✅ #حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها اولین زن مسلمان :👇
👤امام علی(ع) در خطبه «قاصعه» می فرماید :
📋«وَلَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْاِسْلاَمِ غَیْرَ رَسُولِ اللّه(ص) وَخَدِیجَةَ(س) وَاَنَا ثَالِثُهُمَا!
اَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَالرِّسَالَةِ وَ اَشُمُّ رِیحَ النَّبُوَّةِ»
♦️در آن روز در هیچ خانه ای، اسلام راه نیافت، جز خانه حضرت رسول اکرم(ص) و خدیجه کبری(س)!
و من سوّمین آنان بودم، من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبّوت را استشمام می کردم.(۱)
👤حذیفه بن یمان می گوید : حضرت رسول اکرم(ص) همواره می فرمود :
📋«خَدِيجَةُ(س) بِنْتُ خُوَيْلِدٍ سَابِقَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ إِلَى الْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ(ص)»
♦️خدیجه دختر خویلد از سابقین در ایمان به خدا و به محمد(ص) است.(۲)
👤همچنین حضرت رسول اکرم(ص) مکرّر می فرمود :
📋«أَيْ خَدِيجَةُ! وَاللهِ لَا أَعْبُدُ اللَّاتَ وَاللهِ لَا أَعْبُدُ الْعُزَّى أَبَدًا»
♦️به خدا قسم که خدیجه(س) هیچ گاه «لات» و «عُزّی» را نپرستید.(۳)
📚منابع :
۱)نهج البلاغه سید رضی، خطبه۱۹۲
۲)المستدرك حاکم نیشابوری، ج۳، ص۲۰۳
۳)مسند أحمد بن حنبل، ج۲۹، ص۴۶۷
⚔💰⚔💰⚔💰⚔💰⚔
👤«شمشیر» #امام_علی_علیه_السلام یا «ثروت» #حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها ؟!!
⁉️چیستی عامل پیروزی اسلام و رسول اکرم(ص) در بیان مرحوم شهید #استاد_مطهری :
✅شهید مطهری(ره) در این باره می فرماید :
«گاهی خود ما مسلمانان حرف هایی می زنیم که نه با تاریخ منطبق است و نه با قرآن، بلکه با حرف های دشمن ها منطبق است!
یعنی حرفی را که یک جنبه اش درست است به گونه ای تعبیر می کنیم که اسلحه به دست دشمن می دهیم.
مثل اینکه برخی می گویند :
اسلام با دو چیز پیش رفت! با مال خدیجه(س) و شمشیر علی(ع)! (یعنی با زر و زور!)
اگر دینی با زر و زور پیش برود، آن چه دینی می تواند باشد؟!
آیا قرآن در یک جا دارد که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟
آیا علی(ع) یک جا گفت که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟
💰در مورد ثروت خدیجه(س) :👇
شکی نیست که ثروت و مال خدیجه(س) به درد مسلمین خورد اما آیا مال خدیجه صرف دعوت اسلام شد؟!!
یعنی خدیجه(س) پول زیادی داشت، پول خدیجه(س) را به کسی دادند و گفتند بیا مسلمان شو؟
آیا یک جا انسان در تاریخ چنین چیزی پیدا می کند؟
یا نه، در شرایطی که مسلمین و پیغمبر اکرم(ص) در نهایت درجه ی سختی و تحت فشار بودند، جناب خدیجه مال و ثروت خودش را در اختیار رسول اکرم(ص) گذاشت، ولی نه برای اینکه رسول اکرم(ص) العیاذبالله به کسی رشوه بدهد، و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی نشان نمی دهد.
این مال آنقدر هم زیاد نبوده و اصلاً در آن زمان، ثروت نمی توانسته اینقدر زیاد باشد.
ثروت خدیجه(س) که زیاد بود، نسبت به ثروتی که در آن روز در آن مناطق بود زیاد بود، نه در حد ثروتِ!
مکه شهر کوچکی بود. البته یک عده تاجر و بازرگان داشت، سرمایه دار هم داشت ولی سرمایه دارهای مکه مثل سرمایه دارهای نیشابور مثلاً بودند نه مثل سرمایه دارهای تهران یا اصفهان یا مشهد و از این قبیل!
