#خاطره_معلمی #خاطره_معاونی #گزینش #نیروی_انتظامی مدیر صدام زد و یه عکس نشونم داد و گفت: این دانش‌آموز رو یادتونه؟؟ آشنا بود، دو سال پیش از مدرسه ما رفته بود، اولش یادم نیومد, بعدش یادم اومد، یه دو تا خاطره ازش یادم اومد... مدیر توضیح داد که این اقا (اشاره به آقای جوان کنارش که یه پرونده دستش بود) از نیروی انتظامی آمدن برا تحقیق پیرامون این دانش آموز سابق ما. بعد گفتن: از این مدرسه که رفته، رفته بزرگسالان دیپلمش رو گرفته میخواد بره تو نیروی انتظامی... دانش آموز متاسفانه خوبی نبود، البته نه اینکه بخوام‌ بگم بد و آسیب ‌زا و فلان بود، ولی خب بنظر من طراز نیروی انتظامی نبود. هر چی میدونستم _که البته خیلی نبود _ رو صادقانه گفتم. پ.ن: متاسفانه معمولا بچه‌هایی دارن برای جذب نظام شدن اقدام می‌کنن که خودشون خیلی مثبت نبودن... دو سه مورد دیدم تا حالا. به این آقای نیروی انتطامی امروز گفتم : داداش پلیس باید شیوه جذبش رو عوض کنه و بشه مثل سپاه که خودش میره نیروش رو انتخاب می‌کنه، جای حساسیه و نمیشه اینطور عمومی نیرو براش جذب کرد. @Takhteh_siah

#خاطره_معاونی امروز به مناسب بزرگداشت حضرت معصومه زنگ اول مراسم گرفتیم... دیروز جلسه‌ش رو گزاشتیم _باید زودتر میزاشتیم ولی خب صحبت تعطیلی دوشنبه بود برا قم _ پنج شیش نفر از شلوغ‌های آسیب‌زای مدرسه اومدن وسط و گفتن صبحونه آش رشته با ما _اولش گیر داده بودن میخواییم بیاییم تو مدرسه حلیم بپزیم_ خلاصه قرار شد خودشون پول جمع کنن از بچه‌ها و شد مراسم بالا...۳۵۰ تا آش بلکه بیشتر...🍵🍵 مداحی هم خوب شد ... خود بچه‌ها خوندن... @Takhteh_siah

#ارسالی_از_مخاطب همه دیگه این رو میدونن ولی جرات تغییر رو نداریم و مدرک برامون مهم‌تر مهارته... #خاطره_معلمی #خاطره_معاونی #درس‌های_اضافی پ.ن: امروزم هم‌با بچه‌های خوب و مثبت مدرسه که بعد از تمییز کردن کلاس‌ها و حیات مدرسه داشتم حرف می‌زدم اونا هم می‌گفتن خیلی از درس‌ها رو اصلا فائده‌ش رو نمیفهمن و اصلا بدردبخور نمیدونن... آخر بحث تقریبا به این نتیجه رسیدن که تو آموزش و پرورش هدف تعلیم علم مفید و تربیت نیست بلکه حقوق دادن به معلماس...😞 @Takhteh_siah

🎥:عملیات نجات بچه گربه... #خاطره_معاونی اومد گفت: حاجی یه جعبه بده گفتم : برای چی.؟ گفت: یهبچه گربه تو حیات مدرسه‌س بچه‌ها دارن اذیتش میکنن، میخام بزارمش این تو، بزارمش تو اتاقت بعد مدرسه ببرمش بیرون. خلاصه گرفت و رفت و آوردش... منم تو اتاق نبودم ... بعدش اومدن گفتن حیوونی در جعبه رو باز کرده رفته پشت قفسه کتاب... 🔺این عملیات نجاتشه @Takhteh_siah

