eitaa logo
طلبه پیاده🇵🇸
468 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
9 فایل
با سلام این کانال بیشتر بستری برای آماده سازی محتوا جهت نشر است . دعا کنید همه از خر شیطون پیاده باشیم. (تصویر مربوط به راهپیمایی اربعین ۱۴۰۲) ارتباط با مدیر https://eitaa.com/hmadreza
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی آزادی غربی توسط یک هموطن به سخره گرفته میشه 😂 با این تیپ رفته موزه لوور فرانسه اعتراض نکنید لطفا مثل بعضی خانمها که با لباس تو خونه میان خیابون رفته مگه چیه؟😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارگردان سینما جناب آقای ابوالقاسم طالبی با افشای چهره هنرمندان صهیونیستی جایگاه انسانی و انقلابی خود را بلندمرتبه ساخت. ▶️ با گروه یاران بابصیرت همراه باشید
سلام علیکم دوستداران و عاشقان شهدا 😊 شهید ۱۸ ساله دفاع مقدس محمدتقی غیور انزله هستم سپاسگزارم از دعوت تون به گروه های شهدایی تون ✋ درتاریخ ۱۳۴۸/۶۶/۴ در شهر مشهد مقدس درخانواده ای متدین و روحانی متولد شدم
به روایت از همرزمم: شانزده ساله بود وازخانواده اي روحاني. اطلاعات مذهبي فراواني داشت. به همين دليل بچه ها بهش (عارف كوچولو) مي گفتند. بچه‌ها خیلی غیور را دوست داشتند.‌ حالا به خاطر شهادت غیور، غصه و ماتم تمامی سنگر را گرفته بود. هر کسی در گوشه‌ای از سنگر، زانوی خود را در بغل گرفته و اشک می‌ریخت. گلوی همه دیده‌بانان را بغض فرا گرفته بود. بعضی‌ها به شدّت‌گریه می‌کردند.😭👇👇👇 در این هنگام، یکی از اکیپ‌های دیده‌بانی که در خطِّ مقدّم بودند و شیفتشان تمام شده به سنگر استراحت برگشتند. اگر چه گلوله باران آن منطقه را دیده بودند، اما از شهادت غیور انزله بی‌خبر بودن آقای خرسندی که مسئول اکیپ بود، جلوی درب سنگر ایستاده بود. پرسید: -چی شده؟ چرا همه‌گریه می‌کنند؟ یکی گفت: غیور شهید شد. ایشان هم گفتند: -خدای من. غیور به شهادت رسید؟ پس غیور راست می‌گفت که در این مکان به شهادت می‌رسد
بعد رو کرد به سوی وحید و من و پرسید: -شما پیش او بودید؟ شما کنارش بودید؟ با کمال تعجب گفتیم: بله. ناگهان فریادی از دل کشید.با ناله‌گفت: - وای، وای. خدای بزرگ، اون دیگه کی بود؟ چقدر دیر او را شناختیم. بعد همراه با بغض و‌گریه‌ای که داشت ماجرا را این طوری تعریف کرد: - سه روز پیش که نوبت اکیپ ما شد که به خط بریم، از همه دیده‌بان‌ها خداحافظی کردم. ولی غیور در سنگر نبود همه اطراف را هم گشتم. پیداش نکردم. یکی از دیده‌بان‌ها گفت: گمان می‌کنم غیور باز رفته پایین درّه، کنار رودخانه. چون هر روز به تنهایی، مدتی به اون جا میره و کنار چشمه می‌شینه. سریعاً سراشیبی تند درّه را دویدم و خودم را به کنار رودخانه رسوندم.
