🔸 مثلاً شنیدید که میگن اگه خواستی یه نفر رو واقعاً بشناسی باهاش یه مسافرت برو. 🚘🏞
چرا؟
✅ چون توی مسافرت طبیعتاً "سختیها و راحتی هایی" هست،
اونوقت کسی که "هنرِ آرامش دادن" رو بلد باشه، خیلی خوب خودش رو نشون میده.👌
🔹 مثلاً یه اتفاقِ بدی توی مسافرت میافته، این آقا پسر شروع میکنه "همه رو آروم کنه."
خودش هم "آروم و دقیق" هست.
✔️ حواسش به تک تکِ کسانی که باهاش مسافرت اومدن هست. "هوای همه رو داره".
"از همه بیشتر کار میکنه و از همه کمتر غُر میزنه!"
💍 کسی که این خصوصیات👆 رو داشته باشه معلومه که همسرِ بسیار خوبی برای شما خواهد شد.
🌺 چنین فردی چون بلده که چطور به بقیه آرامش بده، همیشه موجبِ شکوفا شدنِ استعدادهای انسانهای اطرافش میشه. 🌈
🏵 طبیعتاً همۀ ما دوست داریم که یه آدمِ واقعاً مؤمن باشیم.
🔻 امّا مؤمن به کی میگن؟ آیا هر کسی که ریش و تسبیح داشت و هیئت و بسیج میرفت، مؤمن حساب میشه؟
قطعاً خیر ✔️
🌹 برای اینکه متوجه بشیم که مؤمن به کی میگن باید بریم سراغِ اهلبیت علیهم السلام
🔆 طبق روایات، "مؤمن به کسی گفته میشه که بقیه انسانها در کنارش آرامش دارن."
🌺 مومن به کی میگن؟
🔹کسی که دروغ نمیگه
🔸زخمِ زبون نمیزنه
🔹عیوبِ آدم رو خیلی مهربانانه تذکّر میده
🔸آبروی آدم رو حفظ میکنه
🔹صداقت داره و...
خب همینا میشه آرامش دادن به دیگران دیگه!😊
👆👆👆🌷
✔️ هر کدوم از ما که میخوایم یه مؤمنِ واقعی باشیم، باید ببینیم توی زندگیمون چقدر به دیگران "آرامش" میدیم.
🌷 قبل از بعثت پیامبر اکرم به پیامبر عزیزمون، "لقب محمد امین" رو داده بودن.
💞 "امین یعنی کسی که همه کنارش احساسِ امنیّت و آرامش میکنن"
✅➖☘🌺💖
نگاه مهربان خداوند همراه زندگی تان
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم
حاج آقا حسینی
@saritanhamasir
┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
#پیام_معنوی
💌دیگران را سرزنش نکنیم👌
🌺یکی از دلایل اینکه سرزنش دیگران در دستورات دینی فوق العادهای نهی شده ، این است که ما انسان ها اصلاً از ذات دیگران هیچ اطلاعی نداریم✅
⭕️و به هیج وجه نمی توانیم نظر دهیم که فلان شخص که فلان کار خوب یابد را انجام داد، آیا واقعا با هوای نفسش مبارزه کرد یا نه؟ برای همین نمیتوانیم و نباید کسی را بخاطر کار بدش سرزنش کنیم💯
@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻چیکار کنیم که احساس تنهایی حالمونو خراب نکنه ؟
حتما ببینید. 👌
@saritanhamasir
💢از قعر کاباره تا پرواز تا در آسمان💢
🌱کسی جلودارش نبود؛ هرشب کاباره، دعوا، چاقوکشی!
مادر پیرش هم کاری نمیتونست بکنه جز دعا!
اشک میریخت و برای فرزندش دعا میکرد؛ "خدایا پسرم رو ببخش، عاقبت به خیرش کن. خدایا پسرم رو از سربازان امام زمان عجاللهتعالیفرجهالشریف است قرار بده."🤲🏻
دیگران به او میخندیدن!
🔻زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد.
مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد.
بهمن ۵۷ بود. شب و روز میگفت: فقط امام، فقط خمینی.
وقتی در تلویزیون صحبتهای حضرت امام پخش میشد، با احترام مینشست، اشک میریخت و با دل و جان گوش میکرد.❤️
🔹میگفت: عظمت رو اگه خدا بده، میشه خمینی؛ با یک عبا و عمامه اومد، اما عظمت پوشالی شاه رو از بین بُرد.
روی سینهش خالکوبی کرده بود "فدایت بشم خمینی!"
تو همون روزهای اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت. آنقدر دلاورانه جنگید که دشمن برای سرش جایزه تعیین کرد.
آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پاش نرسید.
آنقدر رفت تا با ملائک همراه شد. شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت.✨
🔻هفدهم آذر پنجاه و نه، دشتهای شمال آبادان این پرواز رو ثبت کرد.
پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او رو ندید؛ حتی پیکرش پیدا نشد.🕊
🗓 به مناسبت ۱۷ آذر، سالروز شهادت #شهید_شاهرخ_ضرغام ، «حُر انقلاب اسلامی»
@saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_بیست_و_یکم همانطور ک
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱
⚜
✿○○••••••══
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_بیست_و_دوم
حتما می توانستم عاطفه را از شرکت جدا کنم اما انگار بدم نمی آمد گاهی حرص شیرین را در بیاورم .
در مقابل زبان او کم می آوردم .
بارها با رفتارش باعث تحقیر شده بود .
از احساس خودم نسبت به عاطفه با خبر بودم ...
او برایم یک دوست و حتی یک خواهر بود ...
اما احساس عاطفه به من هنوز هم مشخص بود ...
عاطفه روز به روز بیشتر خودش را #شبیه به من می کرد .
نمی دانم برای عاطفه چه اتفاقی افتاد اما از روزی که کتاب قرآنم را روی میز کارم و #سجاده ام را گوشه اتاقم دید رفتارش با من تغییر کرد .
کم کم آن نگاههای پر تمنایش کم رنگ شد و جایش را به ادب و احترام داد.
آرام آرام بودن عاطفه به من آرامش می داد .
عاطفه حتی می توانست جایگزین شیرین شود ، نه برای همسری من بلکه برای مادری ریحانه .
اعتراف می کنم فکر جدایی از شیرین و ازدواج با عاطفه بارها از ذهنم گذشت .
اما وقتی عاطفه قدم اول را برداشت تردید به جانم افتاد .
قبل از اینکه تصمیمی برای مهاجرت بگیرد ...
روزی که من حسابی از دست شیرین عصبانی بودم به اتاقم آمد و با حال پریشان و به سختی حرفش را زد :
+مسعود خودت میدونی که چه حسی بهت دارم ...
سالهاست به پای تو نشستم که یک روز از شیرین خسته بشی و باز به سمت من برگردی ...
من حتی به خاطر جذب تو عقایدم را تغییر دادم ...
اما حالا طرز فکرم و سن و سالم وادارم می کنه که برای زندگیم برنامه داشته باشم ...
تو و شیرین هم که شرایط خوبی ندارید ...
فقط ...
می خوام بدونم میتونم امیدوار باشم که ...
همیشه از همچو روزی میترسیدم .
از طرفی از دست شیرین خسته بودم از طرفی ریحانه و از طرفی علاقه ای که از شیرین در دلم داشتم هنوز وجود داشت .
تردید همه ی وجودم را گرفته بود ...
اما #جوانمردانه نبود عاطفه و عمرش پای تردیدهای من تلف شود...
فقط گفتم :
_ به فکر زندگیت باش ...
معذرت می خوام اگر جوری رفتار کردم که امیدوار شدی ...
بعد از این گفتگو بود که عاطفه بساط رفتنش را چید .
در آخرین جلسه قبل از رفتنش فقط و فقط درباره کار صحبت کردیم ، حالش بهتر بود ، لحن کلامش هم محکم شده بود و معلوم بود برای زندگیش تصمیماتی گرفته و با احساساتش کنار آمده است .
من با همه اعتمادی که به توانایی شیرین در امور شرکت داشتم او را راهی هلند کردم .
یکی از همکارانم در هلند به عاطفه علاقمند شده بود ، با توجه به شناختی که از هر دو داشتم دانستم که به درد هم می خورند .
تلفنی با عاطفه صحبت و از او قول گرفتم که روی حرف من حرف نزند و به خواستگاری او فکر کند .
همین مکالمه تلفنی شیرین را #آتش زده بود .
فردایش خبر بارداریش را شنیدم .
اما شیرین که آتش شده بود با حرفهایش حسابی مرا سوزاند .
به دوستانم در هلند زنگ زدم می خواستم از شیرین اطلاعات بدست بیاورم ...
ته دلم می دانستم که خبرهای خوبی نخواهم شنید ...
تیر #خلاص زده شد ...
آنها برایم خبرهای خوبی نداشتند هر چند که واضح حرف نمی زدند و نمی خواستند کدورتی پیش بیاید اما آنچه باید می شنیدم ، شنیدم ...
وضعیت شیرین که کاملا بدون حجاب در جلسات حاضر میشده ، با مردها دست می داده و شوخی می کرده ، یکبار هم به پارتی شبانه رفته و نیمه های شب تماس گرفته و او را مست و عریان به خانه اش برگردانده بودند .
برای من همانجا پشت تلفن شیرین #مرد ...
دیگر نمی توانستم همچو زنی را به عنوان همسر بپذیرم ...
به هلند رفتم تا تکلیف را یکسره کنم ...
آنجا متوجه شدم که او هم از من #دل کنده است ...
آنقدر به هم #ضربه زده بودیم که توانی برای ادامه ی مبارزه نمانده بود .
