☘️
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
#همه_چیز_با_شما_عوض_خواهد_شد
#هر_روز_با_شما_درد_دل_ميكنم_پدر
#سلام_علی_آل_یاسین
گل ما "یک" گل نیست
که دنیا را گلستان میکند!
گل ما "تنها" گلی است
که گلستان میسازد کویر دنیای غیبت را...
اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...🤲
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅 السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه...
🌱سلام بر تو ای مولایی که آیه های نور از لسان تو می تراود،
و تفسیر حقیقی اش از قلب نازنین تو جاری می شود.
📚زیارت آل یاسین،مفاتیح الجنان
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
@saritanhamasir
سلام علیکم و رحمه الله
ان شاءالله که احوالتون عالی باشه
الحمدللله که توفیق روزی ما شد که با درسی دیگر
از #مدیریت_زمان در خدمت شما سروران گرامی باشیم
با ذکر شریف #یا_مهدی_ادرکنی
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#مدیریت_زمان 52 ✅ آقا امیرالمومنین علی علیه السلام با اون عظمت و بزرگی و اون همه عبادت بی نظیر در ت
#مدیریت_زمان 53
❇️ در کتاب شریف خصال صفحه 253 اومده که پیامبر اکرم صلوات الله علیه میفرماید: روز قیامت کسی قدم از قدم بر نمیداره مگر اینکه 4 تا سوال ازش پرسیده میشه.
🔸 اولین سوالی که ازش میشه اینه:
عن عمره فیما افناه... عمرش رو در چه کاری صرف کرده...؟
سوال دوم: و شبابه فیما ابلاه... و از جوانیش که در چه راهی هدر داده...
💢 جالبه که یک بار از عمرش که همون زمان زندگی انسان هست سوال میشه و یک بار هم از "جوانیش" سوال میشه... اون مقطع جوانی چقدر مهمه که یک سوال جداگانه ازش میشه...
🔹 بله ممکنه شما آخر عمرت توبه و جبران کرده باشی ولی جوانیت رو ضایع کرده باشی! فکر نکن خدا حواسش نیست...
#مدیریت_زمان 54
❇️ چقدر خوبه که پدر و مادرها فرزندانشون رو نذر راه خدا کنند.
🔶 پدر و مادر حضرت مریم نذر کردند که فرزندشون رو در راه خدا قرار بدن. بعد دیدن که دختر شده! گفتن چاره ای نیست پس بفرستیمش راهبه بشه!
بعد همون دختر شد مادر یکی از بزرگترین پیامبران الهی... مادر عیسی بن مریم...
✅ قبل از اینکه بچه دار بشید نذر کنید که بچه تون رو در راه خدا قرار بدید. مثلا مسیر طلبگی مسیری هست که خیلی میشه در راه خدا کار کرد. خیلی میشه برای خدا بود... برای خدا زندگی کرد...
🔷 بله در بین طلبه ها ممکنه افراد ضعیف و مشکل داری هم باشند ولی کلا این مسیر مسیری هست که آدم خیلی بیشتر میتونه برای خدا زندگی کنه...
کسی که طلبه میشه میگه من میخوام "وقتم" رو بذارم برای تبلیغ دین پروردگارم... 🌷
#مدیریت_زمان 55
🔶🔹 یکی از ویژگی های زمان اینه که خیلی کوتاه هست. امیرالمومنین علی علیه السلام در خطبه ای میفرماید: المُدَّةُ و إن طالَت قَصيرَةٌ ...
زمان اگرچه طولانی هم باشه کوتاه هست...
ما چیزی به نام زمان طولانی نداریم! زمان اساسا کوتاه هست.
و در ادامه حضرت میفرماید: و الماضِي لِلمُقيمِ عِبرَةٌ
🔸 اونی که گذشته برای کسی که الان هست مایه عبرته...
و المَيَّتُ لِلحَيِّ عِظَةٌ ، و فوت شدگان برای زنده ها مایه نصیحت هستند.
💢 و لَيسَ لِأمسِ إن مَضى عَودَةٌ ، دیروزی که گذشت دیگر بر نمیگردد...
و لا المَرءُ مِن غَدٍ على ثِقَةٍ ، و انسان به هیچ فردایی اطمینان ندارد...