غیور روی سنگ‌های کنار رودخانه نشسته بود. صورتش خیس بود. اول فکر کردم صورتش را شسته ولی بعد دیدم نه، داره زار زار‌گریه می‌کنه پرسیدم: - غیور این جا چه می‌کنی!؟ گفت: هیچ، دلم گرفته بود, اومدم کمی خلوت کنم. برای این که شوخی کرده باشم و او را از این حالت دربیارم، گفتم: - التماس دعا. نور بالا می‌زنی‌ها. غیور جان، نورانی شده ای‌ها. نکنه یه وقت می‌خوای شهید بشی؟ لبخندی زد و گفت: ولی چهره من که سیاهه بعدش پرسیدم: خوب. حالا چی می‌خواندی؟ گفت: روضه علی اصغر را زمزمه می‌کردم. کنجکاوی کردم و پرسیدم: حالا چرا روضه علی اصغر؟ بلافاصله گفت: - چون من مثل علی اصغرع شهید می‌شم، ترکش به گلویم می‌خوره با خنده گفتم: -شهید می‌شی؟ بنده خدا، تو اولین باره که به جبهه آمده ای. معمولاً بچه‌هایی که اولین بارشونه تا سنگر استراحت دیده‌بانی میارن تا با حال و هوای جبهه آشنا بشن. بعداً کم کم به خط می‌فرستند دوباره گفت:من کی گفتم: توی خط شهید می‌شم؟ با دستش اشاره به طرف قبضه‌هایی که پشت کوه قرار داشتند کرد و گفت: - من اونجا شهید می‌شم. کنار آن قبضه‌ها. گفتم: -شوخی نکن. ولی تو دیده‌بانی، نه قبضه چی.
دید که من قانع نمی‌شم گفت: اگر قول می‌دهی که تا زمان شهادتم منو لو ندی نحوه شهادتم را هم بگم. علی رغم این که به جدی بودن حرف‌هایش شک داشتم، فوراً گفتم: باشه، قول می‌دم، بفرما گفت: من (سه روز دیگه)، (صبح زود) (به‌اتّفاق آقای وحید توکلی و تقی عزیزی)‌، به پای اون قبضه‌ها، برای کمک می‌ریم. یک گلوله سمت ما میاد، عزیزی و وحید از ما فاصله می‌گیرند. گلوله کنار قبضه می‌خوره، من و قبضه چی، که او را نمی‌شناسمش، به شهادت می‌رسیم. چون ترکش به گلویم می‌خوره و باعث شهادتم می‌شه برای همین روضه علی‌اصغر (ع) را می‌خواندم. هنگامی که صحبت می‌کرد، نم نم اشک از چشمانش سرازیر بود. من هم با وجود این که حرف‌هاشو باور نداشتم،‌گریه می‌کردم. از بالای تپّه صدای ممتد بوق ماشین به گوش می‌رسید. می‌دونستم برای رفتن به خط، منو صدا می‌کردند. غیور را به آغوش کشیدم. پیشانی اش را بوسیدم. حلالیت و قول شفاعت گرفتم. خداحافظی کردم و برای رفتن به دیدگاه، با شتاب به طرف سربالایی و سنگر دیده‌بانی دویدم. محمدتقی ستاره شد. بی‌آنکه شاهد عروجش باشم. 🥺🥺 حالا در سنگر دیده‌بانی غوغایی به پا شده بود. همه‌گریه می‌کردند. همه به منزلت شهید غیور پی برده بودند😭😭
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
ایمان عامل آرامش 🖌 از حضرت (ع) درباره قول خداى عزوجل: ﴿ ما آرامش را بر دل مؤمنین فرود آوردیم ﴾ [4 سوره 48] پرسیدم، فرمود: منظور ایمان است. -------------------- 🖌 عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿ أَنْزَلَ السَّكِینَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ ﴾ قَالَ هُوَ الْإِیمَانُ . ________ 📚 الکافی، ج ۳ ، ص ۲۴ ، ح ۱ روزی یک حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از اخباری که رسانه ای نمی شود خبرهای مربوط به حمله سگهای ولگرد است 🐕سگ‌های ولگرد، دامهای یک دامدار را در جزیره کیش دریدند🐺 🔹رهاسازی سگ‌ و غذا دادن به سگ‌های ولگرد از عوامل اصلی انفجار جمعیت سگ در کشور است که باعث به خطر افتادن حیات گونه‌های مختلف جانوری وحشی و اهلی🐰🐻🐆🦊🦆🐗🐐🦌 در طبیعت ایران و خسارتهای جانی شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 احمد چلداوی | ۱۴۱ 🔻به تکریت ۱۱ بازگشته بودیم! بعد از فرار دستگیر شدیم، بعد از چند روز شکنجه در اردوگاه ۱۸ بعقوبه ، مجددا ما را به اردوگاه مخوف تکریت ۱۱ برگرداندند. اردوگاه ۱۱ از جهت قساوت قلب نگهبانان و محدودیت شدید اسرا با اردوگاه ۱۸ قابل مقایسه نبود و ما تازه چند ماهی می شد که از شر آن خلاص شده بودیم. ما که به تکریت رسیدیم غروب شده بود و طبق قوانین اردوگاه تکریت باید داخل بودیم و هیچکس نباید در حال آزاد باش با بیرون از آسایشگاه بود و بدین جهت آن ساعت از جهت مقرراتی برایشان امکان شکنجه دادن مان وجود نداشت. فقط مشت و لگد و کابل میهمان مان کردند و داخل همان زنزانه (سلول انفرادی) جایمان دادند. 