#احترام_به_مقدسات
✍در طول تاریخ افراد خوبی بودند که خوب نماندند و بسیاری از افراد، انسان های خوبی نبودند اما خوب شدند
دلایل بسیار زیادی دارد که انسان عاقبت به خیر یا شرّ بشود اما یک مورد در تمام زندگی این افراد مشخص بود:
📌احترام به مقدسات و بی احترامی به مقدسات
تمام کسانی که عاقبت به خیر شدند، این وجه مشترک را داشتند که احترام به مقدسات می گذاشتند
✅اگر جناب حُرّ توانست توبه کند بخاطر این بود که به امام حسین و حضرت زهرا
(سلام الله علیهما) احترام میگذاشت
✅اگر طیب حاجرضایی توفیق توبه پیدا کرد به دلیل این بود که به امام خمینی
(رضوان الله علیه) احترام می گذاشت
#داستانک
✍یکی از آن افراد، شاهرخ ضرغام بود شاهرخ مثل بسیاری از جوان های قبل از انقلاب چون بستر فساد برایشان فراهم بود فاسد شده بود، اهل شراب و فساد بود، در کاباره کار میکرد، تمام بدنش پر از خالکوبی بود #اما به مقدسات احترام میگذاشت.
🀄️در ماه محرم و صفر رمضان لب به شراب
نمیزد،
🀄️عاشق امام حسین سلام الله علیه و مراجع تقلید و سادات بود
همین مسائل باعث شد که بعد از انقلاب عوض شود
به جبهه رفت، چون بدنش پر از خالکوبی بود گفت خدایا اول پاکش کن بعد خاکش کن همین طور هم شد.
۱۷ آذرماه بدنش هیچ اثری از آن باقی نماند
خاطرات شاهرخ ضرغام در کتاب شاهرخ، حر انقلاب موجود است
#آری
✍احترام به مقدسات، کار را درست میکند
📝مثلاً کسی می بیند روزنامهای یا اعلامیهاب کف خیابون افتاده که اسماء مقدس درون آن هست، لذا آن را بر می دارد و آن اسماء مقدس را از آن جدا می کند
📝کسی به رهبری احترام میگذارد
📝کسی به مراجع معظم تقلید و سادات احترام میگذارد
قطعاً تاثیر گذار است، همچنان که بر دیگران تاثیر گذاشت.
📚 طلبه پاسخگو
(ترویج مسائل دینی+بصیرت افزایی)
@talabeh1369
#داستانک
✍پسربچه ای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود.
حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابید.
اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند،
از پسرک حسابی كار میكشیدند.
هر وقت پسرک از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میکردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد، لذا پسرک با التماس میگفت: نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.
تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد، او با سختی و كسالت گفت، خستهام، خوابم می آید
برادرش گفت: الان پرندهات را از قفس رها میکنم،
پسرک آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، چون با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
✍اين، حكايت خیلی و شاید همه ما انسانهاست.
تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است كه به آن دلبستهایم.
پرنده بسياری؛
پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، برخی زيبایی و جمالشان، عدهای مدرکشان و خلاصه، شيطان و نَفس، هر كسی را به چيزی بستهاند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
👈 #پرندهات_را_آزاد_کن
🖌 #طلبه_پاسخگو
(مسائل دینی + بصیرت افزایی) ⬇️
🇮🇷@talabeh1369