#خاطره_معاونی شوخی دردسر ساز... امروز روز تبلیغات نامزدهای شورای دانش‌آموزی مدرسه بود... قرار شد سر صف هرکدوم از ۱۸ نامزد معرفی بشن و هر کدوم نهایتا دو دقیقه_ درصورت تمایل _ صحبت کنن... یکی یکی اسامی خونده شد.اکثرا حرفی برای گفتن نداشتن. بچه‌ها هم زده بودن به در مسخره بازی و گوش نمی‌کردن.( متاسفانه خود دانش‌آموزان هم خودشون رو جدی نمی‌گیرن...😞) تا رسید به یک نامزد جنجالی دوازدهمی (م.ر)... قبلش بگم که این دانش‌آموز واقعا عجیبه. از برخی نظرها عالیه و کارهای بزرگی می‌کنه و واقعا قدرت مدیریت بالایی داره. ولی از نظر درسی و از نظر انضباطی ضعیفه. سر تایید صلاحیتش خیلی بحث شد و نهایتا با اصرار یکی از معاونین تایید شد. وقتی اومد پشت تریبون همه ساکت شدن ( عده‌ای دوسش دارن و عده‌ای ازش میترسن و البته که بیشتر عوامل سروصدا رفیققای خودش بودن ) اینم برا خندوندن بچه‌ها گفت: وعده میدم که از اینجا تا مدرسه دخترانه تونل بزنم... مدرسه رفت رو هوا کف و خنده و ... یهود مدیر مدرسه با عصبانیت وارد حیاط شد و این بنده خدا ( م.ر ) گفت: بله وعده میدم هیات بیشتر بگیرم و ... ولی افاقه نکرد و مدیر با عصبانیت اعلام کرد که هیچ دوازدهمی نباید تو شورا باشه، چون اینا کنکور دارن و بعد عید نمیان و فلان... بعد مراسم هم بچه‌ها اعلام کردن که ما فقط به همین م. ر رای میدیم و چرا رد شد و فلان. از اون طرف هم تو دفتر مدیر من توبیخ شدم که چرا اصلا این دانش‌آموز با این سابقه باید تایید بشه و منم توضیح دادم و خلاصه تو دفتر هم تشنج شد ... خلاصه تا آخر روز درگیر این ماجرا بودیم و بعد از صحبت بسیار با مدیر و اون دانش‌آموز و عذرخواهی و توضیحش در یک نامه به مدیر احتمالا فردا تایید بشه... پ.ن: نمیدونم تا بالا کشور همینه که اگه باشه واویلا... ولی فکر نکنم از طرفی هم حالم بهم‌خورد که یک روز از عمرم رو صرف این کار کردم. واقعا حس میکنم‌حیف من که عمرم و اعصابم باید صرف این مسائل کوچیک و مسخره بشه...آخرش نفهمم که اصلا این کارا من رو بخدا نزدیکتر میکنه یا زبونم‌ لال دورتر... از ظهر دارم بطور جدی به انصراف از معاونت پرورشی یا اصلا کل آموزش و پرورش فکر می‌کنم...بنظرم‌ عمرم با ارزش‌تر از اینه که بخواد صرف این مسخره بازیا و هوسرانی‌های دیگران بشه... @Takhteh_siah

#خاطره_معاونی #پذیرایی یکی از دبیرهای‌های دل‌زنده‌ی مدرسه‌ هستن. یه بار از باغشون برا بچه‌ها انار آوردن و امروز هم چند کیلو سیب‌زمینی و یکم زردچوبه و ترشی... گفتن کاهو 🥬و گوجه فرنگی🍅 هم بگیرین بزارید کنارش ساندویچ🥪 کنید بدید به بچه‌هایی که میان نماز... صد تا ساندویچ شد و ما معمولا ۷۰ تایی نماز جماعت خون داریم که البته امروز صد تا هم بیشتر شدن ( خبر ساندویچ‌ها پیچیده بود ). خود بچه‌ها اومدن کارهای تهیه رو انجام دادن... روز و کار خوبی بود...هیجان مثبت و نشاط برا دانش‌آموزان ایجاد کرد... @Takhteh_siah

#خاطره_معاونی #تجربه_معاونی از طرفی سرکلاس معمولا با دبیرها به چالش میخورن... از طرفی واقعا دست به آچار و فنی هستن... به این‌ نتیجه رسیدیم که بخواییم معلم آزادشون کنه بیان بیرون و کارهای فنی مدرسه رو بدیم دستشون... یه تیر و دو نشون...شاید هم بشه سه نشون پ.ن: دارن پیچ قلابی میزنن به دیوار نماز خونه تا راحتتر بشه کتیبه‌ها رو نصب کرد @Takhteh_siah

#خاطره_معاونی هم ‌‌خوانی بسیار زیبای هم کلاسیها...👌👏👏 کلاس سرود نیست، زنگ عربیه... هنرجوی سرود و موسیقی نیستن، دهم ریاضین... مدرسه لاکچری غیر انتفاعی نیست، مدرسه عادی دولتیه... پ.ن: تو دفتر نشسته بودم که دیدم صدای یه همخوانی بسیار دلنشین از یکی از کلاس‌ها میاد...علی علی مولا ، علی علی مولا... رفتم با دبیر هماهنگ کردم فیلم گرفتم ... @Takhteh_siah

#خاطره_معاونی سوال؟؟!!! بین دو تا از نماز از یکی از بچه‌ها که خیلی نمیشناختمش پرسیدم: آخرین بار که نهی از منکر کردی، کی بوده؟؟ یه کم فکر کرد ...🤔 گفت: تا حالا نهی از منکر نکردم... بعد چند نفر گفتن: آقا ما بگیم و چند خاطره و تجربه بیان کردن... بعدش یکی دو دقیقه درباره‌ی این واجب مهم و مغفول صحبت کردم... وضع خرابه.احتمالا تا چند روزی درباره‌ش صحبت کنم ... خاطره و روش و احکام و ... دعا کنید بتونم آمربالمعروف تربیت کنم .... راستی آخرین بار شما کی بوده؟؟؟ @Takhteh_siah

#خاطره_معاونی بازم صداشون می‌آمد...زیبا و دلنشین ... الله الله دهم ریاضی زنگ عربی استاد فرامرزی ازشون خواستم دوباره بخونن تا ضبط کنم. پ.ن: با این خلاقیت‌ها و روش‌ها میشه کلاس رو جذابتر کرد و برا دانش‌آموزان نشاط سالم ایجاد کرد. البته انصافا کمتر کلاسی هست که دانش‌آموزانش جنبه داشته باشن و سوء استفاده نکنن. @Takhteh_siah