چقدر فوق العادس این سخنان آقا.... جانم فدای امیرالمومنین...😊🌷
دوستان عزیز لطفا در امر تبلیغ کانال تنها مسیر آرامش
ما رو یاری کنید تا دوستان دیگر ما هم از مطالب کانال استفاده کنند
بینهایت سپاسگزارم از لطف شما👇👇
با سلام و احترام
از بچگی بما گفتن خوب باشید ، انسان باشید ، مومن باشید ، با ادب باشید
خوشبخت بشید ، ولی هیچوقت راهش رو بما یاد ندادن
بندگان خدا خودشون هم بلد نبودن
تشکیلات جهانی تنها مسیر آرامش ( راز حیات برتر❤️❤️تمام این راها رو برای ما آموزش داده و تمام راهها رو برامون هموار کرده خدابیش لقمه رو آماده کرده ķ
مطمئنا این حرفا توی هیچ کلاسی ، توی هیچ دانشگاهی
توی هیچ حوزه علیمه ای گفته نمیشه 😔😔
در حالیکه مهمترین حرفهای زندگی انسانهاست .🙈🤔
از این موقعیت که برای اولین بار براتون تهیه شده نهایت استفاده رو ببرید.
@saritanhamasir
تفكر عمیق حیف نون:
اگر ادیسون نبود، باید در تاریكی، تلویزیون نگاه می كردیم😂😂😂
لبخند از لباتون دور نشه الهی ☺️
🇮🇷 @saritanhamasir
#استادمحمدشجاعی
🌺وقتی آدم نعمت شکرِ میاد سراغش به انبساط و شادی میرسه😌
🔅 میگه فقط کسانی از حملههای من در امان هستن که شاکر باشن.
از چهار جهت حمله میکنم و بیشتر آنها شاکر نیستن.
👹برای بستن راههای نفوذ شیطان #شکر شاه کلید هست .
📖در زیارت عاشورا بعد از کلی خواسته و آرزو در آخر باید در سجده شکر بجای آورد تا امام حسین تمام خواسته هارو اجابت کنه.
✔️باید شکر کردن رو تمرین کنیم ❤️🍃
اگر بخوایم تمام اون حرفایی که در زیارت عاشورا میزنیم راست بشه، قدم صدق رو برداریم باید اهل #شکر بشیم👌
🌺🍃شکر رو پیاده کنیم
تمرین کنیم
تا زیباییها رو ببینیم
غر نزنیم
جروبحث نکنیم📛
اونوقت میشه صادقانه زیارت عاشورا بخونیم.
👌بهترین بیمه برای نرفتن به جهنم #شکر هست.
👈دلیل اینکه شاد نیستیم،
این هست که چیزهایی رو که داریم نمیبینیم.
فقط تمام توجهمون به نداشتهها و کمبودها و سختیها و عیبها...
@saritanhamasir
#اطلاعیه
✅ کمپین ضرورت ارتقای پیامرسان ایتا و رفع مشکلات این اپلیکیشن:👇🏼👇🏼
https://farsnews.ir/my/c/104412
🔶🔹 لطفا این کمپین رو امضا کنید و برای همه دوستان خودتون ارسال کنید
*میگن مامان باباهای
آخرالزمان خودشون دین
دارن اما از احکام دین چیزی
به فرزندانشون یاد نمیدن؛*
*مراقب باشیم جزو اون
دسته نباشیم*
برخی پدر و مادرهای امروز
آموزش :
🚩موسیقی از ۵ سالگی
🚩زبان انگلیسی از ۶ سالگی
🚩نقاشی ۵ سالگی
🚩رانندگی ۱۳ سالگی
🚩خلبانی پهباد ۷ سالگی
🚩ریاضی ۶ سالگی
آموزش همه چیز قبل از موعد
حالا همین پدر و مادر ها
🚩حجاب: هنوز بچه است زوده
🚩روزه: هوا گرمه اذیت میشه
🚩نماز: حالا چند سال دیرتر چیزی نمیشه
🚩حیا و عفت: هنوز بچه است چیزی نیست که!
🔺کلا پای دین که وسط میاد
یعنی همون چیزی که انسان
رو تبدیل به یک آدم قوی و
قدرتمند و با اراده می کنه
هنوز بچه است
🌸پیامبر اکرم (صلی الله علیه
و آله) به برخی از کودکان
نگاه کردند و فرمودند
🔺 وای بر اولاد آخر الزمان از
دست
پدرانشان!
سؤال شد یا رسول الله:
آیا از پدران مشرکِ آنان؟
فرمودند:
خیر از دست پدران مؤمن
آنها، چون واجبات دین را به
فرزندانشان نمی آموزند و اگر
اولاد آنها بخواهند، بیاموزند،
آنان را منع می کنند. و تنها به
این قانع هستند که
فرزندانشان از مال دنیا چیزی
را به دست آورند. من از آنها
بیزارم و آنها هم از من
بیزارند.
[1] بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۱۴.