🔻زندان انفرادی، آشنای قدیمی! با زندان انفرادی از قبل آشنایی داشتم. یک بار به خاطر کتک زدن یکی از شکنجه گرها و یک بار هم به خاطر عزاداری محرم به آنجا تبعید شده بودم . در دل تاریکی و خلوت زندان انفرادی کمی فرصت داشتیم و می‌توانستیم با خالق زیبائی‌ها راز و نیازی داشته باشیم و از او برای نجات از شکنجه دشمن استمداد بطلبیم. 🔻بشارت به صبح عذاب! یکی از نگهبانها درب زنزانه را باز کرد و با لحنی بی‌تاب گونه، ما را به شکنجه های فردا صبح بشارت داد. چشمانم بسته بود و او را نشناختم ولی حدس زدم که عریف طارس باشد. من و مسعود ماهوتچی را جداگانه در دو سلول انفرادی حبس کردند، اما هاشم انتظاری را که دستش شکسته بود، در راهرو رها کردند و رفتند اندکی در سکوت کامل گذشت. هیچ کس جرأت نداشت سر صحبت را باز کند؛ چون می‌ترسیدیم داخل سلول‌های کناری کسی باشد. هاشم که توی راه رو بود درب سلول من و مسعود را باز کرد و ما را به راهروی زندان برد. خوش‌بختانه ما تنها بودیم. نماز خواندیم و مشورت کردیم که فردا چه ترفندی را به کار ببندیم. 🔻ای کاش اعدام می شدیم ولی به تکریت ۱۱ نمی بردنمان! باورمان نمی‌شد دوباره به اردوگاه مخوف تکریت ۱۱ و زیر دست همان نگهبانهای وحشی که الآن به خونمان تشنه بودند برگردیم. آرزو می کردیم به جای اردوگاه ۱۱ ما را به مسلخ اعدام می‌بردند. حالت ما در آن لحظه همانند کسی بود که در دریایی مخوف در تاریکی مطلق شب، در گردابی مخوف گرفتار شده است و هیچ کس به معنای واقعی هیچ کس جز خدا را ندارد. شب تاریک و بیم موج و و گردابی چنین حائل/ کجا دانند حال ما سبک باران ساحلها 🔻شبی پر از اضطراب شب شده بود و ما حسابی خسته و مضطرب بودیم. باید می خوابیدیم. آن شب حتی یک لحظه خواب به چشمانم نرفت. دوست داشتم آن شب به صبح قيامت متصل می‌شد. دوست داشتم آن شب آخرین شب عمرم باشد. دیگر تحمل شکنجه هایشان را نداشتم. در آن تاریکی و سکوت مطلق که به جز صدای جیرجیرک ها صدای دیگری نمی‌آمد با خدای خودم به راز و نیاز پرداختم. رو به خدای خوبی‌ها کردم که خدایا به بزرگی‌ات قسمت می‌دهم یا جانم را بگیر و راحتم کن یا از دست این ظالمان نجاتم بده. 🔻صبح شد نماز خواندیم بالاخره با صدای گنجشکها و پرنده ها فهمیدیم صبح شده و باید نماز صبح را بخوانیم. با آن سلول آشنا بودم. هیچ روزنه ای به نور و هوای بیرون نداشت و فقط با صدای جیرجیرک‌ها می‌فهمیدیم شب شده و با صدای پرنده ها می فهمیدیم صبح شده. هرچند برای ما زمان جز برای وقت نماز هیچ اهمیت دیگری نداشت. ادامه دارد آزاده اردوگاه تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
هدایت شده از روشنگری
🏴۸ نکته درباره برپایی و شرکت در روضه های خانگی ۱. برگزار کننده روضه، حداقل ۲۰ دقیقه قبل از ساعت حضور مداح و روضه خوان، ساعت شروع روضه را به میهمانان خود اعلام تا هنگام شروع جلسه، پذیرایی اولیه و خوش و بش ها به پایان رسیده باشد و جلسه روضه با سکوت و آرامشی که در شان مجالس اهل بیت علیهم السلام است، برگزار شود. ۲. میهمانان برای مجلس اهل بیت ارزش زیاد قائل شده و قبل از حضور روضه خوان، در جلسه حاضر شوند، چرا که سلام علیک ساده میزبان و سایر میهمانان با افراد دیر رسیده، نظم و سکوت جلسه را مختل و حتی حق الناسی برای ماست.