پس اگر مال خدیجه(س) نبود شاید فقر و تنگدستی مسلمین را از پا درمی آورد.
مال خدیجه(س) خدمت کرد اما نه خدمت رشوه دادن که کسی را با پول مسلمان کرده باشد، بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد و مسلمانان با پول خدیجه توانستند سدّ رمقی کنند.
⚔در مورد شمشیر علی(ع) :👇
بدون شک به اسلام خدمت کرد و اگر شمشیر علی(ع) نبود سرنوشت اسلام سرنوشت دیگری بود اما نه اینکه شمشیر علی(ع) رفت بالای سر کسی ایستاد و گفت :
یا باید مسلمان بشوی یا گردنت را می زنم؟!!
بلکه در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود ریشه ی اسلام را بکند، علی(ع) بود که در مقابل دشمن ایستاد.
کافی است ما «بدر» یا «اُحد» و یا «خندق» را در نظر بگیریم که شمشیر علی(ع) در همین موارد به کار رفته است.
در «خندق» مسلمین توسط کفار قریش و قبایل همدست آنها احاطه می شوند، ده هزار نفر مسلح مدینه را احاطه می کنند، مسلمین در شرایط بسیار سخت اجتماعی و اقتصادی قرار می گیرند و به حسب ظاهر دیگر راه امیدی برای آنها باقی نمانده است.
[اما این علی(ع) است که با جانفشانی و شمشیر خود، اسلام را از آن مرحله جلوتر می بَرَد.]
پس وقتی می گوییم اگر شمشیر علی(ع) نبود اسلامی نبود، معنایش این نیست که شمشیر علی(ع) آمد به زور مردم را مسلمان کرد!
بلکه معنایش این است که اگر شمشیر علی(ع) در دفاع از اسلام نبود دشمن ریشه ی اسلام را کنده بود همچنان که اگر مال خدیجه نبود فقر، مسلمین را از پا درآورده بود.
این کجا و آن حرف مفت کجا؟!»(۱)
📚منبع :
۱)مجموعه آثار شهید مطهری، ج۴، ص۴۳۶
✅عفیف بن قیس کندی می گوید :
📋《كُنْتُ اِمْرَأً تَاجِراً وَ كَانَ عَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ لِي صَدِيقاً وَ كَانَ يَخْتَلِفُ إِلَى اَلْيَمَنِ يَشْتَرِي اَلْعِطْرَ أَيَّامَ اَلْمَوْسِمِ فَقَدِمْتُ أَيَّامَ اَلْحَجِّ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ إِلَى مَكَّةَ فَنَزَلْتُ عَلَى اَلْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ》
♦️من مرد بازرگانى بودم و عباس بن عبد المطلب از دوستان من بود و او براى خريد عطر به يمن مىآمد كه عطر لازم براى ايام موسم حج را فراهم كند.
من در دورۀ جاهلى و به هنگام مراسم حج به مكه آمدم و ميهمان عباس بن عبد المطلب بودم.
سپس می گوید :
📋《فَلَمَّا طَلَعَتِ اَلشَّمْسُ وَ حَلَقَتْ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَى اَلْكَعْبَةِ أَقْبَلَ شَابٌّ فَرَمَى بِبَصَرِهِ إِلَى اَلسَّمَاءِ ثُمَّ اِسْتَقْبَلَ فَقَامَ مُسْتَقْبِلُهَا فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ جَاءَ غُلاَمٌ فَقَامَ عَنْ يَمِينِهِ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ جَاءَتِ اِمْرَأَةٌ فَقَامَتْ خَلْفَهُمَا فَرَكَعَ اَلشَّابُّ وَ رَكَعَ اَلْغُلاَمُ وَ اَلْمَرْأَةُ فَخَرَّ اَلشَّابُّ سَاجِداً فَسَجَدَا مَعَهُ فَرَفَعَ اَلشَّابُّ فَرَفَعَ اَلْغُلاَمُ وَ اَلْمَرْأَةُ》
♦️همين كه خورشيد بر آمد، همچنان كه من به كعبه مى نگريستم، جوانى آمد و نخست چشم به آسمان دوخت و سپس روى به قبله ايستاد و چيزى نگذشت كه نوجوانى آمد و در سمت راست او ايستاد.