[2] مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۶، روایت ۱.
[3] طبرسى، فضل بن حسن،
مکارم الاخلاق.
#حدیث
#روایت
https://chat.whatsapp.com/JAbvEkTkkyJ56zKzrIhwIY
https://chat.whatsapp.com/JAbvEkTkkyJ56zKzrIhwIY
گروه مهدویت کودکان ☝️☝️
انیمیشن ⬅️ از ولادت تا امامت امام زمان علیه السلام
انیمیشن ⬅️ تربیت مهدوی
مسابقه
خلاصه کتاب معرفت به امام زمان تالیف آیت الله صافی گلپایگانی
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_دهم ۲ بی صدا سوختم😞
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱
✿○○••••••══
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_یازدهم ۱
🎗تغییر کردم
اولین دعوای اساسی ما آن روز اتفاق افتاد ، برعکس همیشه نتوانستم خودم را کنترل کنم ، با #بلندترین صدای ممکن هرچه دلم خواست گفتم :
_مسعود خیلی وقته که داری با کارات پشیمونم میکنی ، تویی که به #هیچی اعتقاد نداشتی چرا منو گرفتی؟
به راحتی با خانوم ها صحبت می کنی
به راحتی باهاشون دست میدی
به راحتی با دوست دختر سابقت در رفت و آمدی ، نصفه شب میری پیشش
الان هم آوردیش تو شرکتت
تو منو چی #فرض کردی؟
دیگر نتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم ، با هق هق گریه گفتم:
متاسفم برای همه ی #اعتمادی که بهت داشتم.
ریحانه گریه می کرد
من هم گریه می کردم و روی زمین نشسته بودم.
و مسعود هاج و واج نگاهمان می کرد.
+چی داری میگی برای خودت؟
اعتقاد چیه؟
چه راحت انگ می زنی خانوم معتقد...
بعد رفت ریحانه را برداشت و تند تند تکانش میداد :
+ عزیزم...بابایی...جان...جانم...
بعد با تحکم گفت :
+شیرین یکبار برای همیشه بهت می گم مسائلو باهم قاطی نکن. عاطفه دخترخاله ی منه ، اگر می خواستمش باهاش عروسی می کردم...
اما بهش مدیونم...
کل این شرکت ایده ی اون بود...
حالا گیر افتاده...
نیاز به #کمک داره...
باااید کمکش کنم تا از زیر دینش در بیام
فهم این موضوع اینقدر سخت نیست.
حرف هایش برایم ارزشی نداشت ، داشت توجیه می کرد ، من زن هستم و حس ششم خوبی دارم ، کاملا #خواستن را در عاطفه دیده بودم و حرف های مسعود تغییری در تفکرم ایجاد نکرد .
با همون حالم گفتم :
اون شب تو ویلا چی؟
چشم هایش #گرد شد ...
یک لحظه ازش #ترسیدم
+ کدوم شب؟...
آها...
همون شب که غش کردی؟
پس بگو...
خانوم برای خودش خیال بافی کرده
محض اطلاعت باید بگم که وقتی از بیرون برگشتیم ویلا عاطفه گفت راجع به کار باید باهم حرف بزنیم ، منم که اخلاق گند تو رو می دونستم گفتم آخر شب صحبت کنیم.
من خر حواسم به حال و روز توعه ، اونوقت تو...
متاسفم برای خودم...
گریه ی ریحانه بند نمی آمد ، بچه را در بغلم گذاشت ، کتش را برداشت و رفت.
کجا رفت؟
خب معلومه شرکت
کدام شرکت؟
همان شرکتی که عاطفه منتظرش بود.
با این افکار داشتم #دیوانه می شدم
ساعتی با خودم کلنجار رفتم ، طاقت نداشتم ، باید میرفتم شرکت
لباس پوشیدم و بچه را برداشتم و راه افتادم.
وارد شرکت که شدم خانم ها دورم جمع شدند تا ریحانه را ببینند.
نگاهم به اتاق مسعود بود اما درش باز نشد.
عاطفه از اتاق دیگری آمد ، مثل یک عروس آرایش کرده بود با موهای سشوار کشیده و لباس های شیک...
ریحانه را بوسید و تبریک گفت،من فقط تشکر کردم.
ریحانه را دادم به خانم ها و بعد به اتاق مسعود رفتم ، مسعود نگاهم کرد و از پشت میز آرام گفت:
برای چی اومدی اینجا؟
تا آمدم جواب بدهم با چنان غیضی نگاهم کرد که ترسیدم.
#ادامه_دارد ...
✍صالحه کشاورز معتمدی
═══••••••○○✿ @saritanhamasir