( اساتید دانشگاه به همین دلیل دانشجویانی که بعد از استاد در کلاس وارد می شوند را نمی پذیرند. ۳. میزبان روضه، از پذیرایی در حین سخنرانی و مرثیه، خودداری و پذیرایی از میهمانان دیر رسیده را به پایان جلسه موکول کند. ۴. میهمانانی که دیر به جلسه روضه میرسند، انتظار احوالپرسی و تحویل گیری گرم صاحبخانه و انتظار پذیرایی در حین جلسه را نداشته باشند. ۵. بعد از پایان جلسه، به دلیل فامیل بودن و دوست بودن و همسایه بودن و کمک کردن ... بیش از یکساعت میهمان صاحبخانه نباشیم و اجازه دهیم خانواده میزبان بتوانند، استراحت کنند. ۶. صاحبخانه تا حد ممکن در سیاهپوش کردن خانه ( حداقل مکان و سالن روضه) با بیرق ها و پرچم های عزا بکوشد و از قراردادن مجسمه دکوری و قاب عکسها در سالنی که روضه خوانده می شود، خودداری کند( با چسبهای دوطرفه در بازار، نیازی به پونز و منگنه و سوراخ کردن دیوار برای نصب پرچم نیست و به راحتی پرچم ها نصب و کنده میشود بدون اینکه جای آنها بماند) ۷. در جلسات اهل بیت (ع) ضمن رعایت آراستگی از آرایش کردن، پوشیدن کفش پاشنه بلند، لباسهای مشکی پر زرق و برقی که ویژه مجالس عروسی است، خوداری کرده و خود را در محضر اهل بیت علیهم السلام ببینیم. ۸. اگر به روضه دعوت شدیم و مطمئن هستیم که نمی توانیم در مجلس حضور پیدا کنیم، حتما در ابتدای امر، میزبان را مطلع کنیم چون میزبان، بر اساس متراژ سالنی که روضه در آن برقرار است، تعداد میهمانان خود را دعوت و اقلام پذیرایی را آماده میکند و در صورتی که از عدم حضور شما مطمئن باشد، می تواند شخص دیگری را به فیض حضور در مجلس برساند. ✅روضه های خانگی، یکی از بهترین باقیات الصالحات ها و بهترین روش امر به معروف است؛ چون عده ای در منزل شما مباحثی از دین یادمیگیرند که برای سالها در یادشان می ماند و تلنگری برای یادآوری دانسته هاست؛ ضمن اینکه با برپایی روضه، ملائک میهمان خانه های ما می شوند. ✅روضه های خانگی را احیا کنیم و چه خوب است که احیا کنندگان این فرهنگ، خانمها و مادران جوان باشند. 🇵🇸 @Roshangari_ir روبیکا: Rubika.ir/roshangari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بغض سید حسن نصرالله با شنیدن جمله «ما می‌خواهیم نان خود را با فلسطینی‌ها تقسیم کنیم» توسط رهبر انصارالله یمن @Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت أمیرالمؤمنین ص: «اَعْرِفِ الْحَقَّ لَعَرِفَ اَهْلَهُ، وَ‌ اَعْرَفِ الباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ»  حق را بشناس! حتما اهلش شناخته میشود و باطل را بشناسی اهل باطل هم شناخته میشود. وقتی بجای حق دنبال فرد راه بیفتند نتیجه میشود این: اذان اختراع کردند! شهادت به حجت الله و مهدی بودن مقتدی صدر و فراخوان به قیام و خبر به قیام مقتدی صدر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆بعد از اینکه زارا تبلیغ توهین آمیزی درباره غزه کرد، آمریکایی ها تمام لباس های زارا خود را جلوی شرکت زارا انداختند ⚠️ خداوند با هیچ کس عقد اخوت نبسته ⬅️ تصور می کنم ما ایرانی ها را هوا برداشته ⛔️ وقتی با توجیهات مسخره تولیدات تحت لیسانس اسرائیل را در فروشگاهها عرضه می کنیم و مشتری هم درخواست می کند، بدانید که این ما ایرانی ها هستیم که شریک جرم و جنایت اسرائیلی ها هستیم. ⚠️در این زمینه غربیها از ما جلو زدند و عقب ماندیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر نگه دار من آنست که من می‌‌‏دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می‌‌‏دارد
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
 قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: غَبْنُ الْمُسْتَرْسِلِ رِبا.  [بحارالانوار 103/104] پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: ضرر وارد کردن به كسى كه كار را به انصاف خود انسان سپرده، حكم رباخوارى دارد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انصاف (ص) روزی یک حدیث
💠گلشیفته فرهانی بهائی زاده که از یکی از اعضای تشکیلات بهائی شیر خورده، در آغوش تجزیه طلبی مانند مهتدی آرام می گیرد. سایت | ایتا | آپارات| ✅ ✍ بعضی ها به اشتباه افرادی را مانند خود فرض میکنند، در حالی که اولین اشتباه محاسباتی را مرتکب شده اند، بهائیان هرگز مانند یک ایرانی به کشورشان افتخار نمیکنند.
