داخل آن نيست به ما اجازه مى دهند كه عبور كنيم.
من تعجّب مى كنم، چگونه اين مأموران به ما اجازه عبور دادند، فكر مى كنم اين كار بانو حكيمه است. حتماً دعايى خوانده است كه مأموران بيش از اين مانع ما نشدند.
چند قدم جلو مى رويم. اينجاخانه امام است، باور مى كنى تا لحظه اى ديگر مهمان آفتاب خواهى بود؟
بوى بهشت، بوى گل ياس، بوى باران...
اشك و راز و نياز! چه شبى است امشب! در حضور امام مهربانى ها هستيم. سلام مى كنيم. جواب مى شنويم...
امشب حكيمه در كنار امام عسكرى(ع) افطار مى كند.
او هنگام افطار همان دعاى هميشگى اش را مى كند: "خدايا! اين اهل خانه را با تولّد فرزندى خوشحال كن".
همه آرزوى حكيمه اين است كه مهدى(عج) را ببيند، اين آرزو كى برآورده خواهد شد؟
ساعتى مى گذرد، حكيمه ديگر مى خواهد به خانه خود برگردد. او به نزد بانو نرجس مى رود و با او خداحافظى مى كند و به نزد امام مى آيد و مى گويد:
ــ سرورم! اجازه مى دهى زحمت را كم كنم و به خانه ام بروم؟
ــ عمّه جان! دلم مى خواهد امشب پيش ما بمانى. امشب شبى است كه تو سال هاست در انتظار آن هستى.
ــ منظور شما چيست؟
ــ امشب، وقت سحر، فرزندم مهدى(عج) به دنيا مى آيد. آيا تو نمى خواهى او را ببينى؟
اشكِ شوق از چشمان حكيمه جارى مى شود. او چگونه باور كند كه امشب به بزرگ ترين آرزوى خود مى رسد.
حكيمه بى اختيار به سجده مى رود و مى گويد: "خدايا! چگونه تو را شكر كنم كه امشب آخرين حجّت تو را مى بينم".
اكنون حكيمه برمى خيزد و به سوى بانو نرجس مى رود تا به او تبريك بگويد.
شايد هم مى خواهد به او گلايه كند كه چرا قبلاً در اين مورد چيزى به او نگفته است.
بانو حکیمه می آید و نگاهی به نرجس می کند.
می خواهد سخن بگوید که ناگهان مات و مبهوت می ماند!
مادری که قرار است امشب فرزندی را به دنیا بیاورد باید نشانه ای از حاملگی داشته باشد ، اما در نرجس هیچ نشانه ای از حاملگی نیست!
یعنی چه؟
او به نزد امام عسکری برگشته و می گوید:
_سرورم به من خبر دادی که امشب خدا به تو پسری عنایت می کند، اما در نرجس که هیچ اثری از حاملگی نیست.
_امشب فرزندم به دنیا می آید .
_آخر چگونه چنین چیزی ممکن است ؟
_عمه جان ! ولادت پسرم مهدی (عج) مانندولادت موسی (ع) خواهد بود!
#ادامه_دارد...
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
🍃🌸
#خلاصه_زندگینامه
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها 🥀
#قسمت_سوم
#تولد_و_دوران_کودکی 🌷
🌸 بر اساس دیدگاه رایج شیعیان، حضرت فاطمه(س) در سال پنجم بعثت مشهور به سَنَه أحقافیه (سال نزول سوره احقاف) متولد شده است. در عین حال شیخ مفید و کفعمی سال دوم بعثت را زمان تولد فاطمه(س) دانستهاند. دیدگاه رایج اهل سنت ولادت فاطمه(س) را پنج سال پیش از بعثت دانسته است.
🌼 در منابع شیعه روز تولد فاطمه(س) ۲۰ جمادیالثانی ذکر شده است.