اندكى بعد زنى آمد و پشت سر آن دو ايستاد.
آن جوان ركوع كرد، آن دو هم ركوع كردند و آن جوان سجده كرد، آن دو هم سجده كردند و چون آن جوان سر از سجده برداشت، آن دو هم سر برداشتند.
من به عباس گفتم :
📋《يَا عَبَّاسُ! أَمْرٌ عَظِيمٌ!》
♦️اى عباس! این عمل بزرگ كارى است. عباس گفت : آرى! چه بزرگ كارى!
سپس گفت :
📋《أَ تَدْرِي مَنْ هَؤُلاَءِ؟》
♦️آیا اینان را می شناسی؟
گفتم : نه نمی شناسم!
عباس گفت :
📋《هَذَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ اِبْنُ أَخِي يَزْعُمُ أَنَّ رَبَّهُ أَرْسَلَهُ وَ أَمَرَ بِهَذَا وَ أَنَّ كُنُوزَ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ سَتُفْتَحُ عَلَيْهِ وَ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ اِبْنُ أَخِي وَ هَذِهِ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ زَوْجَةُ اِبْنِ أَخِي وَ اَيْمُ اَللَّهِ مَا أَعْلَمُ عَلَى ظَهْرِ اَلْأَرْضِ كُلِّهَا أَحَداً عَلَى هَذَا اَلدِّينِ غَيْرَ هَؤُلاَءِ》
♦️اين محمد بن عبد الله بن عبد المطلب و برادرزادۀ من است و مى پندارد كه خدايش به پيامبرى فرستاده است و مأمور به اين كار است و به زودى گنجهاى خسرو و قيصر براى او گشوده و فتح خواهد شد.
و او على بن ابى طالب، برادر زادۀ ديگر من است.
و آن زن نیز خديجه، دختر خويلد و همسر برادرزادهام محمد است و به خدا سوگند مىخورم كه بر روى تمام زمين كسى جز اين سه نفر را نمىشناسم كه بر اين دين و آيين باشند.
عفيف پس از اينكه مسلمان و اسلام او راسخ شد، مى گفت :
📋《يَا لَيْتَنِي كُنْتُ رَابِعاً》
♦️اى كاش من چهارمى ايشان بودم.(۱)
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امام_علی_علیه_السلام
📚منبع :
۱)روضة الواعظین ابن فتال نیشابوری، ص۸۵
✅ #امام_علی_علیه_السلام در خطبه «قاصعه» می فرماید :
📋《وَلَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْاِسْلاَمِ غَیْرَ رَسُولِ اللّه(ص) وَخَدِیجَةَ(س) وَ اَنَا ثَالِثُهُمَا!
اَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَالرِّسَالَةِ وَ اَشُمُّ رِیحَ النَّبُوَّةِ》
♦️در آن روز در هیچ خانه ای، اسلام راه نیافت، جز خانه حضرت رسول اکرم(ص) و خدیجه کبری(س)!
و من سوّمین آنان بودم، من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبّوت را استشمام می کردم.(۱)
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
📚منبع :
۱)نهج البلاغه سید رضی، خطبه۱۹۲
#حوزه_علمیه_طالبیه_تبریز
✅عفیف بن قیس کندی می گوید :
📋《كُنْتُ اِمْرَأً تَاجِراً وَ كَانَ عَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ لِي صَدِيقاً وَ كَانَ يَخْتَلِفُ إِلَى اَلْيَمَنِ يَشْتَرِي اَلْعِطْرَ أَيَّامَ اَلْمَوْسِمِ فَقَدِمْتُ أَيَّامَ اَلْحَجِّ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ إِلَى مَكَّةَ فَنَزَلْتُ عَلَى اَلْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ》
♦️من مرد بازرگانى بودم و عباس بن عبد المطلب از دوستان من بود و او براى خريد عطر به يمن مىآمد كه عطر لازم براى ايام موسم حج را فراهم كند.
من در دورۀ جاهلى و به هنگام مراسم حج به مكه آمدم و ميهمان عباس بن عبد المطلب بودم.