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
ایمان مایه تایید الهی 🖌 از حضرت (ع) درباره قول خداى عزوجل: ﴿ با روحى از جانب خود ایشان را تأیید کرد ﴾ پرسیدم، فرمود: آن روح ایمان است. -------------------- 🖌 عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع... قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ﴾ قَالَ هُوَ الْإِیمَانُ . ________ 📚 الکافی، ج ۳ ، ص ۲۴ ، ح ۱ روزی یک حدیث
📚 معامله صوری برای فرار از ربا 💠 سؤال: اگر شخصی نیاز به مبلغی پول داشته باشد، آیا جایز است که کالایی را به صورت نسیه به بیش از نرخ حقیقی بخرد و سپس آن را در همان مجلس به فروشنده، به قیمت کمتری بفروشد، مثلاً تکه ای طلا را به مبلغ مشخصی به طور نسیه برای مدّت یک سال بخرد و در همان مجلس آن را به صورت نقد به شخص فروشنده، به دو سوم قیمت خرید بفروشد؟ ✅ جواب: چنین معامله ‏ای که در واقع نوعی حیله برای فرار از ربای قرضی است، شرعاً حرام و باطل است. 🆔 @leader_ahkam
هدایت شده از توییتا
💝 اولویت بودن همسر 💠 بیشتر زوجین قبل از ازدواج و در دوران نامزدی به هم‌دیگر تعارف می‌کنند مثلاً درب ماشین را برای هم باز می‌کنند، صندلی میز غذاخوری را بیرون می‌کشند و با دقت به حرف‌های هم گوش می‌کنند؛ اما بعد از ازدواج اکثر این رفتارها ترک می‌شود. 💠 زوجین موفق هم‌دیگر را در اولویت هر کاری قرار می‌دهند. البته این به معنای این نیست که زن و مرد رفتار رسمی با هم‌دیگر دارند و مدام در حال تعارف کردن هستند! بلکه منظور این است که زن و شوهر به حرف‌های طرف مقابل علاقه نشان می‌دهند، او را جدی می‌گیرند و رفتار احترام آمیزی دارند. در واقع زوجین موفق برای یکدیگر وقت می‌گذارند و از افکار، احساسات، علایق و مشکلات طرف مقابل سرسری و به سادگی نمی‌گذرند! ⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣‍‌‎‎‌‎‎@twiita
هدایت شده از توییتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ ماجرای تعطیلی منبر علامه توسط آیت الله العظمی بروجردی رحمةالله علیهما.▪️آیت‌ الله : من حاضرم ده تا امینی را فدا کنم که این فتوای شیخ شلتوت از علماء تراز اول مصر مبنی بر مجاز و مکفی بودن عمل به فقه شیعه جعفری از بین نرود. «اینجا» https://hawzah.net/fa/News/View/85124 "عباس داودی" @twiita
هدایت شده از ص ح
دانلود برنامه اندرویدی جامع الاحادیث: https://cafebazaar.ir/app/org.crcis.noorhadith إرشاد القلوب ج ۱، ص ۱۸۸ امام باقر (علیه السلام) وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : مَنْ كَانَ ظَاهِرُهُ أَرْجَحَ مِنْ بَاطِنِهِ خَفَّ مِيزَانُهُ وَ مَنْ كَانَ بَاطِنُهُ أَرْجَحَ مِنْ ظَاهِرِهِ ثَقُلَ مِيزَانُهُ. https://noorlib.ir/book/view/1414?volumeNumber=1§ionNumber=1&pageNumber=188&viewType=html