🌹 کمبود گزارشهای تاریخی درباره کودکی و نوجوانی فاطمه(س)، آشنایی با زندگی وی را با مشکل مواجه کرده است. بر اساس گزارشهای تاریخی، پس از آشکار شدن دعوت پیامبر، فاطمه در برخی موارد شاهد خشونتهای مشرکان علیه پدرش بود. علاوه بر این، سه سال از دوران کودکی فاطمه، در شعب ابی طالب و تحت فشارهای اقتصادی و اجتماعی مشرکان علیه بنیهاشم و پیروان پیامبر اسلام گذشت. فاطمه همچنین در کودکی، مادر خود خدیجه و عمو و حامی مهم پدرش، ابوطالب را از دست داد. تصمیم قریش برای قتل پیامبر(ص)خروج شبانه پیامبر از مکه و هجرت به مدینه، و سرانجام هجرت فاطمه به مدینه همراه با علی(ع) و برخی از زنان، مهمترین رخدادهای کودکی زهرا(س) بوده است.
#ادامه_دارد.......ـ
📚 منابع
📘 ابنابیالحدید، ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دار احیاء الکتب العربیة، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
📕 ابنابیالحدید، عزالدین، شرح نهجالبلاغة، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، داراحیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ق.
📒 ابنابیشیبه کوفی، عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث و الآثار، تحقیق سعید لحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
و.....
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
#آثار_و_برکات_سوره_یس
2) پیدا شدن گمشده
👤شخصی به امیرالمؤمنین علی علیه السلام عرض کرد: بفرمایید وقتی چیزی یا کسی گم می شود چه باید بکنم؟
✨حضرت فرمودند: دو رکعت نماز بخوان و در هر دو رکعت بعد از حمد «یس» بخوان و بعد از آن بگو: یا هادی الضالّهِ رُدَّ عَلَیَّ ضالَّتی» ای هدایت کننده گمشدگان، گمشده ام را به من برگردان.
شخص می گوید: من این کار را کردم و بعد از مدتی خداوند گمشده ام را به من برگرداند.
3) جهت امنیت یافتن از چشم زخم و شر جن
📙در کتاب المصباح امده: هر کس سوره «یس» را با خود همراه داشته باشد از چشم زخم و از شر جنیان در امان بوده و خواب های خوش می بیند.
4) داشتن قلبی نیرومند و ذهن قوی
❤️اگر می خواهید قلبی نیرومند و ذهنی قدرتمند داشته باشید به سخن امام صادق علیه السلام عمل کنید که فرمود: هر کس در نهم شعبان سوره «یس» را با گلاب و زعفران نوشته و بنوشد در حفظ و امان خواهد بود و قلبش نیرومند و ذهنش قوی می گردد.
5) برای دیدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم در خواب
📝در حاشیه زادالمعاد علامه مجلسی آمده جهت دیدن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در خواب، سه شب و هر شب سی مرتبه «آیه 42 یس» را بخواند.
6) رفع فقر
جهت رفع فقر هر بامداد «آیه 68 یس» را قرائت کند.
7) دوای دردها
🌟از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است: هر کس سوره یس را نوشته و پس از شستن از آب آن بنوشد در درونش هزار گونه دوا و نیز هزار گونه نور و یقین و برکت و رحمت را وارد کرده است و هر گونه دردی را از او دور می کند.
#ادامه_دارد...
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨
#خلاصه_زندگینامه
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها 🥀
#قسمت_اول
🌴 فاطِمه(س) مشهور به فاطِمهٔ زَهرا (۵ بعثت -۱۱ق)، دختر پیامبر اسلام(ص) و خدیجه کبری(س) و همچنین همسر امام علی(ع) است. او یکی از پنج تن آل عبا (اصحاب کساء) بوده که شیعیانِ دوازده امامی آنها را معصوم میدانند. امام دوم و سوم شیعیان و زینب(س) از فرزندان او هستند. زهرا، بَتول، سیدة نساء العالمین از جمله القاب وی و اُمّ اَبیها کنیه مشهور او است. فاطمه، تنها زن همراه پیامبر(ص) در روز مباهله با مسیحیان نجران بوده است.