دیگر ندیدمش تا 7 ماه بعد که نازنین زهرا دنیا آمد .
در این 7 ماه خودم را با کار دار زدم ...
فقط کار و کار و کار ...
از هر چی زن بود حالم بهم می خورد ...
به لطف دوستانم و جمع دورهمی سعی می کردم آرامشم را حفظ کنم .
رابطه ی عاطفه و دوستم هم خوب شده بود و کم کم ماجرا داشت #جدی می شد .
در این 7 ماه دورادور شیرین را تحت نظر داشتم ، می شنیدم کمتر از خانه بیرون می آید و در مهمانیها هم ظاهر نمیشود .
اما دیدن دوباره ی شیرین در بیمارستان دوباره مرا هوایی کرد ...
وقتی از اتاق عمل در آمد دیدمش ...
هنوز در خواب و بیهوشی بود ...
با دیدنش منقلب شدم ناخودآگاه اشکهایم می ریخت دستانش را گرفتم و صورتش را بوسیدم ...
دلم برایش تنگ شده بود ...
این شیرین ریزنقش لعنتی روزی #همه ی زندگیم بود که حالا همه ی زندگیم را خراب کرده بود.
(مسعود به اینجا که رسید مردانه اشک می ریخت و من هم به سختی جلوی خودم را گرفتم )
#ادامه_دارد ...
✍صالحه کشاورز معتمدی
═══••••••○○✿ @saritanhamasir
☘️
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
#دار_و_نـدار_من_شماييد_که_ندارمتان
@saritanhamasir
میان شلوغی این روزگار غریب
میان مردمانی که هر روز غریبه تر میشوند
آشنای دل من باش...
فقیر گوشه نشین محبتت هستم
بساز با دل آنکه فقط تو را دارد
#سلام_علی_آل_یاسین
#دستم_بگير_اي_دستگير_كريم
💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🌱 #نهال_ولایت 96 🔷اینکه خیلی ها اهمیت میدن به خانواده و مسائل پیرامون اون، تردیدی نیست. در روایات د
🌱 #نهال_ولایت 97
🚫نباید فقط از کلمه ی خانواده موفق، استفاده کنیم و بگیم خانواده موفق چگونه است...
چرا؟ 👈چون پشت این کلمه در ظاهر خوب، خیلی چیزهای بد نهفته است...
🔹باید بگیم یک "خانواده معنوی" چگونه است؟
🌺اعضای خانواده بنا دارن که در اِزای تعامل با همدیگه "راهِ بهشت" رو برای هم هموار بکنن👌
تو خونه میتونن بهشت رو تهیه بکنند ولی تو کوچه ،بازار و بیرون که نمیتونن❌
⁉️ چرا بگیم خانواده ی معنوی!!؟؟
[ یه مقدار بالاتر صحبت کنیم☺️ ]
⭕️👈معنویتی که با چاشنی"ولایت" همراه نباشه، معنویت کاذبه ، خودش یه #فریب دیگه هست...( بریم سراغ کلمات اصیل )
🔹یه #خانواده_ولایی چطور خانواده ای هست؟
🔸من که تصور نمیکنم موضوع خانواده، حتی بین خانواده های خوب ما اونطوری که باید و شاید جا افتاده باشه...
🔴 یه بابا یا یه مامان راحت میتونه عصبانی بشه تو خونه و یه اخلاقی از خودش نشون بده که رفتار خوبی نباشه 😤
ولی اگه بدونه، این رفتارش داره بچشو " ضد امام زمان " میکنه👇
← حتما خودشو کنترل میکنه
← حتما متفاوت میشه ✔️
💢 پدر و مادر ممکنه از دست هم ناراحت بشن و همدیگر رو نبخشن،
👈 اونوقت اگه بهشون بگی،این بچه ممکنه از رفتار شما آسیب ببینه مخصوصاً اگه خانواده شما مذهبی باشه، این بچه میشه "ضد دین"، "ضد امام زمان"↓
{ اونوقت همدیگه رو راحت میبخشن }
🔷ما نیمخوایم ائمة هدیٰ رو بیاریم، تا این اخلاق درست بشه...ما میخوایم اخلاقمونو درست کنیم، برای چنین هدف والایی✔️
✅ ما هدف بلندی داریم...
🔻ما نمیخوایم که خانوادمون قشنگ بشه که فقط قشنگ بشه! ما #هدف خیلی والایی داریم، هدف هایی که حاضریم براش جون بدیم👌
🔵ما هیچ وقت حاضر نیستیم، برای خانواده موفق بمیریم ولی حاضریم برای امام حسین علیه السلام بمیریم ❤️🌷
ما حاضریم برای امام زمان (عج) بمیریم...حاضریم هزینه کنیم...💖
🔹آقا من میگذرم، حاضرم از اخلاقِ بدم دست بردارم....😌😊
🌹@saritanhamasir