صبح به ما می آموزد ، که باور داشته باشیم روشنایی با تاریکی معنا میابد ؛ و خوشبختی با عبور از سختی زیباست …!
🌺سلام
#صبحتون بخیر🌼
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق نگرانه...🥺
عاشق دلدادست...🥰
عاشق شیفتست...😇
📞عاشق هزار تا زنگ میزنه حتی اگه جواب نشنوه....🌹
خدا عاشقتونه❤️❤️❤️
#دکتر_سعید_عزیزی
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz
💠 #داستان
👈خانه ای برای زندگی
🌸نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد تا اینکه یک روز او با صاحب کار خود موضوع را درمیان گذاشت.
پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند.
صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد.
سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد، از او خواست تا به عنوان آخرین کار، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.
نجار در حالت رودربایستی، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود.
پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود. برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت، کار را تمام کرد.
او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد. صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد.
زمان تحویل کلید، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار، یکه خورد و بسیار شرمنده شد.
در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن بکار می برد. یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد.
این داستان ماست.
ما زندگیمان را میسازیم. هر روز میگذرد. گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم.
اما اگر چنین تصوری داشته باشیم، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم.
فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم، دیگر ممکن نیست.
شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود.
یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود.
مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید.
#خواندنی
#داستان
#پندآموز
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علی قوچانی از برزخ خبر میدهد
چه قدر به موقع بود..
حتما ببینید.بفرستید برای دوستانتون تا اونا هم حال دلشون تازه بشه...🌷شادی روح همه شهدا از صدر اسلام تاکنون وپدران ومادران آسمانی صلوات 🌷
#شهدا
#برزخ
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانومایی که میگین شوهرمون هیچ کاری برامون نکرده..😂
#ایکس_خند
#خنده
#سرگرمی
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz
✅ خروس🐓 و شيرى🦁 با هم رفيق شدند
🔺شب هنگام خروس🐓 برای خوابيدن بالای درخت رفت.
شير🦁 پاى درخت دراز کشيد.
هنگام صبح خروس🐓 مطابق معمول شروع به خواندن کرد.
روباهى🦊 که در آن حوالى بود به طمع افتاد
نزدیک درخت آمد و به خروس 🐓گفت:
بفرمایيد پایين تا نماز را به شما اقتدا کنيم!
خروس🐓گفت: بنده فقط مؤذنم، پيشنماز پاى درخت است او را بيدار کن!
روباه🦊 که تازه متوجه حضور شير🦁 شده بود، با غرش شير 🦁پا به فرار گذشت!
خروس 🐓پرسید: کجا تشريف مىبريد؟!
مگر نمىخواستيد جماعت بخوانيد؟!
روباه 🦊در حال فرار گفت: دارم مىروم تجدید وضو کنم!
دشمنان جمهوریاسلامیایران بدانند که: شیران 🦁🦁🦁🦁🦁🦁زیادی پای درخت انقلاب آماده جانفشانی هستند.
دور و بر ایران پرسه نزنند تا نیاز به تجدید وضو پیدا نکنند! 🇮🇷🇮🇷
#ایران_مقتدر
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روح انسان،با بودن در کنار کودکان شفا میابد😍😍😍
#انگیزشی
#فرزندآوری
#خنده_حلال😂
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz
قشنگتـریـن حـس زمانیست که یـه اتفاقِ خـوب بـرات میفتـه
و تو مطمئنی که اون اتفاقِ خوب یه پاداش🎁 از طرف خـدا بوده برای تـو
الـهی زندگی تون پُـر باشه از این اتفاقهای خوب
سلام #صبح بخیر
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام صادق(ع) به مردى فرمود:
اگر تو را همّى (اندوه، دلمشغولی) رسید دست به موضع سجدهات یعنی آن خاکی که بر آن سجده میکنى بکش سپس بر صورت خود از جانب گونه چپ و بر پیشانى خود از جانب گونه راست مسح کن.
سپس سه بار بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ، الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنِّی الْغَمَّ وَ الْحَزَنَ»
📚 شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۳
💌 اگر مُفید بود ؛ منتشر کنید!
#حدیث
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ما با #اگر زندگی می کنیم...
🟣ما قرار نیست با آرزوهامون زندگی کنیم.
#دکتر_سعید_عزیزی
#آرزو
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz
آقایون مقاومت کنید
روز#مرد نزدیکه 😂😩
#خنده_حلال
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz
روزی "جوانی" نزد پدرش رفت و گفت: دختری را دیدهام و "شیفته زیبایی" و جادوی چشمانش شدم، میخواهم با او ازدواج کنم.
پدر با خوشحالی گفت:
این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم؟
پس به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند، اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت:
ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست وتو نمیتوانی "خوشبختش" کنی، او باید به مردی مثل من تکیه کند، پسر حیرت زده جواب داد:
امکان ندارد پدر کسیکه با این دختر "ازدواج" میکند من هستم نه شما!
پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به "قاضی" کشید، ماجرا را برای قاضی تعریف کردند.
قاضی دستور داد دختر را احضار کنند تا از خودش بپرسند که میخواهد با که ازدواج کند.
قاضی با دیدن دختر شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت:
این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته شخص صاحب منصبی چون من است! پس این بار سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند.
"وزیر" با دیدن دختر گفت:
او باید با وزیری مثل من ازدواج کند و قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر، امیر نیز مانند بقیه گفت:
این دختر فقط با من ازدواج میکند!
بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت:
راه حل مسئله نزد من است، من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید، اولین کسیکه بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد!
بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری پسر، پدر، قاضی، وزیر و امیر به دنبال او... ناگهان هر پنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند.
دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت آیا میدانید من کیستم؟!!
من "دنیا" هستم!!
"من کسی هستم که اغلب مردم به دنبالم میدوند و برای بدست آوردنم با هم رقابت میکنند و در راه رسیدن به من ازخانواده، دین، ایمان و معرفتشان میگذرند و حرص و طمع آنها تمامی ندارد تا زمانیکه در قبر گذاشته میشوند در حالیکه هرگز به من نمیرسند...
#حکایت_های_آموزنده
#داستان
🆔 #طلبه_بروز / عضو شوید👇
https://eitaa.com/talabe_berooz
https://eitaa.com/talabe_berooz