🌷 وی در ماجرای سقیفه ضمن مخالفت با اقدام شورای سقیفه، خلافت ابوبکر را غاصبانه خواند و با او بیعت نکرد. او در جریان غصب فدک و دفاع از خلافت امیرالمومنین(ع) خطبهای خواند که به خطبه فدکیه معروف است. فاطمه(س) اندکی پس از رحلت پیامبر(ص) و در جریان هجوم مأموران ابوبکر به خانهاش، آسیب دید، در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی در ۳ جمادیالثانی سال ۱۱ هجری قمری در مدینه به شهادت رسید. پیکر دختر پیامبر(ص) به سفارش خودش شبانه و مخفیانه دفن شد و قبرش هیچگاه مشخص نشد.
📖 سوره کوثر، آیه تطهیر، آیه مودت و آیه اطعام و احادیثی چون حدیث بَضعه در شأن و فضیلت فاطمه نازل و نقل شدهاند. در روایات آمده است که پیامبر(ص)، فاطمه(س) را برترین زن در دو عالم معرفی کرده و خشم و خشنودی او را خشم و خشنودی خداوند دانسته است. تسبیحات حضرت زهرا(س) ذکری است که پیامبر(ص) به فاطمه(س) آموخت و مصحف فاطمه (س) کتابی است شامل سخنانی که فرشته الهی به فاطمه(س) الهام کرده و امیرالمومنین(ع) آنها را نوشته است. این صحیفه بنابر روایات، در دست امامان بوده و هماکنون در دست امام زمان(عج) است.
🌸 شیعیانْ فاطمه(س) را الگوی خود میدانند و در سالروز شهادت وی که به ایام فاطمیه مشهور است، عزاداری میکنند. در ایران سالروز ولادت فاطمه(س) (۲۰ جمادیالثانی)، روز زن و مادر نامگذاری شده و نام فاطمه و زهرا جزء بیشترین نامها برای دختران است.
#ادامه_دارد...
📚 منابع
📘 ابنابیالحدید، ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دار احیاء الکتب العربیة، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
📕 ابنابیالحدید، عزالدین، شرح نهجالبلاغة، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، داراحیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ق.
📒 ابنابیشیبه کوفی، عبدالله بن محمد،المصنف فی الاحادیث و الآثار، تحقیق سعید لحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
و.....
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
آرامش حس حضور خداست
#خلاصه_زندگینامه #حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها 🥀 #قسمت_اول 🌴 فاطِمه(س) مشهور به فاطِمهٔ زَهرا (
❣﷽❣
#خلاصه_زندگینامه
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها 🥀
#قسمت_دوم
#نامونسب
🌷 فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام محمد بن عبدالله و خَدیجَه بنت خُوَیلد است. برای فاطمه(س) القاب متعددی (در حدود ۳۰ لقب) یاد شده است. پژوهشگران بر این باورند هر کدام از این القاب بیانگر یک ویژگی یا خصوصیت رفتاری فاطمه بوده است.[نیازمند منبع] زهرا، صدّیقه، مُحَدَّثه، بَتول، سیدة نساء العالمین، منصوره، طاهره، مُطهّره، زَکیّه، مبارکه، راضیه، مرضیه از مشهورترین القاب فاطمهاند.
🌸 برای فاطمه(س) چند کُنیه گفته شده است: اُمّاَبیها، اُمالائمه، امالحسن، امالحسین و امالمحسن.
🌾 #القاب_حضرت_فاطمه(س)
💚 فاطمه(س) چهارمین و به نقلی پنجمین فرزند پیامبر(ص) است و مادرش، نخستین همسر پیامبر(ص). به اتفاق مورخان، فاطمه در مکه و در منزل خدیجه(س) در محلی به نام زُقاق العطارین و زُقاق الحجر در نزدیکی مسعی به دنیا آمد.
#ادامه_دارد..
📚 منابع
📘 ابنابیالحدید، ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دار احیاء الکتب العربیة، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
📕 ابنابیالحدید، عزالدین، شرح نهجالبلاغة، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، داراحیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ق.
📒 ابنابیشیبه کوفی، عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث و الآثار، تحقیق سعید لحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
و.....
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