نجوایِیکطلبه؛
_
از زمانی که پا در عرصهِ نویسندگی گذاشته ام و یاد گرفتم حتی در میان جمع هم ذهن را جمع کنم و غرق در افکار خوشایند خودم باشم ، زندگی خیلی زیبا تر شده است ! چون از جمع های پوچ نه تنها چیزی به تو اضافه نمیشود بلکه ذهنت را بهم میریزد ، چون افکار و رویاها متفاوت و دور از هم هستند . با نوشتن ذهنم آرام میشود ، روحم آزاد میشود ، انس گرفته ام با قلم و کاغذم . جهان رنگ دیگری برایم دارد ، منِ پوچ حالا یک منِ ارزشمند است ، به لطف فکری که به واسطهِ نوشتن ایجاد شد ؛ فکری که زیبایی ها را برایم مشهود کرده است ! وقتی نویسندگی را شروع میکنی مجبوری دیدگاهت را به زندگی عوض کنی و این دیدگاه جزئی باعث میشود برای صدای دلنواز پرنده ای که روی درخت پشت پنجرهِ کوچک اتاق است بنویسی و این باعث میشود ارزش زندگی را درک کنی ! زیبا نیست ؟
| #نجوایدل
هدایت شده از شــبــانــه
.
با توجه به خرید دستگاه صوت و فرارسیدن موعد وصول چک باقی مانده هزینه آن به مبلغ ۱۴ میلیون تومان خواهشمند است در صورت تمایل کمک ها و نذورات خود را به شماره کارت
۵۰۲۹۰۸۷۰۰۰۶۱۰۸۲۷بنام هیئت شهدای مدافع حرم واریز و به شماره
۰۹۱۵۴۳۰۱۴۰۰اطلاع رسانی فرمایید. .
نشستهام وسط زندگی ،
صبور ، غمگین ، امیدوار ، خسته
و ادامه دهنده .. و ادامه دهنده ..
نجوایِیکطلبه؛
_
امام زمان گم و غایب نشده است ،
ما گم شدیم و محجوب گشتهایم !
امام غایب نیست ،
تو نمی بینی آقا را !
او حاضر است ؛
چشمت را که اسیر دنیا شده ،
اگر از دنیا دست بردارد ،
آقا را میبیند . | - حاجاسماعیلدولابی
تو حیاط داشتم قدم میزدم پیداش کردم ، یه تیکه سرامیکِ بدرد نخور . چند وقته دنبال سفال میگشتم که نقاشی کنم ولی نمیشد بگیرم ، دیدم میشه ازش استفاده کرد ؛ برا اینکه کمی از افکارِ آزار دهندهم فرار کنم شروع کردم ؛ خیلی خوب در نیومد ، برگهای نقاشی هم قربانیِ شلوغیِ ذهنِ منِ پریشون شدن ، ولی فهمیدم که گاهی به چیزای بی ارزش هم میشه بها داد ! حالا از زیر افتاب اومده کنج خونه :)
#برایفرارازتفکرِبیثمر