سپس می گوید :
📋《فَلَمَّا طَلَعَتِ اَلشَّمْسُ وَ حَلَقَتْ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَى اَلْكَعْبَةِ أَقْبَلَ شَابٌّ فَرَمَى بِبَصَرِهِ إِلَى اَلسَّمَاءِ ثُمَّ اِسْتَقْبَلَ فَقَامَ مُسْتَقْبِلُهَا فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ جَاءَ غُلاَمٌ فَقَامَ عَنْ يَمِينِهِ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ جَاءَتِ اِمْرَأَةٌ فَقَامَتْ خَلْفَهُمَا فَرَكَعَ اَلشَّابُّ وَ رَكَعَ اَلْغُلاَمُ وَ اَلْمَرْأَةُ فَخَرَّ اَلشَّابُّ سَاجِداً فَسَجَدَا مَعَهُ فَرَفَعَ اَلشَّابُّ فَرَفَعَ اَلْغُلاَمُ وَ اَلْمَرْأَةُ》
♦️همين كه خورشيد بر آمد، همچنان كه من به كعبه مى نگريستم، جوانى آمد و نخست چشم به آسمان دوخت و سپس روى به قبله ايستاد و چيزى نگذشت كه نوجوانى آمد و در سمت راست او ايستاد.
اندكى بعد زنى آمد و پشت سر آن دو ايستاد.
آن جوان ركوع كرد، آن دو هم ركوع كردند و آن جوان سجده كرد، آن دو هم سجده كردند و چون آن جوان سر از سجده برداشت، آن دو هم سر برداشتند.
من به عباس گفتم :
📋《يَا عَبَّاسُ! أَمْرٌ عَظِيمٌ!》
♦️اى عباس! این عمل بزرگ كارى است. عباس گفت : آرى! چه بزرگ كارى!
سپس گفت :
📋《أَ تَدْرِي مَنْ هَؤُلاَءِ؟》
♦️آیا اینان را می شناسی؟
گفتم : نه نمی شناسم!
عباس گفت :
📋《هَذَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ اِبْنُ أَخِي يَزْعُمُ أَنَّ رَبَّهُ أَرْسَلَهُ وَ أَمَرَ بِهَذَا وَ أَنَّ كُنُوزَ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ سَتُفْتَحُ عَلَيْهِ وَ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ اِبْنُ أَخِي وَ هَذِهِ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ زَوْجَةُ اِبْنِ أَخِي وَ اَيْمُ اَللَّهِ مَا أَعْلَمُ عَلَى ظَهْرِ اَلْأَرْضِ كُلِّهَا أَحَداً عَلَى هَذَا اَلدِّينِ غَيْرَ هَؤُلاَءِ》
♦️اين محمد بن عبد الله بن عبد المطلب و برادرزادۀ من است و مى پندارد كه خدايش به پيامبرى فرستاده است و مأمور به اين كار است و به زودى گنجهاى خسرو و قيصر براى او گشوده و فتح خواهد شد.
و او على بن ابى طالب، برادر زادۀ ديگر من است.
و آن زن نیز خديجه، دختر خويلد و همسر برادرزادهام محمد است و به خدا سوگند مىخورم كه بر روى تمام زمين كسى جز اين سه نفر را نمىشناسم كه بر اين دين و آيين باشند.
عفيف پس از اينكه مسلمان و اسلام او راسخ شد، مى گفت :
📋《يَا لَيْتَنِي كُنْتُ رَابِعاً》
♦️اى كاش من چهارمى ايشان بودم.(۱)
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امام_علی_علیه_السلام
📚منبع :
۱)روضة الواعظین ابن فتال نیشابوری، ص۸۵
@talebieh_tabriz
#امام_علی_علیه_السلام در خطبه «قاصعه» می فرماید :
📋《وَلَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْاِسْلاَمِ غَیْرَ رَسُولِ اللّه(ص) وَخَدِیجَةَ(س) وَ اَنَا ثَالِثُهُمَا!
اَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَالرِّسَالَةِ وَ اَشُمُّ رِیحَ النَّبُوَّةِ》
♦️در آن روز در هیچ خانه ای، اسلام راه نیافت، جز خانه حضرت رسول اکرم(ص) و خدیجه کبری(س)!
و من سوّمین آنان بودم، من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبّوت را استشمام می کردم.(۱)
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
📚منبع :
۱)نهج البلاغه سید رضی، خطبه۱۹۲
@talebieh_tabriz